مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۸۹ - تفاخر و شکوی
تخم گشت ای عجب مگر سخنم
که پراکنده بر زمین فکنم
او بروید همی و شاخ زند
من ازو دانه ای همی نچنم
از فنای سخن همی ترسم
[...]
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الاوّل: در توحید باری تعالی » بخش ۳۳ - اندر رزق گوید
نه ترا گفت رازق تو منم
عالمِ سرّ و عالمِ علنم
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الاوّل: در توحید باری تعالی » بخش ۸۳ - التمثیل فی قصّة ابراهیم الخلیل علیهالسّلام
دور کن یک زمان ز خویشتنم
تا بر او بی تو یک نفس بزنم
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب التاسع فیالحکمة والامثال و مثالب شعراءالمدّعین ومذّمةالاطباء والمنجّمین » بخش ۵ - در دانستن آنکه آخرت به از دنیاست
دان که زاهد یقین تویی نه منم
بشنو و یادگیر تو سخنم
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب العاشر فی سبب تصنیف الکتاب و بیان کتابة هذا الکتاب رعایة لذوی الالباب » بخش ۱ - در عذر گوید
آن چنان گشت لذّت سخنم
که یکی دم به شست بار زنم
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب العاشر فی سبب تصنیف الکتاب و بیان کتابة هذا الکتاب رعایة لذوی الالباب » بخش ۲۱ - اندر ضعف خویش گوید
آن چنان در سخن ضعیف تنم
که یکی دم به شست بار زنم
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب العاشر فی سبب تصنیف الکتاب و بیان کتابة هذا الکتاب رعایة لذوی الالباب » بخش ۲۵ - حکایت
اندرین تنگ آشیان که منم
در غم نان و آب و پیرهنم
قوامی رازی » دیوان اشعار » شمارهٔ ۳ - ترجیع بندیست در مدح معمار الحرمین منتجب الدین حسین بن ابی سعد ورامینی رحمة الله
نانبائی که شاعرست منم
شاعری نانبای خوش سخنم
گندم ارتفاع حصه عقل
بر در آسیای دل فکنم
برم از آسیا به دوکانی
[...]
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۲۶ - نشستن بهرام روز شنبه در گنبد سیاه و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم اول
گرچه بود از رسن بتاب تنم
رشته جان نشد جز آن رسنم
سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۸ - این قصیده از سر تأسف گفته به نشابور فرستاد
من همان طوطی شکر سخنم
که صدف بود حقه دهنم
گنبد عقل طاق دستارم
گلشن جان رواق پیرهنم
صنمی بر سریر فضل و ادب
[...]
سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۴
مجمر مهر سوخت چون عودم
چنبر ماه تافت چون رسنم
هم ز محنت چو کوه شد جانم
هم ز کاهش چو کاه گشت تنم
توشه نی که آن دهد قوتم
[...]
کمالالدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۱۴۱ - وله ایضاً
من که از دور چرخ ممتخم
وز اسیران گردش ز منم
همچون صبح ار برآورم نفسی
آتش اندر همه جهان فکنم
نه شکیبایی خموش شدن
[...]
کمالالدین اسماعیل » مثنویات » شمارهٔ ۲ - و قال ایضاً فی هجو شهاب الدّین عمر اللنبانی (مثنوی)
بثنایت نمی رسد سخنم
عاجزم از ثنای تو چکنم
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۱۶ - استشهاد آوردن حکایت سلطان محمود که امیرانش از حسد میگفتند که چرا پیش سلطان، ایاز از ما مقربتر باشد و دریافتن سلطان ضمیر ایشان و بشکستنِ گوهر شبافروزشان امتحان کردن و ناشکستن ایشان گوهر را و تحسین کردن پادشاه و عاقبت به دست ایاز رسیدن و شکستن ایاز آن گوهر شبافروز را
گفت او زانکه امر شه شکنم
بر دُر آن به بود که سنگ زنم
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۶۰ - در بیان موعظه و معرفت گفتن ولد در خدمت شیخ صلاح الدین عظم الله ذکره و فرمودن او که خواهم که تو نمانی تا از تو موعظه و معرفت من گویم که در عالم وحدت دوی نمیگنجد و مثل آوردن
بازگفت او که کیست گفت منم
گفت در بر تو باز می نکنم
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۶۰ - در بیان موعظه و معرفت گفتن ولد در خدمت شیخ صلاح الدین عظم الله ذکره و فرمودن او که خواهم که تو نمانی تا از تو موعظه و معرفت من گویم که در عالم وحدت دوی نمیگنجد و مثل آوردن
گفت او در جواب چون که منم
از برون حلقهٔ در از چه زنم