هر آن نقشی که بنموده است جانان
یقین میدان که آن بوده است جانان
نمود بود او بسیار پیداست
ولی اصلش کنون بردار پیداست
نباشد پخته آنکو جان نبازد
بجان و جسم اندر عشق نازد
وصال عاشقان در قیل گشته است
از آن منصور از سر برنگشته است
چو مکشوفست او را ذات اعیان
دمادم میکند تقریر و برهان
چو با گنجست این دم در حقیقت
طلسم بود بشکست و طبیعت
طبیعت هر زمانم پایدار است
اگرچه در حقیقت بیقرار است
ولیکن شیخ یک چیز است از اسرار
که میگویم دمادم من ز گفتار
حقیقت شیخ منصور است آن گنج
تو او را دان درینجا گاه بیرنج
به معنی لیک صورت آنچه بینی
چنین آمد که مرد راز بینی
چو جانان روی در پرده نموده است
دگر این پرده از رخ برگشوده است
گشوده این زمان پرده ز رخسار
جمال خویشتن را کرده اظهار
جمالش با جلال اینجا نموده است
دگر این پرده از رخ برگشوده است
جمالش با جلال اینجا نموده است
مر او را جزو و کلی در سجود است
بت خود اول اینجا دوست میداشت
به آخر از میانه باز برداشت
بت خود خورد کرد اینجا بزاری
که در اسلام دارد پایداری
چو دین عاشقان شد ظاهر او
که میداند در اینجا که سر او
درین ره هر که او صاحب قدم نیست
حقیقت لایق شاه و حرم نیست
دلی کز ملک معنی باخبر شد
نمودار حقیقت یکنظر شد
دلی کاینجا خبر از جان جان یافت
اناالحق اندر هر زبان یافت
دلی کز عشق برخوردار آمد
که دید او حقیقت یار آمد
دلی باید که این خرقه بسوزد
دگر هر خرقهٔ از نو بدوزد
بعقل این سر کجا داند که چونست
از آن کین سر ز عقل کل برونست
هزاران جان درین حیرت برآمد
که تامر و اصلی زین ره برآمد
بزرگی باید اینجا گاه بردار
چو من تا از عیان گردد خبردار
تغافل غافل این معنی نداند
حقیقت اندرین معنی بماند
مگر آنکس که واصل شددرین راه
ازین یک نکته آنگه گشت آگاه
حقیقت صورت اینجا خرقهٔ دان
که عقل آن دوخت بهر کسوت جان
ز بهر جان مرین خرقه که کرده است
کسی ره سوی این پرده نبرده است
اگر بیشک خداوندش تودانی
نماید مر ترا سرّ نهانی
بخواهد سوخت این خرقه بر آتش
حقیقت اندر اینجا یار سرکش
حقیقت شیخ اینجا خرقه خونست
که اینجا گه حقیقت پر ز خونست
بخون آلوده کردم خرقه اینجا
خداوند است خرقه کرد پیدا
بخون آلوده کردم خرقهٔ خویش
جهانی دور کردم از بر خویش
بخون آلوده کردم تا به بینی
درین عین الیقینم گر به بینی
به اول شیخ این خرقه بسوزم
در آخر خرقهٔ دیگر بدوزم
بسوزم خرقهٔ دیگر ز اسرار
چو گردم اندر اینجا ناپدیدار
گمان اینجا مبر ای شیخ عالم
که ما اسرار خود دانیم دمدم
گمان گر مسپری در پردهٔ راز
چو ما زین خرقه اندر عشق درباز
در اینجا خرقهٔ عاشق عیان است
ولی این سر در اینجا گه عیانست
چو من زین خرقه گل آیم به بیرون
بپوشم خرقهٔ زینهفت گردون
مرا این هفت گردون خرقه باشد
ازین رازم عیان گه گاه باشد
که همچون من شود در آخر کار
حقیقت خرقه بیند هفت پرگار
بدان قانع مباش ای سالک اینجا
چو گردی عاقبت مر هالک اینجا
نمودی باشد این گه میبدانی
که در یکی بمانی در نهانی
همه یکی شود آن لحظه در دید
