گنجور

سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۸ - حکایت کردن شاپور در پیش خسرو

 

همه با همدگر همواره یارند

همه تیرافکن و خنجر گذارند

سلیمی جرونی
 

سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۲۶ - گوی باختن خسرو و شیرین با یکدیگر

 

مگو دلها از ایشان بی قرارند

که خوبان را همه کس دوست دارند

سلیمی جرونی
 

اهلی شیرازی » شمع و پروانه » بخش ۴۳ - ماتمداری شمع برای پروانه و جان بجانان سپردن

 

ره پاکان چنین باید سپارند

وگرنه زحمت پاکان ندارند

اهلی شیرازی
 

اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۶

 

ز شوقت جمله عالم بیقرارند

همه مشتاق دیدار نگارند

همه مست می شوق آنچنانند

که بی تو نه قرار و صبر دارند

ملایک از می دیدار مستند

[...]

اسیری لاهیجی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۴ - ایضا فی مدحه

 

به عدلت عالمی امیدوارند

نظر بر شاه راه انتظارند

محتشم کاشانی
 

وحشی بافقی » فرهاد و شیرین » بخش ۲۹ - در پند دادن دایه به شیرین و دلداری از نازنین گوید

 

گلت را عندلیبان سد هزارند

رخت را ناشکیبان بی شمارند

وحشی بافقی
 

کلیم » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۰ - در تعریف اسب و توصیف بیماری او

 

سگان از خوردن او پر برآرند

همان بهتر که در خاکش سپارند

کلیم
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱ - در تعریف کشمیر و توصیف راه آن

 

سزد گر عارفان کز اهل کارند

درین معنی مرا معذور دارند

سلیم تهرانی
 

ملا مسیح » رام و سیتا » بخش ۱۱ - در صفت ملک هندوستان

 

به مردن عاشقان بی اختیارند

ولی معشوق اینجا جان سپارند

ملا مسیح
 

ملا مسیح » رام و سیتا » بخش ۲۰ - رفتن رام به ملک مالوه که نزد صوبۀ اود است

 

و یا تعیین وقت خود ندارند

یکایک بر خرابی دل گمارند

ملا مسیح
 

ملا مسیح » رام و سیتا » بخش ۱۱۷ - جنگ لچمن با لو و کش و خسته شدن لچمن به دست ایشان

 

چو سربازان به مردی جان سپارند

زمیدان خسته لچمن را بیارند

ملا مسیح
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
sunny dark_mode