گنجور

 
قطران تبریزی

اگر به بستان آسیب دید نار از سیب

بخانه باز پشیمان شده است از آسیب

ز درد سیب بخون در غریق شد دل نار

ز شرم نار برنگ عقیق شد رخ سیب

می عقیق بران نار و سیب باید خورد

ببانک رود و سرود و حدیث ناز و عتیب

ز برف کوه شد سیمگون نشیب و فراز

ز برگ باغ شده زردگون فراز و نشیب

همیشه تا که جهان هست باد خسرو را

ز بوسه دادن شاهان دهر سوده رکیب

خدایگان جهان لشگری که هیچ کسی

بر او روا نکند تنبل و فسون و فریب

ز طبع ناصح او دور باد رنج و عنا

ز جان حاسد او دور باد صبر و شکیب