بپوشی خرقهٔ در عین توحید
همه یکی شود اندر بر یار
تو باشی در همه اشیا پدیدار
وصال آن لحظه باشد در حقیقت
که یکسان گردد این دید طبیعت
حقیقت بیشکی آخر چنین است
محقق را یقین ظاهر چنین است
که جان و جسم اندر راه جانان
یکی خواهد به آخر بی چه وسان
که خواهد شد در اینجا جسم اینجا
عیان بوده حقیقت اسم اینجا
میامرزاد یزدانش بعقبی
که گوید فلسفی این شیوه معنی
ز جای دیگر است این شیوه اسرار
ندارد فلسفی با این سخن کار
حقیقت فلسفی ای شیخ عالم
نیارد زد ار این معنی دمادم
حقیقت فلسفی ای شیخ اینجا
حقیقت مینداند نیست بینا
دل او اندر این معنی نباشد
ورا دائم به جز دعوی نباشد
هر آن دعوی که بیمعنی بود آن
کجا پیدا نماید سر جانان
حقیقت علم هر چیزی که دانم
ترا اینجا حقیقت میشمارم
من اندر فلسفه در آخر کار
بمانم مدتی در وی گرفتار
حقیقت صورتی بر هیچ بد آن
چو دیدم من در آخر هیچ بُد آن
حقیقت دین زردشتی ندارم
از آن در دین احمد پایدارم
حقیقت دین زردشتست این سر
که بیمعنی است این کرده بظاهر
همه در حکمت صورت عیان است
نمیداند که چیزی میندانست
بمعنی و بصورت سرّ قرآن
حقیقت غالب است اینجا تو میدان
هر آن چیزی که بنیادی ندارد
مخوان آن را که آن یادی ندارد
چو قرآن رهبر آمد اندرین راه
ز قرآن گشتم اینجا شیخ آگاه
چو قرآن رهبر آمد رهنمودم
ز دید خویش دید شه نمودم
چو قرآن رهبر آمد تا بمنزل
رسانیدم شدم ای شیخ واصل
چو قرآن رهبر است اینجا حقیقت
یقین قرآن بخوان بین دید دیدت
چو قرآنست گفتار الهی
مرو اندر پی لهو و مناهی
چو قرآنست اسرار دو عالم
یقین زو مینگر سرّ دمادم
چو قرآنست یکی ذات اینجا
تو جانان بین ز هر آیات اینجا
چو قرآنست اینجا بیچه و چون
نموده ذات خود از هفت گردون
بجز قرآن مدان شیخا تو رهبر
بدان اسرار قرآن را تو برخور
بجز قرآن مدان تو پیشوایت
که بنماید ترا اینجا لقایت
بجز قرآن مدان ذات خداوند
بخوان تا دل برون آید ازین بند
بجز قرآن نداند هیچ منصور
که مکشوفست ازو نور علی نور
نداند سرّ قرآن غافل اینجا
مگر اسرار دان واصل اینجا
حقیقت هست قرآن ذات الله
بخوان گرمرد راهی قل هوالله
دو عالم ذات قرآنست بیشک
در او دیدار جانانست بیشک
زقرآن گر شوی اینجا خبردار
ترا آن ذات کل آید پدیدار
ز قرآن گر شود آگاه اینجا
تو جانان بین زهر آیات اینجا
حقیقت هست قرآن ذات الله
بخوان گر مرد راهی قل هوالله
ز قرآن گر شوی آگاه اینجا
تو جانان بین ز هر آیات اینجا
چو قرآنست اینجا بیچه و چون
نمود ذات خود از هفت گردون
ز قرآن گر شوی آگاه تحقیق
ترا قرآن نماید راه توفیق
ز قرآن گرد واصل تا بدانی
که قرآنست اسرار نهانی
ز قرآن جان و دل تابنده گردان
تن پژمرده خود زنده گردان
ز قرآن وصل جو ای سالک اینجا
که تا بیشک نگردی هالک اینجا
ز قرآن وصل جو ای شاه دلدار
که از قرآن بیابی عین دلدار
عیان در سرّ قرآنست تحقیق
همه مردان ره کردند تصدیق
عیان در سرّ قرآنست دریاب
خبرها میدهد از وی خبریاب
ز نور سرّ قرآن آفرینش
پر از خورشید و بر در عین بینش
ولا رطب ولایابس که خوانی
