گنجور

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۳۸

 

دل من با سر زلف تو هوایی دارد

دردمندست و ز لعل تو دوایی دارد

رخ تو بدر منیر است و در او حیرانم

دل من روشنی و نور ز جایی دارد

شاه حسنست و لطافت شده مغرور به خود

[...]

جهان ملک خاتون
 

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۳

 

مطربِ عشق عجب ساز و نوایی دارد

نقشِ هر نغمه که زد راه به جایی دارد

عالَم از نالهٔ عُشّاق مبادا خالی

که خوش‌آهنگ و فرح‌بخش هوایی دارد

پیر دُردی‌کَش ما گرچه ندارد زر و زور

[...]

حافظ
 

قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۶

 

جانم از دولت درد تو دوایی دارد

دلم از صیقل ذکر تو صفایی دارد

هر کرارو بتو شدجنت جاویدان یافت

دوزخ آنجاست که رویی وریایی دارد

عشق سلطان کریمست ولی مصلحتست

[...]

قاسم انوار
 

قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۷

 

در ولای تو دلم حسن وفایی دارد

روی زیبای تو هر لحظه صفایی دارد

عشق مستست،ندانم که چه خواهد کردن؟

غالبا نیت انگیز بلایی دارد

دل بیچاره من بر سر کوی تو رسید

[...]

قاسم انوار
 

نظام قاری » دیوان البسه » غزلیات » شمارهٔ ۵۱ - خواجه حافظ فرماید

 

مطرب عشق عجب ساز و نوائی دارد

زخم هر زخمه که زد راه بجائی دارد

گل بر اطلس اگر چند قبائی دارد

نه قبائیست که گویند بهائی دارد

مشنوا یخواجه تو در مذهب ارباب لباس

[...]

نظام قاری
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۱ - تتبع خواجه

 

باده صافست و خرابات صفایی دارد

روم آن سو که عجب آب و هوایی دارد

جامه سرخ ببر کرد و دلیلست به خون

زانکه از خون کسان رنگ قبایی دارد

جلوه ابرویت از می سرم افکند بزیر

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۱

 

هر سر شاخ درین باغ هوایی دارد

هر گلی رنگی و هر مرغ نوایی دارد

یک شکر کام امیدم همه شیرین کرده ست

نزد خود هر مگسی فر همایی دارد

برهمن هم ز در بتکده محروم نشد

[...]

نظیری نیشابوری
 

عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۰

 

مدعی باز ملولست و بلایی دارد

در کف آیینهٔ اندیشه نمایی دارد

پردهٔ دل بکُن آرامگه شاهد وصل

زانکه هر پرده نشین پرده گشایی دارد

شرف از کعبه گر از سجدهٔ ارباب ریاست

[...]

عرفی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۲۲

 

ذره‌ام چشم به خورشید لقایی دارد

استخوانم سر پیوند همایی دارد

منزل ماست که چون ریگ روان ناپیداست

ور نه هر قافله‌ای راه به جایی دارد

درد درمان طلبی‌هاست که بی‌درمان است

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۲۳

 

جام می چهره اندیشه نمایی دارد

سینه درد کشان طرفه صفایی دارد

دل بیدرد ندارد خبر از پیکانش

ور نه این بیضه فولاد همایی دارد

دلگشاتر ز تماشای بناگوش تو نیست

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۲۴

 

دل آگاه ز تن فکر رهایی دارد

از رفیقی که گران است جدایی دارد

زاهد ساده دل ما چه قدر مرحوم است

جنت امید ز طاعات ریایی دارد

دل به خط نقل مکان کرد ازان حلقه زلف

[...]

صائب تبریزی
 

حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۱۳۷

 

تپش سینهٔ ما، بانگ درایی دارد

جادهٔ نالهٔ ما راه به جایی دارد

فیضی از میکدهٔ چشم تو برده ست مگر

جام آیینه، می هوش ربایی دارد

زیر تیغ تو به من دولت جاوید رسید

[...]

حزین لاهیجی
 

سعیدا » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۵

 

هر که دارد صنمی جور و جفایی دارد

دلبر ماست که مهری و وفایی دارد

در چمن تا به هوای تو روان کردم اشک

سرو تشریفی و گل نشو و نمایی دارد

عاشقی را چه غم از جور و جفای ایام

[...]

سعیدا
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۲۲ - حافظ شیرازی قُدِّسَ سِرُّه

 

مطرب عشق عجب ساز و نوایی دارد

نقش هر پرده که زد راه به جایی دارد

عالم از نالهٔ عشاق مبادا خالی

که خوش آهنگ و فرح بخش نوایی دارد

رضاقلی خان هدایت
 

فرخی یزدی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۰

 

کاخِ جورِ تو گر از سیم بنایی دارد

کلبهٔ بی‌درِ ما نیز صفایی دارد

همچو نی با دلِ سوراخ کند ناله ز سوز

بی‌نوایی که چو من شور و نوایی دارد

در غمِ عشق تو مردیم و ننالیم که مَرد

[...]

فرخی یزدی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۱

 

غیر آن سر که سری با کف پایی دارد

نتوان گفت سری قدر و بهایی دارد

سر که بی گوهر عشق است به دریای وجود

هست کمتر ز حبابی که هوایی دارد

تا دم از شکر و شکایت زنی از عشق ملاف

[...]

صغیر اصفهانی
 

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۵۴ - نکته‌ای چند

 

هر که با پاکدلان، صبح و مسائی دارد

دلش از پرتو اسرار، صفائی دارد

زهد با نیت پاک است، نه با جامهٔ پاک

ای بس آلوده، که پاکیزه ردائی دارد

شمع خندید به هر بزم، از آن معنی سوخت

[...]

پروین اعتصامی
 
 
sunny dark_mode