سنایی » طریق التحقیق » بخش ۵۳ - انما امره اذا اراد شیئا ان یقول له کن فیکون
مکرم و معطی و خجسته پی است
بی نیازست از آنچه تحت وی است

سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الثّالث: اندر نعت پیامبر ما محمّد مصطفی علیهالسّلام و فضیلت وی بر جمیع پیغمبران » بخش ۳۹ - فی مناقبهما رحمةاللّٰه علیهما
آن به دل تیغ حجّةالوسطی است
وین چراغ محجّةالوثقی است

سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّادس فی ذکر نفس الکلّی واحواله » بخش ۴۸ - حکایت روحاللّٰه علیهالسّلام و ترک دنیا و مکالمهٔ او با ابلیس
جایگاهی که عصمت عیسی است
مر ترا کی در آن مکان مأوی است

خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸
چه نشینم که فتنه بر پای است
رایت عشق پای برجای است
هرچه بایست داشتم الحق
محنت عشق نیز میبایست
صبر با این بلا ندارد پای
[...]

سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۷۱ - در بیان آنکه چون چلبی حسام الدین قدس اللّه سره از دنیا نقل کرد خلق جمع شدند و ولد را گفتند که بجای والد بنشین و شیخی کن. تا اکنون بهانه میکردی که حضرت مولانا قدسنا اللّه بسره العزیز چلبی حسام الدین را خلیفه کرده بود. در این حال که او نقل کرد بایدکه قبول کنی و بهانه نیاوری ومنقاد شدن ولد و قبول کردن شیخی را.
آن بهاری که اینهمه ز وی است
پاک از رنگها ز داد حی است

سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۱۶۸ - در بیان آنکه موحدان در هر چه نظر کنند احد را بینند
هرچه معدوم محض و هرچه شی است
بی خیال و گمان صفات وی است

شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب اول » فصل سوم » بخش ۸ - حکایت
بلکه تفویض، احوط و اولی است
راه دین و دیانت و تقوی است

کمال خجندی » مقطعات » شمارهٔ ۲۰
میزند بنگ صاف مرشد خاف
غافل از ذوق باده غیبی است
گر چه آن شیخ کالنبی گویند
کالنبی نیست شیخ کبنی است

جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۵۷ - قصه گریستن شاعری که قصیده غرا به حضرت شاه خواند و هیچ کس تحسین نکرد جز جاهلی که به اسالیب سخن عارف نبود
میل هر کس به سوی جنس وی است
آنچه پخته ست جنس خام کی است

جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر دوم » بخش ۵۵ - عزیمت کردن معتمر و عیینه به جانب مسجد احزاب در طلب ریا
چو سمن تازه و چو گل بویاست
نام او از معطری ریاست

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۵۶
بر لبم گوش نه که بانگ نی است
از دلم نوش کن که خم می است
خشت بر لب خمش ستاده چو خم
می چو سر جوش گشت وقتی قی است
جام ما چون تهی شود از می
[...]

ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۱۴ - در صفت محبس تأمینات
هایوهویی کهاندرینمأوی است
به خدا گر به محشرکبری است