ازاین معنی بگو شیخا چه دانی
ولا رطب ولایابس عیانست
مر این اسرارها باواصلانست
زهی قرآن که همتائی ندارد
حقیقت بود جز یکتا ندارد
زهی قرآن که دانی در حقیقت
نموده راز جانان در شریعت
حقیقت ذات قرآن کس ندانست
که سر او زنامحرم نهان است
نموده ذات جانانست قرآن
ابی صوت و ابی حرفست قرآن
ابی صوت و ابی حرفست دیدار
در او بیند حقیقت صاحب اسرار
حقیقت شیخ قرآن ذات الله
صفات پاک او در قل هوالله
بخوان گر صاحب راز الستی
حقیقت راز هشیاری و مستی
اگر ره بردهٔ در ذات اینجا
هوالله دان تو در آیات اینجا
حقیقت در هوالله هو ببین باز
گرفته نفحه در انجام و آغاز
هوالله است اینجادید عشاق
اناالحق بعد از آن توحید عشاق
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن در قالب شعر به بحث در مورد حقیقت عشق و ارتباط آن با خدا میپردازد. شاعر به اهمیت شناخت حقیقت خودش و وجود الهی تأکید دارد و بیان میکند که عشق واقعی شخص را به شناخت و وصل الهی میرساند. او به مسأله پردهها و عوالم مختلف اشاره کرده و میگوید که پردههای ظاهری در واقع مانع درک حقیقت نیستند، بلکه در نهایت همه چیز به یک حقیقت واحد برمیگردد. در این مسیر، جدایی از علم فلسفی و تأمل عمیق در قرآن به عنوان راهنمای روشن بیان شده است. شاعر بر این باور است که حقیقت عشق و وصال، فراتر از عقول انسانی است و تنها با شناخت عمیق و عشق واقعی به خدا قابل درک است. در نهایت، او به یگانگی وجود انسان و خدا و ضرورت سوزاندن خرقههای ظاهری برای رسیدن به حقیقت اشاره میکند.
هوش مصنوعی: هر تصویری که محبوب نشان داده، به طور قطع بدانید که همان محبوب است.
هوش مصنوعی: او به وضوح ظاهر شده است، اما در اصل و ماهیتش اکنون باید بیشتر تأمل کرد تا واقعیات او نمایان شود.
هوش مصنوعی: هیچ کس نمیتواند به درک عمیق عشق برسد، اگر حاضر نباشد جان و زندگیاش را در راه عشق فدا کند.
هوش مصنوعی: رابطه عاشقان در گفتوگوهای مختلف بههم ریخته است و از آن زمان که منصور دوباره سر از خاک بلند نکرده، حال و روز عاشقان نیز همینگونه مانده است.
هوش مصنوعی: هرگاه حقیقت وجود برای او روشن باشد، به طور مداوم در حال بیان و توضیح آن است.
هوش مصنوعی: وقتی که این لحظه با گنج واقعی همراه است، به نوعی طلسم را شکسته و به طبیعت واقعی پی میبرد.
هوش مصنوعی: طبیعت من همیشه در هر زمانی ثابت و پایدار به نظر میرسد، هرچند که در واقع در درون خود بیقرار و ناپایدار است.
هوش مصنوعی: اما شیخ به یک موضوع مهم از اسرار اشاره دارد که من هر لحظه از گفتن آن نمیپرسم.
هوش مصنوعی: حقیقتی که در اینجا به آن اشاره شده، همان گنجی است که باید به آن توجه کرد و آن را شناخت. این گنج، شیخ منصور است که در این مکان وجود دارد و هیچ درد و رنجی در شناخت آن وجود ندارد.
هوش مصنوعی: ظاهر چیزهایی که میبینی به این شکل است که مردان راز را درک میکنند.
هوش مصنوعی: وقتی محبوب روی خود را پشت پرده پنهان کرده، اکنون این پرده از چهرهاش کنار رفته و نمایان شده است.
