چه نشینم که فتنه بر پای است
رایت عشق پای برجای است
هرچه بایست داشتم الحق
محنت عشق نیز میبایست
صبر با این بلا ندارد پای
بگریزد نه بند بر پای است
راستی به که صبر معذوراست
بر سر تیغ چون توان پای است
بیخ امید من ز بن برکند
آنکه شاخ زمانه پیرای است
کار من بد شده است و بدتر ازین
هم شود، تا فلک بر این رای است
از که نالم بگو ز کارگزار
یا از آن کس که کار فرمای است
ناله دارد ز زخم، مار سلیم
مار از آن کس که ما را فسای است
خیز خاقانی از نشیمن خاک
که نه بس جای راحت افزای است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به توصیف درد و محنت عشق میپردازد و از ناامیدی و استیصال خود سخن میگوید. او بیان میکند که هیچ نشانهای از آرامش و آسایش وجود ندارد و صبر در برابر این بلا بیفایده است. شاعر از رنجها و زخمهای عاطفیاش شکایت دارد و به تأمل در وضعیت خود مینشیند، همچنین به عدم معناداری رنج و دردهایش اشاره میکند. در نهایت، او از سرزمین خاکی خود برمیخیزد، چرا که در این وضعیت که او در آن است، هیچگونه راحتی وجود ندارد.
هوش مصنوعی: نشستن و سکوت کردن در این زمان که مشکلات و فتنهها در حال وقوع است، مناسب نیست. اما در عوض باید بر عشق و ایمان خود استوار بایستیم و پایدار باشیم.
هوش مصنوعی: هر چیزی که لازم بود تا داشته باشم، واقعاً باید سختی و زحمت عشق را هم میداشتم.
هوش مصنوعی: صبر در برابر این سختی نمیتواند فرار کند، زیرا هیچ بندی بر پای او نیست.
هوش مصنوعی: واقعا صبر کردن در موقعیتی که بر لبهی خطر هستیم، منطقی است اگر پای ما در این وضعیت استوار باشد.
هوش مصنوعی: کسی که امید و آرزوهایم را از ریشه قطع کرد، همان کسی است که زیباییهای زمانه را تزیین میکند.
هوش مصنوعی: کاری که من انجام میدهم به شدت خراب شده و احتمالاً اوضاع از این هم بدتر خواهد شد، زیرا تقدیر چنین است.
هوش مصنوعی: از کی شکایت کنم؟ از کارگزاران یا از کسی که آنها را به کار گماشته است؟
هوش مصنوعی: ناله این مار زخمخورده به خاطر آسیبهایی است که از آن کسی خورده که به ما آزار میرساند.
هوش مصنوعی: برخیز و از محل زندگی مادی خود فاصله بگیر، چرا که اینجا جایگاه راحتی نیست و تو را به پیشرفت و آرامش نمیرساند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مکرم و معطی و خجسته پی است
بی نیازست از آنچه تحت وی است
هرکه باشد چنین ز نسل وی است
گر ز روم و ز شام و گر ز ری است
بلکه تفویض، احوط و اولی است
راه دین و دیانت و تقوی است
میزند بنگ صاف مرشد خاف
غافل از ذوق باده غیبی است
گر چه آن شیخ کالنبی گویند
کالنبی نیست شیخ کبنی است
میل هر کس به سوی جنس وی است
آنچه پخته ست جنس خام کی است
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۴ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.