×
اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۸۲ - مپرس از من که احوالش چسان است
مپرس از من که احوالش چسان است
زمینش بدگهر چون آسمان است
بر آن مرغی که پروردی به انجیر
تلاش دانه در صحرا گران است

اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۱۹۴ - اگر خواهی حیات اندر خطر زی
خطر تاب و توان را امتحان است
عیار ممکنات جسم و جان است

ایرج میرزا » مثنویها » شمارهٔ ۱۴ - جواب به خردهگیر
« سخن را روی با صاحبدلان است »
نه با هر بیدل بیخانمان است

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۱ - در هجو ضیاء الواعظین
همه دانند خوب، این روضهخوان است
که مزد روضه او یک قران است

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۹۴ - صید پریشان
بگفت، ایدوست، ما را بیم جان است
کجا آسایش آزادگان است