هوش مصنوعی: این زمان چهره زیبای خود را به نمایش گذاشته و پرده از روی آن کنار رفته است.
هوش مصنوعی: زیبایی او با عظمتش در اینجا نمایان شده و حالا این پرده از چهرهاش کنار رفته است.
هوش مصنوعی: زیبایی او با شکوهی که دارد، در اینجا ظاهر شده است. او، که جزئی از همه چیز و در عین حال کلی است، در حال سجده و پرستش است.
هوش مصنوعی: ابتدا محبوب خود را در اینجا دوست میداشت، اما در پایان از میانه کار دچار تغییر نظر شد.
هوش مصنوعی: بت خود زینجا بریده شد تا نشانی از پایداری در اسلام باقی نماند.
هوش مصنوعی: وقتی واقعیات و باورهای عاشقان آشکار میشود، تنها کسی میداند که در اینجا حقیقت چیست، و آن شخص همان معشوق است.
هوش مصنوعی: در این مسیر، هر کس که تجربه و صلاحیت لازم را نداشته باشد، لایق جایگاه و مقامهای اصلی نیست.
هوش مصنوعی: دلی که از اسرار و معنای وجود آگاه شد، به وضوح حقیقت را در یک نگاه مشاهده کرد.
هوش مصنوعی: دلی که در اینجا به حقیقتی عمیق پی برد، همانا صدای حق را در هر زبانی شنید.
هوش مصنوعی: دلِ کسی که از عشق پر شده، وقتی حقیقت محبوب را دید، شادی و روشنایی را تجربه کرد.
هوش مصنوعی: باید دل داشته باشی که این لباس روحانی را بسوزاند، و دوباره از نو لباسی تازه برای خود بافد.
هوش مصنوعی: این سر از کجا میداند که وضعیتش چگونه است، در حالی که این سر از عقل جامع و بزرگ جدا شده است؟
هوش مصنوعی: هزاران نفر در این شگفتی و ناباوری زندگی کردند که پیوند میان حقیقت و اصل این مسیر چگونه برقرار شده است.
هوش مصنوعی: برای آنکه کسی از حقایق و واقعیتها آگاه شود، وجود یک فرد بزرگ و با مفهوم در این مکان لازم است تا این معارف به وضوح نمایان شود.
هوش مصنوعی: کسی که در غفلت به سر میبرد، حقیقت این معنا را درک نمیکند و این حقیقت همچنان برایش پنهان باقی میماند.
هوش مصنوعی: تنها کسی که در این مسیر به منزلت واقعی برسد، به این نکته مهم پی خواهد برد.
هوش مصنوعی: حقیقت در اینجا مانند لباس روح است که عقل آن را برای پوشش وجود انسان ایجاد کرده است.
هوش مصنوعی: برای نجات جان، این لباس روحانی و زهد را رها کن، زیرا هیچکس نتوانسته به راز این پرده نزدیک شود.
هوش مصنوعی: اگر واقعاً خداوند تو را بشناسد، راز نهانی تو را درک خواهد کرد.
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره به این است که شخصی به شدت میخواهد که این پیراهن (یا لباس) از بین برود و در آتش حقیقت بسوزد، و در این حال، یار یا محبوبش هم بسیار سرکش و نافرمان است. به نوعی، این احساس درون فرد را نشان میدهد که به دنبال حقیقت و از بین رفتن تعلقات دنیوی است، حتی اگر این فرایند دشوار و پرچالش باشد.
هوش مصنوعی: حقیقت شیخ در این مکان مانند ردای پوشیده از خون است، زیرا اینجا جایی است که حقیقت به شدت با درد و رنج آمیخته شده است.
هوش مصنوعی: این بیت بیانگر این است که در این مکان، به دلیل حضور خداوند، فضای معنوی و پاکی وجود دارد. با وجود اینکه من دچار خطاها و گناهان هستم، اما اینجا همچنان نشانههایی از الوهیت و قدسیت دیده میشود. به عبارتی، هرچند که من در وضعیت نامناسبی هستم، اما عشق و حضور خداوند در این فضا حس میشود.
هوش مصنوعی: من لباس خود را به صفات ناپاک آلوده کردم و به خاطر همین، جهان را از خود دور کردم.
