ای که نه شقّۀ چرخ اطلس
بارگاهی ز سرا پردۀ تست
بهر شاگردی فرّاشات
بسته جوزا کمر خدمت چست
ماهرویان پس پردۀ غیب
کرده با نوک یراعت دل سست
پای چرخ آبله گشت از انجم
چونکه با عزم تو همراهی جست
ابر از آن روز که دست تو بدید
در سخادست ز دریای بشست
خصم را مهر گیاه در تو
در تن ریش بناکام برست
بر تو چون طالع تو میمون باد
عزم نهضت که ترا کشت درست
میروی عافیتت همره باد
کارمن خادم دریاب نخست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف مقام و زیباییهای فردی میپردازد که در مرتبهی بالایی قرار دارد و به نوعی موهبتهایی از قبیل صداقت و زیبایی را در خود دارد. شاعر از نیرو و تأثیر این فرد بر دیگران سخن میگوید و به نحوی به ستایش او میپردازد، به ویژه در اشاره به صفات مثبت و تواناییهای او در برطرف کردن مشکلات و ایجاد امید. همچنین، با استفاده از تصاویری مانند چرخش چرخ و باران، بر حرکت و پویایی زندگی تأکید میکند و نهایتاً از خدمت به او به عنوان خادم یاد میکند.
هوش مصنوعی: ای کسی که نه تنها در آسمانها، بلکه در سراسر عالم فضیلت و عظمت تو وجود دارد.
هوش مصنوعی: به خاطر شاگردان، لباس خدمت را به خوبی بر تن کردهاند و آماده ارائه خدمت هستند.
هوش مصنوعی: زیبایانی که در پس پردۀ نادیدنی هستند، با دقت و نازکی دلهای ناپایدار را تحت تأثیر قرار میدهند.
هوش مصنوعی: پای چرخ آبله به دلیل حرکت آسمانی و ستارگان زخمی شد، زیرا وقتی که با اراده تو همسفر شد.
هوش مصنوعی: از آن روزی که ابر به دست تو رسید، دیگر نمیتواند خود را از دریا شستشو دهد.
هوش مصنوعی: دشمن در تو مهر و محبت گیاهان را به روشنی میبیند و در دل تو، همچون ریشهای در خاک، شکوفا میشود.
هوش مصنوعی: بر تو مانند طالع خوش و نیک، عزم و ارادهای برای حرکت و تلاش باشد که تو را به رشد و موفقیت برساند.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که این شخص به دیگری توصیه میکند که وقتی به سمت آرامش و راحتی میرود، باید از خدمت و کمک آن شخص نیز غافل نشود و ابتدا او را دریابد و در نظر بگیرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هر عروسی که کنون در چمن است
همه در حیرت و حسرت چو من است
شاخ از قطره چو سیمین سمن است
برگ در روضه چو زرین مجن است
آب بر شاخ بهنگام سحر
[...]
سیزده جنس نهاده است نبی
که همه مسخ شدند و همه هست
ز آن یکی خرس که بد خنثی طبع
دیگری پیل که شد فسق پرست
من خری دیدم کو مسخ نبود
[...]
دل و جانم بره جانان است
گر بدو باز رسم جان آن است
پای در دامن صبر آرم از آنک
دست دست ستم هجران است
آن چه من می کشم از فرقت او
[...]
گر ز خورشید بوم بی نور است
از پی ضعف خود، نه از پی اوست
مستم امروز چنین مستی مست
که زمن نیستی آمد در هست
گرنه پیوسته چنین باید بود
پس چرا عاشق و مستم پیوست
بر من انکار چرا چون همهاند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.