فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۵ - آگاه شدن موبد از رفتن رامین نزد ویس
چو در میدان شوی با هم نبردان
گریزی چون زنان از پیش مردان
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۹۵ - فرستادن ویس دایه را در پى رامین و خود رفتن در عقب
چنین نازک مباش ای شیر مردان
چنین از ما عنان را برمگردان
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۲ - فرستادن خسرو شاپور را به طلب شیرین
بیا گو گر منت باید چو مردان
به پای خود کسی رنجه مگردان
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۶۶ - تنها ماندن شیرین و زاری کردن وی
غمی دارم هلاک شیرمردان
بر این غم چون نشاطم چیر گردان
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۹۲ - سوال و جواب خسرو و بزرگ امید
کهای تو بزرگ امید مردان
مرا از خود بزرگ امید گردان
عطار » الهی نامه » بخش اول » (۱) حکایت زن صالحه که شوهرش به سفر رفته بود
زنی بودی که دور چرخ گردان
شمردیش از شمار شیرمردان
عطار » الهی نامه » بخش اول » (۱) حکایت زن صالحه که شوهرش به سفر رفته بود
کسی را بر سر ما شاه گردان
وگرنه پادشاهی کن چو مردان
عطار » الهی نامه » بخش دوم » (۵) حکایت نوشروان عادل با پیر بازیار
اگر مردی محاسن همچو مردان
طهارت جای را جاروب گردان
عطار » الهی نامه » بخش سوم » (۱) سؤال ابراهیم ادهم از مرد درویش
بدو درویش گفت ای مرد مردان
چراگوئی، مرا آگاه گردان
عطار » الهی نامه » بخش چهارم » (۴) حکایت شه زاده که مرد سرهنگ بر وی عاشق شد
غلط مشنو یقین میدان چو مردان
که شه را هست دایم جامه گردان
عطار » الهی نامه » بخش هفتم » (۹) حکایت ابوبکر سفاله
که داند تا درین اندوه مردان
چگونه زار در خونند گردان
عطار » الهی نامه » بخش دهم » (۲) مناجات موسی با حق تعالی ودر خواستن او یکی از اولیا
فلک را در صفش مشمر ز مردان
زنی پیرست چرخی کرده گردان
عطار » الهی نامه » بخش یازدهم » (۳) حکایت گفتار پیغامبر در طفل نوزاد
ولیکن گر توانی همچو مردان
ز جامه درگذر جان را بگردان
عطار » الهی نامه » بخش یازدهم » (۴) حکایت حسن و حسین رضی الله عنهما
اگر دل را بگردانی چو مردان
شود خورشید عشقت چرخ گردان
عطار » الهی نامه » بخش پانزدهم » (۱۱) حکایت آن مرد که صرّۀ در میان درمنه یافت
اگر تو همّتی داری چو مردان
بهمّت خویشتن را مرد گردان
عطار » الهی نامه » بخش هفدهم » (۲) حکایت باز با مرغ خانگی
ز دیری گه ترا ای چرخ گردان
روانست آسیا برخون مردان
عطار » الهی نامه » بخش هفدهم » (۷) حکایت آن پیر که دختر جوان خواست
برافشان هرچه داری همچو مردان
چه سازی چون زنان با چرخ گردان
عطار » الهی نامه » بخش بیستم » (۸) حکایت ابرهیم ادهم در بادیه
چه وزن آرد در این ره خون مردان
که اینجا آسیا از خونست گردان