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به این معنی اشاره دارد که خود را در کشمکشهای زندگی غرق کرده و به این یقین رسیده که اگر تو نیز این وضعیت را از نزدیک ببینی، به درک واقعیام از زندگی پی خواهی برد.
هوش مصنوعی: من در ابتدا این لباس و باور قدیمی را کنار میگذارم و در پایان، لباس و باور جدیدی برای خودم میسازم.
هوش مصنوعی: من به خاطر رازهایی که در دل دارم، خودم را میسوزانم و از دنیای موجود ناپدید میشوم.
هوش مصنوعی: ای شیخ عالم، گمان نکن که ما از اسرار درون خود آگاهیم و آنها را میدانیم.
هوش مصنوعی: اگر گمان میکنی که از رازهای عشق بیخبر هستی، باید بدان که ما نیز در این لباس عشق، به درون آن سفر کردهایم و رازها را میشناسیم.
هوش مصنوعی: در این مکان، لباس عشق به وضوح نمایان است، اما این راز در اینجا گاهی آشکار و گاهی پنهان میشود.
هوش مصنوعی: هنگامی که من از این لباس روحانی بیرون بیایم، میخواهم لباس دیگری بپوشم که نماد آسمان و جهان هفتگانه باشد.
هوش مصنوعی: این دنیا برای من مانند یک پوشش است و گاهی اوقات رازهای نهفتهام را نمایان میکند.
هوش مصنوعی: در پایان کار، کسی همچون من خواهد شد که حقیقت را در لباسی کهنه و فرسوده میبیند.
هوش مصنوعی: آگاه باش که ای رهجو، در اینجا قانع نباش. مانند گردی که در این مکان است، در نهایت به نابودی کشیده میشوی.
هوش مصنوعی: آیا تو این را میدانی که در این لحظه، اگر در یک جا باقی بمانی، میتوانی به درون خودت نفوذ کنی و به رازهایی که در نهان است پی ببری؟
هوش مصنوعی: در آن لحظه همه چیز به یکدیگر وصل میشود و تو در نگاه خود، لباس دوگانگی را کنار میگذاری و به حالت یگانگی میرسی.
هوش مصنوعی: همه چیز در یک جا جمع میشود، اگر تو به دور یار خود بچرخانی، آن یار در تمام اشیاء نمایان خواهد شد.
هوش مصنوعی: لحظه وصال، زمانی است که این دیدگاه طبیعی ما به یک حالت یکسان تبدیل شود.
هوش مصنوعی: در نهایت، حقیقت به گونهای است که محقق به وضوح به آن پی میبرد و یقین او به آن مساله تأکید میکند.
هوش مصنوعی: در نهایت جان و جسم در مسیر محبوب یکی خواهند شد، حتی اگر در ابتدا تفاوتهایی وجود داشته باشد.
هوش مصنوعی: هر کسی که به حقیقت و واقعیت برسد، در اینجا و در این دنیای مادی، وجود و حقیقت خود را به وضوح میبیند و درک میکند.
هوش مصنوعی: به من قضاوت نکنید و مرا ببخشید، چون اگر کسی بگوید که این روش فکر کردن فلسفی است، به پشیمانی نمیاندیشم.
هوش مصنوعی: این روش و رفتار از جایی دیگر نشأت میگیرد و راز و رمزهایی در آن وجود دارد. یک فیلسوف نمیتواند با این سخنان به راحتی کار کند.
هوش مصنوعی: ای عالم بزرگ، حقیقت عمیق و فلسفی به گونهای نیست که بتوانی به راحتی دربارهاش صحبت کنی و به آن اشارهای کنی، زیرا فهم این معنا بسیار دشوار است و نیاز به تفکر عمیق دارد.
هوش مصنوعی: ای شیخ، در اینجا حقیقت فلسفی وجود ندارد، و کسی که بینا باشد، این را درک میکند.
هوش مصنوعی: دل او در این موضوع درگیر نیست و همیشه فقط به ادعاها میپردازد.
هوش مصنوعی: هر ادعایی که بیمحتوا و بیمعنی باشد، چگونه میتواند نظر محبوب و معشوق را جلب کند یا خود را نشان دهد؟
هوش مصنوعی: هر چیزی که میدانم را وقتی به تو میگویم، آن را حقیقت میدانم.
