گنجور

اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۸۲ - مپرس از من که احوالش چسان است

 

مپرس از من که احوالش چسان است

زمینش بدگهر چون آسمان است

بر آن مرغی که پروردی به انجیر

تلاش دانه در صحرا گران است

اقبال لاهوری
 

اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۱۹۴ - اگر خواهی حیات اندر خطر زی

 

خطر تاب و توان را امتحان است

عیار ممکنات جسم و جان است

اقبال لاهوری
 

ایرج میرزا » مثنوی‌ها » عارف نامه » بخش ۱۱

 

بگفتا گرچه عارف بدزبان است

ولیکن بر شماها میهمان است

ایرج میرزا
 

ایرج میرزا » مثنوی‌ها » شمارهٔ ۱۴ - جواب به خرده‌گیر

 

« سخن را روی با صاحبدلان است »

نه با هر بیدل بی‌خانمان است

ایرج میرزا
 

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۱ - در هجو ضیاء الواعظین

 

همه دانند خوب، این روضه‌خوان است

که مزد روضه او یک قران است

میرزاده عشقی
 

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۹۴ - صید پریشان

 

بگفت، ایدوست، ما را بیم جان است

کجا آسایش آزادگان است

پروین اعتصامی
 

رهی معیری » منظومه‌ها » خلقت زن

 

اگر زن نوگل باغ جهان است

چرا چون خار سرتاپا زبان است؟

رهی معیری
 

رهی معیری » منظومه‌ها » بهار عشق

 

چمن بی‌هم‌نشین زندان جان است

صفای بوستان از دوستان است

رهی معیری
 
 
۱
۷
۸
۹