ز روی قهر، هرجا ماجرا کرد

نیارد کوه از بیمش صدا کرد

زمین بوسید، جسرت را دعا کرد

به جان وام دعای او ادا کرد

به صحرا گاه چترّکوت جا کرد

عبادتخانه ای از خس بنا کرد

به جرم آنکه با اندر زنا کرد

برای مسخ او زاهد دعا کرد

به ناگه زاهدی بر من دعا کرد

اجابت شد دعا کو بی ریا کرد

خطا کرد و خطا کرد و خطا کرد

که بر معشوق خود عاشق جفا کرد

خوشا آنکو انابت با خدا کرد

بحق پیوست و ترک ماسوا کرد

خوشا آنکو دلش شد از جهان سرد

گذشت از هر هوس ترک هوا کرد

خوشا آنکسکه دامن چید از غبار

[...]

ز ظلمت ناله ام بس دست و پا کرد

ز دل یک عقده نتوانست وا کرد

قدم را بار سودایش دو تا کرد

مرا فکر برنجش ماشبا کرد

چه شد آخر که شه با ما جفا کرد

حقوق خدمت دیرین رها کرد

نه خود با من جفا آن بی وفا کرد

که با هرکس وفا کردم جفا کرد

کجا بیگانه با بیگانه این جور

کند کان آشنا با آشنا کرد

نبندد هیچ کس زین پس به او دل

[...]

سحر ساقی در میخانه وا کرد

ز جامی کام میخواران روا کرد

ز لب مینای می را مهر برداشت

لبالب ساغری در کام ما کرد

شراب بیریا چندان به پیمود

[...]

به یادآور که ناپلیون چه ها کرد

به یک دم خرج صد میلیون چرا کرد؟

به اردو زین خبر جشنی به پا کرد

که الحق شادمانی را به جا کرد

به این دردم طبیبی مبتلا کرد

که درد هر دو عالم را دوا کرد

خوشا حال کسی کاندر ره عشق

سری در باخت یا جانی فدا کرد

چنین صیاد مستغنی ندیدم

[...]

به این دردم طبیبی مبتلا کرد

که درد هر دو عالم را دوا کرد

دلا خواهی توجه با خدا کرد

تغافل بایدت از ماسوا کرد

بدی از دوست با نیکی ز بدخواه

خطا بردی گمان کاینها خدا کرد

خدا نشناخت پیغمبر ندانست

[...]

ندانم خویش کردم یا قضا کرد

مرا از دل ترا از من جدا کرد

درستی در شکست است این کمان را

که هر تیری رها کردم خطا کرد

وفا کردیم و جانان در مکافات

[...]

صبا یک عقده از جعد تو وا کرد

هوا را عطر بیز و مشک سا کرد

شکر خا لعلت از نوشین تبسم

دهن نگشوه مشت غنچه وا کرد

گل از تشویر رویت هر سحرگاه

[...]

بت نامهربان دیدی چها کرد

وفا کردیم و او با ما جفا کرد؟

کسی از دلبر فایز نپرسید

که ناحق حکم قتل ما چرا کرد؟