هوش مصنوعی: من در پایان کار در فلسفه گیر میافتم و مدتی در آن میمانم.
هوش مصنوعی: وقتی که به حقیقت نگاه کردم، متوجه شدم که هیچ چیز بدی در آن وجود ندارد و در نهایت به این نتیجه رسیدم که همه چیز بیمعنی و بیاهمیت است.
هوش مصنوعی: من در دین زرتشتی چیزی نمیدانم و تنها به دین محمد (ص) پایبندم.
هوش مصنوعی: حقیقت دین زرتشتی در این سرشت نهفته است که ظاهراً بیمعنا به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: همه چیز در حکمت بهوضوح مشاهده میشود، اما هیچکس نمیداند آنچه را که میدانست.
هوش مصنوعی: قرآن دارای حقیقتی عمیق و پنهان است که در اینجا مشهود است.
هوش مصنوعی: هر چیزی که اساس و پایهای ندارد، آن را به حساب نیاور زیرا آنچه بدون ریشه باشد، قابل یادآوری نیست.
هوش مصنوعی: وقتی قرآن بهعنوان راهنمایی در این مسیر به من معرفی شد، من بهواسطه آن به اینجا رسیدم و اکنون دانشمند و آگاه هستم.
هوش مصنوعی: وقتی قرآن به عنوان راهنما آمد، من از دیدگاه خودم به آن نگاه کردم و به شناختی عمیق از آن دست یافتم.
هوش مصنوعی: وقتی قرآن به عنوان راهنما آمد، به مقصد رسیدم و به مقام رفیع و علمی خود دست یافتم.
هوش مصنوعی: چون قرآن در اینجا راهنمایی میکند، حقیقت را با یقین بشناس. قرآن را بخوان و بینش خود را مشاهده کن.
هوش مصنوعی: سخن خداوند مانند قرآن است، پس در پی سرگرمیها و کارهای ناپسند نرو.
هوش مصنوعی: همچون قرآن، رازهای دو جهان در آن نهفته است. پیوسته به آن بنگر و به عمق آن فکر کن.
هوش مصنوعی: این دنیا مانند یک قرآن است و خداوند در آن به وضوح دیده میشود. از هر نشانه و علامت در اینجا، میتوان به وجود او پی برد.
هوش مصنوعی: اینجا مانند قرآن است و ذات خود را از هفت آسمان نشان داده است.
هوش مصنوعی: جز قرآن، هیچ چیز دیگری را رهبری مکن، ای شیخ! زیرا تو به اسرار قرآن آگاه هستی.
هوش مصنوعی: غیر از قرآن، کسی را پیشوای خود ندان و به هیچکس غیر از آن تکیه نکن، زیرا فقط قرآن میتواند تو را به مقصد و حقیقت برساند.
هوش مصنوعی: جز قرآن، چیز دیگری را به عنوان ذات خداوند نخوان، تا اینکه دل از این بند و محدودیتها آزاد شود.
هوش مصنوعی: جز قرآن هیچکس نمیداند که نور حقیقتی از آن روشنتر است.
هوش مصنوعی: کسی که غافل است، هیچگاه نمیتواند به رازهای قرآن پی ببرد، مگر آن فردی که به علم و معرفت واقعی دست یافته باشد.
هوش مصنوعی: قرآن حقیقتی از ذات خداوند است. به افرادی که در مسیر حق قرار دارند، توصیه میشود که با جدیت و با ایمان به این حقیقت توجه کنند.
هوش مصنوعی: قرآن حقیقتی است که دو جهان را در خود دارد و قطعاً در آن جلوهای از جانان دیده میشود.
هوش مصنوعی: اگر از قرآن بهرهمند شوی و در اینجا آگاهی پیدا کنی، آن موجود مطلق و بینهایت برایت آشکار خواهد شد.
هوش مصنوعی: اگر از قرآن آگاهی به دست آوری، در اینجا میتوانی جان خود را با معانی عمیق آیات این کتاب آشنا کنی.
