گنجور

عسجدی » اشعار باقیمانده » شمارهٔ ۷ - تعریف شمع

 

بر من آمد و آورد و بر فروخته شمع

چو طبع مرد نشاطی چو جان مرد لبیب

نبود زهره به لطف هوا به شکل شهاب

به شبه نیزه به لون قلم به قد قضیب

عسجدی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۷ - در مدح فضل بن قاورد

 

کنون که شد حضری بلبل و غراب غریب

بعید شد گل نار و گل بنفشه قریب

هزار دیبا در باغ گسترید صبا

نگارهاش بدیع و طرازهاش غریب

شده چو مذبح عیسی ز بلبل و گل باغ

[...]

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۷

 

اگر به بستان آسیب دید نار از سیب

بخانه باز پشیمان شده است از آسیب

ز درد سیب بخون در غریق شد دل نار

ز شرم نار برنگ عقیق شد رخ سیب

می عقیق بران نار و سیب باید خورد

[...]

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵ - در مدح ابوالمظفر سرخاب

 

ز طبع حاسد او رتفه از نهیب شکیب

تن مخالف او گشته از عذاب مذاب

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵ - در مدح ابوالمظفر سرخاب

 

همیشه باد دل و طبع این رفیق نهیب

همیشه باد تن و جان آن عدیل عذاب

قطران تبریزی
 

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۸ - در شکر و قناعت گوید

 

درین دو روزه توقف که بو که خود نبود

درین مقام فسوس و درین سرای فریب

چرا قبول کنم از کس آنکه عاقبتش

ز خلق سرزنشم باشد از خدای عتیب

مرا خدای تعالی ز آسیای فراز

[...]

انوری
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵

 

رخ تو شحنه خوبی شده ست و زلف نقیب

گل جمال تو را خار غمزه تو رقیب

دلم بماند به زندان عاشقی محبوس

ز قصد شحنه غمز رقیب و جور نقیب

غریبم از تو و این را سبب نعیب غراب

[...]

ادیب صابر
 

ظهیر فاریابی » قطعات » شمارهٔ ۴

 

خدایگانا شاگرد رای توست قضا

ادب نباشد اگر بگذرد ز حکم ادیب

ز چوب منبر خشک از نشاط گل بدمد

نسیم نام تو چون بگذرد به لفظ خطیب

نه قطره ماند به دریا نه ذره ماند به دشت

[...]

ظهیر فاریابی
 

مجد همگر » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۶

 

مده فریب مراین عقل خاص طبعت را

به طبع شعرپرست و به شعر عام فریب

ز فخر شعر نی جاه تو رسد به فراز

ز ننگ شعر سر قدر من رود به نشیب

اگر تو شعر بگوئی نماندت آزرم

[...]

مجد همگر
 

سعدی » دیوان اشعار » ملحقات و مفردات » شمارهٔ ۴

 

قیامتست سفر کردن از دیار حبیب

مرا همیشه قضا را قیامتست نصیب

به ناز خفته چه داند که دردمند فراق

به شب چه می‌گذراند علی‌الخصوص غریب؟

به قهر می‌روم و نیست آن مجال که باز

[...]

سعدی
 

سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۸

 

مباش غره به گفتار مادح طماع

که دام مکر نهاد از برای صید نصیب

امیر ظالم جاهل که خون خلق خورد

چگونه عالم و عادل شود به قول خطیب

سعدی
 

حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۸۵

 

قیامت است سفر کردن از دیار حبیب

مرا همیشه قضا را قیامت است نصیب

به ناز خفته چه داند که دردمند فراق

به شب چه می گذراند علی الخصوص غریب

به قهر می روم و نیست آن مجال که باز

[...]

حکیم نزاری
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٣٨

 

دو مشفق اند ادیب و طبیب بر سر تو

نگاه دار بعزت دل ادیب و طبیب

ز درد خسته شوی گر بنالد از تو طبیب

بجهل بسته شوی گر برنجد از تو ادیب

ابن یمین
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » قطعات » شمارهٔ ۴ - فی الاستعطاف و الشکوی عن تعویق الاحسان

 

سپهر مهر معالی مه سپهر جلال

زهی ضمیر تو از منهیان عالم غیب

اگر نه حفظ تو بودی اساس عالم را

معارج فلکی منهدم شدی لاریب

جهان ز بهر جلال تو قرطه ئی می دوخت

[...]

خواجوی کرمانی
 

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۵۰

 

گرم رسد ز زنخدان تو هزار آسیب

زهی محال که دندان کنم چو سین زان سیب

ذقن بپوش چو بر من گذر کنی که مباد

ز برق آه من آن سیب را رسد آسیب

به زیب جامه چه حاجت تو را که می گیرد

[...]

جامی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۵ - دایره مرکب مدور

 

بسته و محکم بود پیوسته تا روز حسیب

بسته دست خصم، محکم پای عمرت در رکیب

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ دوم در مدح سلطان یعقوب » بخش ۱۰ - دایره تدویر

 

خالی و پر باد یارب تا دم یوم الحسیب

پرکفت از سیم و خالی پای دشمن از رکیب

اهلی شیرازی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۹۹

 

میان ما و تو الفت حکایتی است عجیب

که تو به عهد شبابی و من به نوبت شبیب

اگر تو مرکب تازی به خاک من تازی

چو گرد روح روان خیزدت ز سم رکیب

صلیب بستن اگر کار بت‌پرستان است

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۱۶ - انوری ابیوردی

 

درین دو روزه توقف که بو که خود نَبُوَد

درین مقام فسوس و درین سرای فریب

چرا قبول کنم از کس آنکه عاقبتش

ز خلق سرزنشم باشد از خدای عتیب

مرا خدای تعالی ز آسیایِ فراز

[...]

رضاقلی خان هدایت
 
 
۱
۲
sunny dark_mode