گنجور

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۲۵ - در مدح خواجه ابواحمد تمیمی گوید

 

بفزوده ست بر من خطر قیمت سیم

تا بنا گوش ترا دیده ام ای در یتیم

سیم را شاید اگر در دل و جان جای کنم

از پی آنکه بماند به بنا گوش تو سیم

از بناگوش تو سیم آمد و زر از رخ من

[...]

فرخی سیستانی
 

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۲۷ - در مدح خواجه ابوسهل عبدالله بن احمد بن لکشن دبیر گوید

 

بر بناگوش تو ای پاکتر از در یتیم

سنبل تازه همی بر دمد از صفحه سیم

زین سپس وقت سپیده دم هر روز بمن

بوی مشک آرد از آن سنبل نو رسته نسیم

عنبرین خطی وبیجاده لب و نرگس چشم

[...]

فرخی سیستانی
 

ابوالفضل بیهقی » تاریخ بیهقی » مجلد هفتم » بخش ۴۱ - قصیدهٔ سوم اسکافی

 

آفرین باد بر آن عارض‌ پاکیزه چو سیم‌

و آن دو زلفینِ‌ سیاه تو بدان شکل دو جیم‌

از سرا پایِ توام هیچ نیاید در چشم‌

اگر از خوبیِ تو گویم یک هفته مقیم‌

بینی آن قامتِ چون سرو خرامان‌ در خواب‌

[...]

ابوالفضل بیهقی
 

ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۶۹

 

ای دل و هوش و خرد داده به شیطان رجیم

روی بر تافته از رحمت رحمان رحیم

دل چون بحر تو در معصیت و نرم چو موم

سنگ خاراست گه معذرت و تنگ چو میم

نتوانی که کنی بر سخن حق تو مقام

[...]

ناصرخسرو
 

سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۳۳

 

دی بدان رستهٔ صرافان من بر در تیم

پسری دیدم تابنده‌تر از در یتیم

زین سیه چشمی جادو صنمی طرفه چو ماه

بی‌نظیری که نظیریش نه در هفت اقلیم

با دلم گفتم ای کاشکی این میر بتان

[...]

سنایی
 

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱۰ - در مدح حسام الدین

 

علم محترم دولت دین قیم

مستوی قامت باد از تو تا روز قیام

سوزنی سمرقندی
 

ظهیر فاریابی » قصاید » شمارهٔ ۵۷

 

منم امروز و دلی زانده گیتی به دو نیم

بیم آنست هنوزم که به جان باشد بیم

نه مرا مسکن و ماوی،نه مرا خانه و جای

نه مرا مونس و غمخور،نه مرا یارو ندیم

بردلم حسرت اصحاب بلایی ست بزرگ

[...]

ظهیر فاریابی
 

امامی هروی » دیوان اشعار » اشعار دیگر » شمارهٔ ۲

 

شد علی الرغم حسود از مدد صدق و صفا

درگه حیدر کرار دوم صدر نعیم

فخر اولاد نبی، صدر جهان، مهدی عصر

معجزات شرف دولت و دین ابراهیم

دانش و دولت او راست معانی بنده

[...]

امامی هروی
 

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۱

 

امشب آن نیست که در خواب رود چشم ندیم

خواب در روضهٔ رضوان نکند اهل نعیم

خاک را زنده کند تربیت باد بهار

سنگ باشد که دلش زنده نگردد به نسیم

بوی پیراهن گم‌کردهٔ خود می‌شنوم

[...]

سعدی
 

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۲

 

ما دگر کس نگرفتیم به جای تو ندیم

الله الله تو فراموش مکن عهد قدیم

هر یک از دایره جمع به راهی رفتند

ما بماندیم و خیال تو به یک جای مقیم

باغبان گر نگشاید در درویش به باغ

[...]

سعدی
 

سعدی » رسائل نثر » شمارهٔ ۴ - رساله در عقل و عشق

 

سالک راه خدا پادشه ملک سخن

ای ز الفاظ تو آفاق پر از درّ یتیم

اختر سعدی و عالم ز فروغ تو منیر

واضع عقلی و گیتی ز نظیر تو عقیم

پیش اشعار تو شعر دگران را چه محل

[...]

سعدی
 

همام تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۸

 

بلبلان را همه شب خواب نیاید زان بیم

که مبادا که برد برگ گلی باد نسیم

شب مهتاب و گل و بلبل سرمست به هم

مجلس آن نیست که در خواب رود چشم ندیم

باد را گر خبر از غیرت بلبل بودی

[...]

همام تبریزی
 

ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۲

 

زلف مشکین تو بر طرف بنا گوش چو میم

هست چون بر سمن از سنبل تر حلقه جیم

من بجز جوهر فرد تو که نامش دهن است

درج یاقوت ندیدم صدف در یتیم

در جهان نیست کسی را بجز از نرگس مست

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۶٢۴

 

گر ترا هست خرد یاز بیا ز ابن یمین

یک نصیحت بشنو این ز بزرگان قدیم

هر چه در دست تو باشد بفشان باک مدار

زان میندیش که از دست برون شد زر و سیم

چون بهر نوع که باشد به شب آری روزی

[...]

ابن یمین
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۲

 

شمع بنشت زباد سحری خیز ندیم

که ز فردوس نشان می دهد انفاس نسیم

گر نباشد گل رخسار تو در باغ بهشت

اهل دلرا نکشد میل بجنّات نعیم

برو ای خواجو که صبرم بدوا فرمائی

[...]

خواجوی کرمانی
 

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۷۵۲

 

صحبت یارِ بهشتی‌ست پُر از ناز و نعیم

ای خوش آن دم که به ما آید از آن روضه نسیم

حور چشم سیهش خواند به از نرگس و گفت

نتوان خوانْد ازین بِهْ که سوادی‌ست سقیم

نیست خاک در او خالی از آمدشدِ اشک

[...]

کمال خجندی
 

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۷

 

فتوی پیرِ مُغان دارم و قولیست قدیم

که حرام است مِی آنجا که نه یار است ندیم

چاک خواهم زدن این دلقِ ریایی، چه کنم؟

روح را صحبتِ ناجنس عذابیست الیم

تا مگر جرعه فشانَد لبِ جانان بر من

[...]

حافظ
 

قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۵۵

 

مشرب عذب مرا هر نفس از خم قدیم

می رسد باده صافی ز کرمهای کریم

هرکسی دل بکسی داد ولی مشتاقان

دل و جان را بتو دادند، زهی طبع سلیم!

از شفاخانه احسان تو هرجا همه کس

[...]

قاسم انوار
 

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۵۸۸

 

خبر مقدم عیسی نفسی داد نسیم

که توان کرد به خاک قدمش جان تسلیم

تا شد آن ماه مسافر ز سر عشرت و ناز

ما به صد حسرت و دردیم درین شهر مقیم

یار را با من دلخسته قدیمی عهدی ست

[...]

جامی
 

جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۲

 

ای تنت سیم و بر و ساعد و بازو همه سیم

چون زر از مفلسی از سیم توام دل به دو نیم

دزدی از من تن خود چون گذرم پهلویت

من چنین مفلس و از من تو همی دزدی سیم

هست بی ساعد سیمین توام بیم هلاک

[...]

جامی
 
 
۱
۲
۳
sunny dark_mode