فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵ - گفتار اندر گرفتن سلطان شهر اصفهان را
پس آنگه رنج خویش از شهر برداشت
برفت و شهر بیآشوب بگذاشت
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۹ - نامه نوشتن رامین به مادر و آگاه شدن موبد
دل از شاهی و شهر خویش برداشت
بیابان بر گزید و کاخ بگذاشت
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۰ - نشستن موبد در بزم با ویس و رامین و سرود گفتن رامین به حال خود
بگفت این و چراغ از خانه برداشت
به چاره دایه را با شوی بگذاشت
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۴ - آمدن رامین به دز اشکفت دیوان پیش ویس
سبک دایه برفت و تیر برداشت
ز شادی تیره شب را روز پنداشت
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۷ - سپردن موبد ویس را به دایه و آمدن رامین در باغ
هزاران پردگی را پرده برداشت
ببرد و در میان راه بگذاشت
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۹۵ - فرستادن ویس دایه را در پى رامین و خود رفتن در عقب
به ره برف را گلبرگ پنداشت
به رامین در رسید او را فروداشت
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰۷ - بر داشتن رامین گنج موبد را گریختن به دیلمان
سراسر گنجهای شاه برداشت
وزان یک رشته اندر گنج نگذاشت
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۲۵ - دیدن خسرو شیرین را در چشمه سار
کدامین دیو طبعم را بر این داشت
که از باغ ارم بگذشت و بگذاشت
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۶۱ - تعزیتنامهٔ خسرو به شیرین به افسوس
سه جا بوسید و مُهر نامه برداشت
وز او یک حرف را ناخوانده نگذاشت
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۲۰ - طلب کردن طغرل شاه حکیم نظامی را
پذیرنده چگونه رخت برداشت
زمین کشته را ندروده بگذاشت
عطار » خسرونامه » بخش ۲۲ - آغاز عشقنامۀ خسرو و گل
رها کردش بدام و پای برداشت
چو دانه در زمین بر جای بگذاشت
عطار » خسرونامه » بخش ۳۱ - بیمار گشتن جهان افروز
پری گر ماه را از باغ برداشت
چرا عفریت را بر جای نگذاشت
عطار » خسرونامه » بخش ۵۶ - از سر گرفتن قصّه
همه پیرایه و زرّینه برداشت
دو گوهر زان همه در گوش بگذاشت
عطار » خسرونامه » بخش ۶۱ - رسیدن نامۀ گل بخسرو
پس، از چین همچو بادی راه برداشت
دو ماهه راه، در یک ماه بگذاشت
عطار » هیلاج نامه » بخش ۱۵ - در کشف اسرار حق عزو جل
بت خود اول اینجا دوست میداشت
به آخر از میانه باز برداشت
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۷۶ - در سؤال کردن کسی از منصور حلّاج در سرّ دوستی حق تعالی و جواب گفتن او با تمام فرماید
بجز خود میندید و خویش حق داشت
بیک ره پرده را از پیش برداشت
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » خسرو و شیرین » بخش ۳۲ - رفتن خسرو به سوی قصر شیرین و در بستن شیرین به روی خسرو
شکیبا بود تا هشیاریی داشت
کفایت را عنان از دست نگذاشت