محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۵ - قطعه
ای فلک آستان که خاک درت
تارک آرای خلق ایام است
وی قمر پاسبان که گرد رهت
توتیا بخش چشم اجرام است
توسن سرکش سپهر بلند
[...]
محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۸ - در مدح سلطان مرادخان گوید
حبذا مرز و بوم دارالمرز
که به خلد از شرف مقابل شد
چه شرف این که چون ز اقبالش
لطف پروردگار شامل شد
میر سلطان مرادخان آن جا
[...]
محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳۰ - در تقاضای صله فرماید
ای به ذات کریم بیهمتا
وی به طبع سلیم بیمانند
وی به نخجیر گاه دهر تو را
شیر گردون کمینه صید کمند
ظل قدرت چو آسمان عالی
[...]
محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳۴ - وله ایضا
خان جم جاه پادشاه منش
ملک کامکار ملک وجود
آسمان سداد و بحر و داد
نسخهٔ لطف کردگار ودود
سر گردنکشان محمدخان
[...]
محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳۷ - قطعه
هرکه از بهر خواجگان زمان
گفت مدحی بهر چه خواست رسید
طبع من نیز در مدیح شما
شاعری کرد و خواجگی را دید
محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳۹ - قطعه
خلوت افروز گوشهٔ وحدت
علم افراز عالم توحید
آن که بود از صلاح بهر فلاح
در بلاد سداد سد سدید
وان سبک روح حلم پیشه که بود
[...]
محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۵۶ - در مرثیهٔ میرزا غیاثالدین
قیمتی گوهر بساط وجود
در یک دانه جلیل صدف
حضرت میرزا غیاثالدین
چاکر خاندان شاه نجف
ناگهان شاهباز روحش کرد
[...]
محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۵۸ - در مدح امینالدین فرماید
شهسواری که عرصهٔ گردون
بست حکمش به حلقهٔ فتراک
کامکاری که فارس قدرش
از سمک رخش راند تا به سماک
آصف دهر کش سلیمان وار
[...]
محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۶۹ - قطعه
سرو را از نوید خلعت خاص
بس که امیدوار گردیدم
نارسیده قبای تازه هنوز
کهنهها را تمام بخشیدم
محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۷۴ - وله ایضا
صاحبا من که بهر پیشکشت
از سخن صد خزانه میخواهم
جز به آن در نمیفرستم مدح
گنج در گنج خانه میخواهم
از خدا بهر کحل بینائی
[...]
محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۸۳ - ایضا در مرثیه گوید
دوش تا صبح از صوامع قدس
میشنیدم خروش ماتمیان
گفتم آیا کدام پاکنهاد
کرده آهنگ و عزم راه جنان
یکی از هاتفان غیبی گفت
[...]
محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۸۵ - وله ایضا
آن خداوند محتشم چاکر
که فزونست حشمتش ز جهان
دی برسم عیادتم از خاک
برگرفت آن نهایت احسان
چون تو را دیدن عرق ز عرق
[...]
محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۰۱
بر سر تربتی رسیدم دوش
خرم و غم زدا و محنت کاه
نور مهر علی و عترت او
زان مکان رفته تا به ذروهٔ ماه
با من آن روز از قضا بودند
[...]
محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۰۲ - قطعه
ای مهین آصفی که عالم را
آستان تو ملجاء است و پناه
وی گزین سروری که بر کرمت
راستان دو عالمند گواه
وزرای دگر که داشتهاند
[...]
محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۰۴ - وله ایضا
ای دل انصاف ده که چون نبود
دور از جور خویش شرمنده
کز پی هم ز گلشن سادات
سه همایون درخت افکنده
اول آن نونهال گلشن جان
[...]
محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۰۹ - وله ایضا
شکر کز فیض کرد بار دگر
جنبشی بحر لطف ربانی
گوهری از محیط نسل نهاد
رو به ساحل چو نجم نورانی
مهی از برج سلطنت گردید
[...]
محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۱۲ - وله ایضا
ای نمایان سهیل اوج وجود
کافتاب سپهر ایجادی
وی همایون نگین خاتم جود
که چو حاتم به بذل معتادی
دل ویران هرکه بود نهاد
[...]
محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۱۳ - وله ایضا
آن شه حسن کز غلامی اوست
بندگی را شرف بر آزادی
گنج حسنش اگر مکان طلبد
در دو عالم نماند آبادی
خون ز شریان جبرئیل آرد
[...]
محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۱۴ - در عزل گوید
سرور عادیان سر غولان
آن که نبود به هیاتش دگری
وان بزرگ شترلبان که بود
پیش او صد نواله ماحضری
بودی او را برادر کوچک
[...]
محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۲۰ - وله ایضا
ای بلند اختر سپهر وجود
وی گران گوهر خزانه جود
به خدایی که داشت ارزانی
به تو در ملک خود سلیمانی
که اگر زین فتاده مور ضعیف
[...]