×
عطار » الهی نامه » آغاز کتاب » در فضیلت صدیق رضی الله عنه
چو جانش بود مشغول اندر آیة
ازو هجده حدیث آمد روایة

عطار » الهی نامه » بخش دوم » (۱۰) حکایت ابوالفضل حسن و کلمات او در وقت نزع
چو جائی تشنگی باشد بغایت
کشد در خویشتن آبی نهایت

عطار » الهی نامه » بخش سوم » (۵) حکایت یعقوب و یوسف علیهما السلام
ترا حجّت درین کُنه ولایت
تمامست ای پسر این یک حکایت

عطار » الهی نامه » بخش سوم » (۷) حکایت جوان گناه کار و ملایکۀ عذاب که برو موکّلند
ولی اوّل نبی را در هدایت
نماید آفتابی در عنایت

عطار » الهی نامه » بخش سوم » (۹) سؤال کردن آن درویش از مجنون که سال عمر تو چندست
چو دریابد وجود بینهایت
دو عالم را عدم ماند ولایت

عطار » الهی نامه » بخش هفتم » (۱۷) حکایت شیخ ابوسعید رحمةالله علیه
خموشش یافتم دایم بغایت
فرو رفته به بحری بینهایت

عطار » الهی نامه » بخش هشتم » (۱) حکایت بچّۀ ابلیس با آدم و حوّا علیه السلام
حکیم ترمذی کرد این حکایت
ز حال آدم و حوا روایت

عطار » الهی نامه » بخش یازدهم » (۷) حکایت شیخ بایزید و آن قلّاش که او را حدّ میزدند
چنان میزد کسی حدّش بغایت
که خون میریخت بیحدّ و نهایت

عطار » الهی نامه » بخش دوازدهم » (۸) حکایت ایاز با سلطان
دران ساعت که دیدم جان فزایت
نبودی تو که من بودم بجایت

عطار » الهی نامه » بخش چهاردهم » (۱۴) حکایت دیوانهای که گلیم فروخت
چو مَردت می نهبینم در هدایت
ز کافر مُردنت ترسم بغایت

عطار » الهی نامه » بخش چهاردهم » (۲۳) حکایت مجنون
چو کار افتادگی نبود بغایت
ترا بس خنده آید زین حکایت

عطار » الهی نامه » روایت دیگر دیباچۀ الهینامه » ابیات برگزیدهٔ از روایت دوم دیباچۀ الهی نامه از روی نسخههای دیگر
چو نابینا شود چشم هوایت
بحق بینا شود چشم هُدایت

عطار » الهی نامه » روایت دیگر دیباچۀ الهینامه » در آغاز آلهی نامه
بآغازش تو دادستی نهایت
بانجامش تو کن این را کفایت

عطار » بلبل نامه » بخش ۱۶ - حکایت هاروت و ماروت
از اول کرده بودند این حکایت
که بر ما هست اولی تر ولایت
