جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۲۵ - خبر یافتن عزیز مصر از مقدم زلیخا و به عزیمت استقبال برخاستن و لشکریان مصر را به تجمل تمام آراستن
ز اسباب تجمل هر چه دارند
همه در معرض عرض اندر آرند
جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۳۲ - رفتن برادران پیش پدر و درخواست کردن که یوسف را علیه السلام همراه خود به صحرا برند
به ناسازی عالم سازگارند
به هر باری که آید بردبارند
جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۶۲ - طلب کردن پادشاه مصر یوسف را علیه السلام برای تعبیر خواب خود و تعلل کردن وی تا آنچه میان وی و زنان مصر گذشته بود تفحص نمایند
ز عشرت مالداران ست دارند
ز تنگی تنگدستان جان سپارند
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۸ - حکایت کردن شاپور در پیش خسرو
همه با همدگر همواره یارند
همه تیرافکن و خنجر گذارند
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۲۶ - گوی باختن خسرو و شیرین با یکدیگر
مگو دلها از ایشان بی قرارند
که خوبان را همه کس دوست دارند
اهلی شیرازی » شمع و پروانه » بخش ۴۳ - ماتمداری شمع برای پروانه و جان بجانان سپردن
ره پاکان چنین باید سپارند
وگرنه زحمت پاکان ندارند
اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۶
ز شوقت جمله عالم بیقرارند
همه مشتاق دیدار نگارند
همه مست می شوق آنچنانند
که بی تو نه قرار و صبر دارند
ملایک از می دیدار مستند
[...]
محتشم کاشانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۴ - ایضا فی مدحه
به عدلت عالمی امیدوارند
نظر بر شاه راه انتظارند
وحشی بافقی » ناظر و منظور » نشستن شاهزاده بر تخت شهریاری و بلند آوازه گشتن در خطبهٔ کامکاری و در اختصار قصه کوشیدن و لباس تمامی بر شاهد فسانه پوشیدن
چنین یاران که اندر روزگارند
بسی آزارها در پرده دارند
وحشی بافقی » فرهاد و شیرین » بخش ۲۱ - گفتار اندر گفت و شنید غلامان شیرین با فرهاد و بردن او را به نزد شیرین مه جبین
چو خسرو گر چو خسرو سد هزارند
چو او ره سر کند دنباله دارند
وحشی بافقی » فرهاد و شیرین » بخش ۲۹ - در پند دادن دایه به شیرین و دلداری از نازنین گوید
گلت را عندلیبان سد هزارند
رخت را ناشکیبان بی شمارند
کلیم » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۰ - در تعریف اسب و توصیف بیماری او
سگان از خوردن او پر برآرند
همان بهتر که در خاکش سپارند
کلیم » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۲۳ - داستان سرکوبی و قتل ججهار سنکهه بندئله به سرداری اورنگ زیب پسر شاه جهان که بعد از وی بسلطنت نشست
از آن در جنگ شیر کارزارند
که از شیر خدا میراث دارند
کلیم » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۲۳ - داستان سرکوبی و قتل ججهار سنکهه بندئله به سرداری اورنگ زیب پسر شاه جهان که بعد از وی بسلطنت نشست
رعایا آنچنان سرمایه دارند
که گوهر را بجای دانه کارند
کلیم » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۲۳ - داستان سرکوبی و قتل ججهار سنکهه بندئله به سرداری اورنگ زیب پسر شاه جهان که بعد از وی بسلطنت نشست
شهان گر ملک خود را واگذارند
بخدمت رو باین درگاه آرند
سلیم تهرانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱ - در تعریف کشمیر و توصیف راه آن
سزد گر عارفان کز اهل کارند
درین معنی مرا معذور دارند
ملا مسیح » رام و سیتا » بخش ۱۱ - در صفت ملک هندوستان
به مردن عاشقان بی اختیارند
ولی معشوق اینجا جان سپارند
ملا مسیح » رام و سیتا » بخش ۱۹ - پرسیدن رام از بسوامتر حقیقت گنگ که چگونه از آسمان بر زمین آمده و جواب دادن او
امانت را سوم جا می گذارند
سوم را نیک دانسته سپارند
ملا مسیح » رام و سیتا » بخش ۲۰ - رفتن رام به ملک مالوه که نزد صوبۀ اود است
و یا تعیین وقت خود ندارند
یکایک بر خرابی دل گمارند
ملا مسیح » رام و سیتا » بخش ۱۱۷ - جنگ لچمن با لو و کش و خسته شدن لچمن به دست ایشان
چو سربازان به مردی جان سپارند
زمیدان خسته لچمن را بیارند