مشرب عذب مرا هر نفس از خم قدیم
می رسد باده صافی ز کرمهای کریم
هرکسی دل بکسی داد ولی مشتاقان
دل و جان را بتو دادند، زهی طبع سلیم!
از شفاخانه احسان تو هرجا همه کس
«کل حزب فرحون »اند، زهی لطف عمیم!
گفت آن واصل کامل که:«علیکم بالشام »
بوی آن زلف مرا دست بوقت تشمیم
یار اگر تیغ کشد سینه سپر ساخته ایم
چاره عاشق بیچاره چه باشد؟ تسلیم
چند ازین عقل و خرد؟ جانب حیرانی رو
در فناخانه حیرت نه امیدست و نه بیم
قاسمی باز به تجدید حیاتی نو یافت
بوی آن زلف دلاویز چو آورد نسیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف عشق و حالاتی میپردازد که عاشق در آن قرار دارد. شاعر از بادهای خوشطعم سخن میگوید که هر لحظه از چشمهای قدیمی به او میرسد و از مهربانی و کرم دیگران یاد میکند. او بیان میکند که همه مردم دل به کسی دادهاند، اما عاشقان واقعی دل و جان خود را به معشوق سپردهاند. شاعر همچنین به فضل و لطف معشوق اشاره کرده و از حالتی حیرتانگیز سخن میگوید که در آن امید و بیم مفهومی ندارند. در نهایت، از تجدید حیات و خوشیهای عشق صحبت میکند، بهویژه وقتی که نسیم بوی معشوق را به همراه دارد.
هوش مصنوعی: هر لحظه، از میخانه قدیم، نوشیدنی گوارا به من میرسد که به خاطر لطف و بخششهای بزرگواران است.
هوش مصنوعی: هر کسی محبت و عشق خود را به کسی ارائه میدهد، اما عاشقان واقعی دل و جان خود را به تو تقدیم کردهاند، چه خوب است این ذاتی که چنین عشق پاکی دارد!
هوش مصنوعی: در هر کجا که بروی، همه افراد شاد و خوشحال هستند و این همه شادی ناشی از مهربانی و لطف فراوان توست!
هوش مصنوعی: یک شخص کامل و آگاه گفت: «شام را بپذیرید» و اشاره به بویی که از زلف من میآید و در زمان مناسب به مشام میرسد.
هوش مصنوعی: اگر محبوب سلاحی به دست بگیرد و حمله کند، ما خود را آماده کردهایم. عاشق درمانده چه راهی جز تسلیم شدن دارد؟
هوش مصنوعی: چقدر میخواهی به عقل و خرد تکیه کنی؟ به سمت گیجی و سردرگمی برو، چون در این مکان از حیرت، نه امیدی وجود دارد و نه ترسی.
هوش مصنوعی: قاسمی دوباره زندگی تازهای را تجربه کرد، مانند بویی که از زلف زیبا و دلفریب او در نسیم به مشام میرسد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بفزوده ست بر من خطر قیمت سیم
تا بنا گوش ترا دیده ام ای در یتیم
سیم را شاید اگر در دل و جان جای کنم
از پی آنکه بماند به بنا گوش تو سیم
از بناگوش تو سیم آمد و زر از رخ من
[...]
آفرین باد بر آن عارض پاکیزه چو سیم
و آن دو زلفینِ سیاه تو بدان شکل دو جیم
از سرا پایِ توام هیچ نیاید در چشم
اگر از خوبیِ تو گویم یک هفته مقیم
بینی آن قامتِ چون سرو خرامان در خواب
[...]
ای دل و هوش و خرد داده به شیطان رجیم
روی بر تافته از رحمت رحمان رحیم
دل چون بحر تو در معصیت و نرم چو موم
سنگ خاراست گه معذرت و تنگ چو میم
نتوانی که کنی بر سخن حق تو مقام
[...]
دی بدان رستهٔ صرافان من بر دَرِ تیم
پسری دیدم تابندهتر از در یتیم
زین سیه چشمی جادو صنمی طرفه چو ماه
بینظیری که نظیریش نه در هفت اقلیم
با دلم گفتم ای کاشکی این میر بتان
[...]
علم محترم دولت دین قیم
مستوی قامت باد از تو تا روز قیام
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.