بخش ۵ - در دانستن آنکه آخرت به از دنیاست
آن شنیدی که زاهدی آزاد
رفت روزی به جانب بغداد
تا سوی خانهٔ خدای شود
به سوی خلق نیک رای شود
خلق گشت از قدوم زاهد شاد
زآنکه بود او به پند دادن راد
گفت هرکس سداد و سیرت او
وآن ورع و آن نکو سریرت او
گفت مأمون که این چنین دیندار
دید باید مرا همی ناچار
حاجب خاص را همان ساعت
بفرستاد از پی دعوت
کرد هرکس به مرد دین ابرام
تا بَرِ میر در شود به سلام
رفت زاهد بَرِ خلیفه فراز
میر مأمون نکرد قصّه دراز
گفت شاد آمدی ایا زاهد
مرحبا مرحبا ایا عابد
گفت زاهد نیم خطا گفتی
نیست در طبع من چنین زفتی
دان که زاهد یقین تویی نه منم
بشنو و یادگیر تو سخنم
تو به زاهد مرا خطاب مکن
خانهٔ دین من خراب مکن
گفت مأمون که شرح گوی این را
حاجت است این حدیث تعیین را
گفت زاهد تو این نمیدانی
چون به بیهوده زاهدم خوانی
عرضه کردند بر من این دنیی
بر سری داد خلد با عقبی
مر مرا جمله در کنار نهاد
یک زمان دنییام نیامد یاد
می نخواهم نیم بدان مایل
کردهام حبّ آن ز دل زایل
نیست یک ذرّه پیش من کونین
کردهام فارغ از همه عینین
بیش از این هردو من همی طلبم
از پی جست اوست این طربم
زاهدی مر ترا مسلّم گشت
که به دنیا دل تو بیغم گشت
شادمانی بدین قدر دنیی
یاد ناری ز جنّت و عقبی
که بدین قدر تو ز خرسندی
به امانی بمانده در بندی
گشت مأمون خجل از این گفتار
داد بر عجز خویشتن اقرار
هرکه او بنده گشت دنیی را
صید شد مر بلا و بلوی را
دین به دنیی مده که درمانی
صید را چون سگان کهدانی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: داستان درباره زاهدی است که به بغداد میرود تا به خداوند و خلق نزدیکتر شود. هنگام ورود، مردم از دیدن او خوشحال میشوند، زیرا او فردی نیکوکار و پند دهنده است. مأمون، خلیفه آن زمان، به احترام او دعوتش میکند. زاهد اما به مأمون میگوید که او زاهد نیست و نباید او را چنین خطاب کند، بلکه باید مفهوم واقعی زهد و دین را درک کرد. زاهد بیان میکند که او از دنیا و متعلقاتش فاصله گرفته و به محبت خدا مشغول است. این گفتار زاهد، مأمون را خجالتزده میکند و او به واقعیتهای زندگی و دنیا و عواقب آن اذعان میکند. در نهایت، زاهد از بندگی دنیا و تبعات آن برای افرادی که به آن دل بستهاند، هشدار میدهد.
هوش مصنوعی: روزی زاهدی آزاد به سوی بغداد رفت و این موضوع را شنیدهای؟
هوش مصنوعی: برای اینکه به خانهٔ خدا سمت بگیری، باید به سوی خلق، نیکو فکر کنی و نیکو عمل کنی.
هوش مصنوعی: مردم به خاطر ورود زاهد خوشحال شدند، زیرا او فردی بود که در پند دادن با انصاف و صداقت عمل میکرد.
هوش مصنوعی: هر کسی که دارای صداقت و نیکی در باطن و همچنین پرهیزگاری باشد، شخصیت و رفتار خوبی دارد.
هوش مصنوعی: مأمون گفت که وقتی چنین فردی با دیانت را دیدم، ناچار باید به او احترام بگذارم.
هوش مصنوعی: دقیقاً در همان لحظه، شخص خاصی را برای دعوت فرستاد.
