ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ١١٠
در جهان هر چه میکنند عوام
نزد خاصان رسوم و عاداتست
انقطاع از رسوم این حضرات
اتصال همه سعاداتست
راه تقلید محض را بستن
[...]
ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ١١٢
دی شنیدم که ابلهی میگفت
پدر من وزیر خان بودست
با وجودیکه نیست معلومم
خود گرفتم که آنچنان بودست
هیچکس دیده ئی که گه خورده است
[...]
ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ١١٣
دی مرا گفت محترم یاری
که دلم هیچ راز ازو ننهفت
که بگلزار طبع وقادت
در بهار سخن چه غنچه شکفت
نوک الماس فکر ثاقب تو
[...]
ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ١١۶
در بهشت است هر که در وطنش
نعمتی هست و جیق و واقی نیست
کنج عزلت گزید و در عالم
در پی طارم و رواقی نیست
هر دم از ناگوار ناجنسیش
[...]
ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ١١٩
رزق مقسوم و وقت معلومست
ساعتی بیش و لحظه ئی پس نیست
هر یکی را مقررست که چیست
چه توان کرد اگر ترا بس نیست
وانکه جفت مراد خود باشد
[...]
ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ١٢١
روز بازار فضل کاسد شد
وین ز جور سپهر طیاش است
از جفای سپهر در قفس است
هر که طوطی صفت شکر پاش است
کار اهل صلاح یافت فساد
[...]
ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ١٢٨
سود دنیا و دین اگر خواهی
مایه هر دوشان نکو کاریست
راحت بندگان حق جستن
عین تقوی و زهد و دینداریست
گر در خلد را کلیدی هست
[...]
ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ١٢٩
شاعرانی که پیش ازین بودند
گر ز منشان بجاه برتری است
این نه تنها ز شعر دان که مرا
با یکایک درین برابری است
اینزمان نیز شاعران هستند
[...]
ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ١٣٢
شکر ایزد اگر نماند زرم
بحر طبعم هنوز پر گهرست
نزد جوهر شناس بینا دل
عقد در چون بود چه جای زرست
ماه را در منازل علوی
[...]
ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ١٣٣
صاحبا همت تو یکچندی
بمواعید شادمانم داشت
و آرزوی محال چون سایه
بر پی مهر تو دوانم داشت
وعده را چون ندیدم انجازی
[...]
ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ١٣۴
صاحبا بنده را بخدمت تو
سخنی هست عرضه خواهم داشت
مهر مهر تو بر نگین دلش
چند سال است تا زمانه نگاشت
هرگز از شیوه هوا داری
[...]
ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ١٣۵
صاحبا گر چه از ضعیفی تن
می نیارم ببندگیت شتافت
لیک طبع چو آب و آتش من
میتواند بفکر موی شکافت
رشته در بازوی هنرمندان
[...]
ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ١٣٧
صحت و امن هست و وجه معاش
گر نباشی شکور کفرانست
شکر انعام منعم ار نکنی
آن نه کفران که عین کفرآنست
هست کفران فزون ز کفر از آن
[...]
ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ١۵٢
گر چو سندان بود ترا دندان
چون کهن شد ز دردمندانست
در جوانی مرا چو سندان بود
آنچه دندان و وزن دندانست
وین زمانم که نوبت پیری است
[...]
ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ١۵۵
گر جهانی ز دست تو برود
مخور اندوه آن که چیزی نیست
عالمی نیز ار بدست افتد
هم مشو شادمان که چیزی نیست
بدو نیک جهان چو برگذر است
[...]
ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ١۵٧
لاله را گفتم ای پری پیکر
صورتت خوب و سیرتت نیکوست
بازگو این سیه دلی از چیست
مگرت زحمتی رسید از دوست
گفت نی نی که زر ندارم زر
[...]
ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ١۵٨
ما بدوری فتاده ایم کنون
که عجائب درو فراوانست
زان عجائب یکی بخواهم گفت
که نمودار اکثر انست
بسلامت نمیزید اکنون
[...]
ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ١۵٩
مرد آزاده در میان گروه
گر چه خوشگوی و عاقل و داناست
محترم آنگهی تواند بود
که از ایشان بمالش استغناست
وانکه محتاج خلق شد خوارست
[...]
ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ١۶٢
من نگویم که از فوائد تو
هر زمانی دو صد فتوحم نیست
یا که لطف مسیح خاصیتت
مدد زندگی و روحم نیست
وعده تو وفا شود لیکن
[...]
ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ١۶۶
مطبخی ایست ناگوار مرا
شهره گشته بآش پختن کست
تا بشام از سحر بود بنگی
وز سحر تا بشام باشد مست
هر چه از مایعات یافت بریخت
[...]