هوش مصنوعی: اگر به دنبال حقیقت هستی، قرآن را که تجلی ذات خداوند است، مطالعه کن. اگر در مسیری هستی که به دنبال حقیقت میگردی، به آیه "بگو خداوند یکی است" توجه کن.
هوش مصنوعی: اگر از قرآن آگاهی پیدا کنی، در اینجا میتوانی جان خود را در هر آیهای ببینی.
هوش مصنوعی: در اینجا، مانند قرآن، شفاف و روشن است و مانند نمایش حقیقت خود از عالم بالا و هفت آسمان.
هوش مصنوعی: اگر از قرآن آگاهی پیدا کنی، این کتاب مقدس مسیر صحیح و موفقیت را به تو نشان میدهد.
هوش مصنوعی: از قرآن بهرهمند شو و رازهای پنهان آن را بشناس.
هوش مصنوعی: از قرآن نور و روشنایی بگیر و جان و دل خود را احیا کن تا اینکه جسم پژمرده و مردهات زنده شود.
هوش مصنوعی: ای سالک، در این مکان به دنبال وصل و ارتباط با قرآن باش، زیرا اگر به این منظور نیایی، به یقین در اینجا ماندگار نخواهی بود.
هوش مصنوعی: ای شاه دلدار، برای رسیدن به وصال محبوب، از قرآن مدد بگیر که در آن به حقیقت محبوب دست پیدا خواهی کرد.
هوش مصنوعی: آشکار در باطن قرآن، حقیقتی است که همه مردان راه حق به آن ایمان آوردهاند.
هوش مصنوعی: قرآن به وضوح حقایق را در خود دارد، پس باید هوشیار بود که از آن خبرهایی را دریافت کرد.
هوش مصنوعی: آفرینش با نوری که از قرآن میتابد، پر از روشنایی و آگاهی است.
هوش مصنوعی: نه خرما تازهای هست و نه خشکیدهای، از این مفهوم بگو، ای شیخ، چه میدانی؟
هوش مصنوعی: نه خرماست و نه میوه خشک، اما این اسرار به وضوح با وابستگانش مشخص است.
هوش مصنوعی: قرآن کتابی است که هیچ همتایی ندارد و تنها حقیقتی است که وجود دارد و یکتاست.
هوش مصنوعی: چه عظیم است قرآن که حقیقت را درک کرده و رازهای عشق و معنویت را در شریعت بیان کرده است.
هوش مصنوعی: هیچکس به درستی نمیداند که حقیقت واقعی قرآن چیست، زیرا این حقیقت برای کسانی که صلاحیت درک آن را ندارند پنهان است.
هوش مصنوعی: قرآن، نمایشگر وجود و واقعیتِ خداوند است، بیصدا و بینوشتار.
هوش مصنوعی: در اینجا گفته میشود که صدای آب و کلام او، نمادی از دیدار حقیقت و درک رازها است. در اینجا، آب به عنوان نماد زندگی و حقیقت به تصویر کشیده شده و نشان میدهد که ارتباط با این عناصر میتواند ما را به درکی عمیق از اسرار وجود برساند.
هوش مصنوعی: حقیقت شیخ، قرآن و ذات خداوند و صفات پاک او در جمله "بگو: او الله است" نهفته است.
هوش مصنوعی: اگر راست حقیقت را بخوانی، در آنجا متوجه میشوی که راز آگاهی و سرخوشی چیست.
هوش مصنوعی: اگر به عمق این مکان پی ببری، بدان که همهجا نشان از وجود الهی است و در نشانههای آن به روشنی میتوانی او را ببینی.
هوش مصنوعی: حقیقت را در وجود خداوند ببین، که در ابتدا و انتهای هر چیزی نفحه و نشانهای از او وجود دارد.
هوش مصنوعی: این جمله به نوعی به پیوند عمیق عشق و وحدت اشاره دارد. بیان میکند که عشق واقعی و حقیقی، به شناخت و درک عمیقی از وجود و حقیقت میانجامد. در واقع، عشق میتواند انسان را از خود گذراند و به حقیقتی فراتر از خود برساند. اینجا عشق به معنای تفکر و آگاهی از وجود است که در نهایت به وحدت میانجامد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.