هوش مصنوعی: هر کسی که به مرد دین ایمان بیاورد، در نهایت به مقام و جایگاه بزرگتری میرسد و به سوی او با احترام و سلام خواهد رفت.
هوش مصنوعی: زاهد به نزد خلیفه مأمون رفت و داستانی طولانی را مطرح نکرد.
هوش مصنوعی: بسیار خوش آمدی ای زاهد و ای عابد، خوشحالم که به اینجا آمدی.
هوش مصنوعی: زاهد، تو نیمی از حقیقت را بیان کردی و در طبع من چنین ویژگیای وجود ندارد.
هوش مصنوعی: بدان که حقیقتاً تو زاهد هستی و نه من، پس به حرف من گوش کن و درس بگیر.
هوش مصنوعی: به زاهد خطاب نکن و به او نگو که مرا نصیحت کند، زیرا که بنیاد دین من و اعتقاداتم در حال از بین رفتن است و نباید بیشتر خراب شود.
هوش مصنوعی: مأمون گفت که باید درباره این موضوع توضیحات بیشتری داده شود و این ماجرا نیاز به مشخص شدن دارد.
هوش مصنوعی: زاهد، تو نمیدانی که چرا به بیهوده مرا زاهد میخوانی.
هوش مصنوعی: مرا در این دنیا به نمایش گذاشتند و به من گفتند که بهشت را به تو میدهیم در عوض دنیا.
هوش مصنوعی: همه به من محبت کردند و در کنارم بودند، اما هیچگاه یاد دنیایم را نکردند.
هوش مصنوعی: من نمیخواهم که به مینوشی گرا پیدا کنم، چرا که عشق آن را از دلم پاک کردهام.
هوش مصنوعی: من هیچ چیز از این دو جهان را در نظر نمیآورم و از تمام موجودات و ظواهر آنها بینیاز و رها هستم.
هوش مصنوعی: من بیشتر از این هر دو جنبه خود را به دنبال او میطلبم، زیرا این شادی من ناشی از جستوجوی اوست.
هوش مصنوعی: زاهد، به خوبی فهمیدی که دل تو دیگر به دنیا وابسته نیست و بیغم شده است.
هوش مصنوعی: شادمانی به این اندازه، در دنیای فانی ارزش ندارد که از بهشت و آخرت غافل شوی.
هوش مصنوعی: به خاطر خوشحالی و رضایتی که از تو دارم، در این وضعیت گرفتار و وابسته ماندهام.
هوش مصنوعی: مأمون از این سخن شرمنده شد و به ناتوانی و ضعف خود اعتراف کرد.
هوش مصنوعی: هر کس که به بندگی خدا درآید، دنیا را به تسخیر خود درمیآورد و مشکلات و مصیبتها را به جان میخرد.
هوش مصنوعی: دین خود را به دنیا نبخشید، زیرا درمانی برای صید نیست مانند سگان که در سرزمین کهن هستند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون بیامد بوعده بر سامند
آن کنیزک سبک زبام بلند
برسن سوی او فرود آمد
گفتی از جنبشش درود آمد
جان سامند را بلوس گرفت
[...]
چیست آن کاتشش زدوده چو آب
چو گهر روشن و چو لؤلؤ ناب
نیست سیماب و آب و هست درو
صفوت آب و گونه سیماب
نه سطرلاب و خوبی و زشتی
[...]
ثقة الملک خاص و خازن شاه
خواجه طاهر علیک عین الله
به قدوم عزیز لوهاور
مصر کرد و ز مصر بیش به جاه
نور او نور یوسف چاهی است
[...]
ابتدای سخن به نام خداست
آنکه بیمثل و شبه و بیهمتاست
خالق الخلق و باعث الاموات
عالم الغیب سامع الاصوات
ذات بیچونش را بدایت نیست
[...]
الترصیع مع التجنیس
تجنیس تام
تجنیس تاقص
تجنیس الزاید و المزید
تجنیس المرکب
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.