گنجور

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۹ - پاسخ دادن رامین ویس را

 

به جای عود خام و مشک سارا

گرفته چوب بید و ریگ صحرا

فخرالدین اسعد گرگانی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۲۵ - دیدن خسرو شیرین را در چشمه سار

 

و گر تنگ آید از مشکوی خضرا

چو خضر آهنگ سازد سوی صحرا

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۸۹ - آوردن خسرو شیرین را از قصر به مدائن

 

ز حد بیستون تا طاق گَرا

جنیبت‌ها روان با طوق و هرا

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۱۸ - معراج پیغمبر

 

چو بیرون رفت از آن میدان خضرا

رکاب افشاند از صحرا به صحرا

نظامی
 

عطار » الهی نامه » بخش هفدهم » (۶) حکایت جهاز فاطمه رضی الله عنها

 

بدو گفتم ز درویشیِ زهرا

مرا جان و جگر شد خون و خارا

عطار
 

عطار » الهی نامه » روایت دیگر دیباچۀ الهی‌نامه » در آغاز آلهی نامه

 

پسند خویش کن این گفت و گو را

قبولم کن فزون ده رغبتم را

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۳۵ - عشرت كردن گل و خسرو باهم

 

تو گفتی ذرّه ذرّه خاک صحرا

نهفت از سبزه زیر گرد خضرا

عطار
 

عطار » سی فصل » بخش ۱

 

رموز مرغ و مور و وحش صحرا

چه چیز است کان سلیمان داند او را

عطار
 

عطار » سی فصل » بخش ۹

 

به تنهائی علی بردارد آن را

کند اسرار پنهان آشکارا

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۲ - در ذات و صفات و توحید حضرت باری تعالی فرماید

 

توئی مرانبیاء و اولیاء را

تو هستی ابتدا و انتها را

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۴ - تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه)

 

چو قرص خور سوی برج حمل را

روانه کرد حیّ لَمْ یَزَلْ را

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۴ - تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه)

 

دمادم آنچنان عطّار رخ را

نماید در عیان عشق او را

عطار
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۱

 

تعالوا کلنا ذا الیوم سکری

باقداح تخامرنا و تتری

سقانا ربنا کاسا دهاقا

فشکرا ثم شکرا ثم شکرا

تعالوا ان هذا یوم عید

[...]

مولانا
 

ابن یمین » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ١٠ - مثنوی دیگر

 

چو شد آن گنج پنهان آشکارا

ازو پر شد همه دریا و صحرا

ابن یمین
 

سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۳۳ - جواب دادن حورزاد جمشید را

 

مرصع پرده‌ها چون چرخ خضرا

نشسته در درون خورشید عذرا

سلمان ساوجی
 

حافظ » اشعار منتسب » شمارهٔ ۴۰

 

شب از مطرب که دل خوش باد وی را

شنیدم نالهٔ جانسوز نى را

چنان در سوز من سازش اثر کرد

که بى‌رقّت ندیدم هیچ شی را

حریفى بد مرا ساقى که در شب

[...]

حافظ
 

سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۲ - گفتار در توحید

 

بدان تا هرکسی نشناسد او را

زمانی وامق آمد گاه عذرا

سلیمی جرونی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۸ - قضا و قدر

 

چو مجنون روز و شب در کوه و صحرا

نبوده فرش خوابش غیر خارا

سلیم تهرانی
 

ملا مسیح » رام و سیتا » بخش ۲۵ - رخصت شدن راجه جسرت از جنک و ملاقات کردن پرسرام در راه

 

بر آمد پرسرام از کوه صحرا

به قصد قتل شان گفت آشکارا

ملا مسیح
 
 
۱
۲
sunny dark_mode