گنجور

 
۱
۲
۳
۵
 

حمیدالدین بلخی » مقامات حمیدی » المقامة الثالثة و العشرون - فی الخریف

 

هر عروسی که کنون در چمن است

همه در حیرت و حسرت چو من است

شاخ از قطره چو سیمین سمن است

برگ در روضه چو زرین مجن است

آب بر شاخ بهنگام سحر

[...]

۵ بیت
حمیدالدین بلخی
 

خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۲ - در هجو شهر زوری

 

سیزده جنس نهاده است نبی

که همه مسخ شدند و همه هست

ز آن یکی خرس که بد خنثی طبع

دیگری پیل که شد فسق پرست

من خری دیدم کو مسخ نبود

[...]

۱۱ بیت
خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳۶

 

حوری از کوفه به کوری ز عجم

دم همی داد و حریفی می‌جست

گفتم ای کور دم حور مخور

کو حریف تو به بوی زر توست

هان و هان تا ز خری دم نخوری

[...]

۶ بیت
خاقانی
 

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷

 

دل و جانم بره جانان است

گر بدو باز رسم جان آن است

پای در دامن صبر آرم از آنک

دست دست ستم هجران است

آن چه من می کشم از فرقت او

[...]

۷ بیت
سید حسن غزنوی
 

کمال‌الدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۶

 

شاخ سرسبز و چمن دلشادست

عالم از عدل بهار آباد است

غنچه تا روی به صحرا آورد

گرهی از سر دل بگشادست

سرو در خدمت گل برپایست

[...]

۹ بیت
کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۱۳ - وله ایضاً

 

ای که نه شقّۀ چرخ اطلس

بارگاهی ز سرا پردۀ تست

بهر شاگردی فرّاشات

بسته جوزا کمر خدمت چست

ماهرویان پس پردۀ غیب

[...]

۸ بیت
کمال‌الدین اسماعیل
 

عراقی » لمعات » لمعۀ هفدهم

 

گر ز خورشید بوم بی نور است

از پی ضعف خود، نه از پی اوست

۱ بیت
عراقی
 

حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۴

 

مستم امروز چنین مستی ‌مست

که زمن نیستی آمد در هست

گرنه پیوسته چنین باید بود

پس چرا عاشق و مستم پیوست

بر من انکار چرا چون همه‌‌اند

[...]

۱۳ بیت
حکیم نزاری
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۹

 

نرگس مست تو خواب آلوده است

لب لعل تو شراب آلوده است

آگه از ناله من کی گردد

چشم مست تو که خواب آلوده است

خویی کز عارض تو باز شده ست

[...]

۷ بیت
امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۰

 

ای که روی تو حیات جان است

دیده جایت شده جای آنست

ماه را از رخ چون خورشیدت

در شب چاردهم نقصانست

سخن اندر لب تو دل ببرد

[...]

۹ بیت
امیرخسرو دهلوی
 

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸

 

من خراباتیم و باده پرست

در خرابات مغان، عاشق و مست

گوش، بر زمزمه قول بلی

هوش، غارت زده جام الست

می‌کشندم چون سبو، دوش به دوش

[...]

۱۰ بیت
سلمان ساوجی
 
 
۱
۲
۳
۵
 
تعداد کل نتایج: ۸۴