گنجور

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۲۶ - خطاب به نزدیکان شاه

 

شرم داری ز شه که گویی راست

ای‌عجب‌شرمت از خدای کجاست‌؟‌!

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۲۸ - داستان رفیق بی‌وجدان

 

ظاهر خوبش را چنان آراست

که تو گفتی فرشته‌ای زیباست

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۳۵ - حکمت

 

نه غمم از برای خود تنهاست

بیشتر غصه‌ام برای شماست

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۴۵ - پنجمین ماه در زندان

 

خنکی‌های قوم لیک بجاست

وز دل سردشان عناد نکاست

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۴۷ - شمه‌ای از تاریخ خراسان

 

گرچه‌زرتشت‌از خراسان خاست

دین زرتشت از خراسان کاست

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۴۸ - حکایت محمود غزنوی

 

وز سخن‌های «‌فرخی‌» پیداست

کاین جفاهای بی‌عدد زکجاست

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۴۸ - حکایت محمود غزنوی

 

همچو زردشت کز خراسان‌خاست

کار شیعی شد از خراسان راست

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۵۲ - در شکایت از خالق

 

گر به ما بد رسدگناه از ماست

ور رسدنیکی‌آن‌زسوی خداست

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۵۴ - آخر سال

 

آخر سال را خدا داناست

سال نیکو از اولش پیداست

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۷۵ - ملاقات دوم با آیرم

 

کارها با تناسب آید راست

کار کان بی‌تناسب‌ است خطاست

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۸۰ - داستان انقلاب خراسان

 

شه ندانست عیب کار کجاست

چون‌ ندانست‌، گم‌شد از ره‌ راست

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۸۰ - داستان انقلاب خراسان

 

هست‌دیری کزین اداره جداست

لیک آثار او هنوز بجاست

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۸۲ - گفتار دهم در صفت زن گوید

 

زن اگر جاهلست اگر داناست

خودپسند است‌و خویشتن‌آراست

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۸۲ - گفتار دهم در صفت زن گوید

 

چون‌ازین‌بگذری‌به‌دست‌قضاست

یند و اندرز و قیل‌و قال‌، هباست

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۸۳ - در صفت زن خوب

 

افتخار رجال و فخر نساست

او نه زن‌، سرو بوستان وفاست

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۸۷ - شعور پنهان و شعور آشکار

 

پاسخم داد زن‌: که گفتی راست

لیکن آخر دلم چنین می‌خواست

ملک‌الشعرا بهار
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۱

 

نقطه‌ئی مایهٔ حروف هجاست

خواهی ار امتحان کنی تورواست

چون سر خامه روی نامه نهی

زیر آن خامه نقطه‌ئی پیداست

چون قد یارش ار کشی الف است

[...]

صغیر اصفهانی
 

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۱۵ - کمان قضا

 

موشکی را به مهر، مادر گفت

که بسی گیر و دار، در ره ماست

سوی انبار، چشم بسته مرو

که نهان، فتنه‌ها به پیش و قفاست

تله و دام و بند بسیار است

[...]

پروین اعتصامی
 
 
۱
۲۳
۲۴
۲۵