ای که روی تو حیات جان است
دیده جایت شده جای آنست
ماه را از رخ چون خورشیدت
در شب چاردهم نقصانست
سخن اندر لب تو دل ببرد
دل چه باشد، سخن اندر جان است
بی لبت هر لب لعلی که گزم
سنگ ریزه به ته دندانست
ناتوانم، که غمت با من کرد
هر چه از جور و جفا بتوانست
سلک در گشت مرا ز آب دو چشم
تار هر رشته که در دندانست
به گه گریه سواد چشمم
تیره، گویی که شب بارانست
گفتیم غم مخور و آسان گیر
این به گفتن، صنما، آسانست
دور از شعله آه خسرو!
که دلش سوخته هجرانست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از زیبایی و جذابیت معشوق سخن میگوید و احساسات عمیق خود را نسبت به او بیان میکند. او معشوق را به خورشید و ماه تشبیه میکند و میگوید که او باعث حیات و زندگیاش است. شاعر از غم و اندوهی که به خاطر دوری معشوق به او دست داده، شکایت میکند و میافزاید که هیچ چیز نمیتواند جایگزین لبهای او شود. در نهایت، او تلاش میکند از غم خود بکاهد، ولی این کار برایش آسان نیست و تنها یادآوری غم دوری از معشوق را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: ای تو که چهرهات زندگیبخش جان است، دیدهام به تماشای تو عادت کرده و حالا جایت در دل من شده است.
هوش مصنوعی: ماه در شب چاردهم به گونهای درخشان و زیباست که اگر کسی بخواهد، میتواند آن را با روشنایی و جلوهای شبیه به خورشیدت مقایسه کند، هرچند در واقع به تدریج در حال کم شدن است.
هوش مصنوعی: سخن تو چنان جذاب و دلنشین است که باعث تسخیر دلها میشود؛ اما معنای واقعی آن در عمق وجود و جان انسانها نهفته است.
هوش مصنوعی: بدون لبهای تو، هر لب شمعی مانند لعل است که در حقیقت مانند سنگ ریزهای در انتهای دندان است.
هوش مصنوعی: من از غم تو ناتوان شدهام، زیرا هر بلایی که ممکن بود بر من وارد کند، تو بر من آوردی.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر از احساسات عمیق و دردناک خود سخن میگوید. او میگوید که اشکهایش مانند جویبارهایی از آب هستند که از چشمانش سرازیر میشوند و در هر کجا که این اشکها میریزد، گویا دردی در دندانش وجود دارد. بهعبارتی، این اشکها نشاندهنده غم و رنجی است که او در درون خود احساس میکند.
هوش مصنوعی: چشمم به خاطر اشکهای زیاد تیره و تار شده، مانند شبی است که باران میبارد.
هوش مصنوعی: گفتیم نگران نباش و بیخیال باش، اما این حرفها به زبان آسان است.
هوش مصنوعی: خسرو عزیز! دوری از آتش و آتشسوزی، چون دلت به خاطر فراق میسوزد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هر عروسی که کنون در چمن است
همه در حیرت و حسرت چو من است
شاخ از قطره چو سیمین سمن است
برگ در روضه چو زرین مجن است
آب بر شاخ بهنگام سحر
[...]
سیزده جنس نهاده است نبی
که همه مسخ شدند و همه هست
ز آن یکی خرس که بد خنثی طبع
دیگری پیل که شد فسق پرست
من خری دیدم کو مسخ نبود
[...]
دل و جانم بره جانان است
گر بدو باز رسم جان آن است
پای در دامن صبر آرم از آنک
دست دست ستم هجران است
آن چه من می کشم از فرقت او
[...]
ای که نه شقّۀ چرخ اطلس
بارگاهی ز سرا پردۀ تست
بهر شاگردی فرّاشات
بسته جوزا کمر خدمت چست
ماهرویان پس پردۀ غیب
[...]
گر ز خورشید بوم بی نور است
از پی ضعف خود، نه از پی اوست
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.