کاخِ جورِ تو گر از سیم بنایی دارد
کلبهٔ بیدرِ ما نیز صفایی دارد
همچو نی با دلِ سوراخ کند ناله ز سوز
بینوایی که چو من شور و نوایی دارد
در غمِ عشق تو مردیم و ننالیم که مَرد
نکند ناله ز دردی که دوایی دارد
پا نهد بر سر خوبانِ جهان شانهصفت
هر که دست و هنرِ عقدهگشایی دارد
آتشِ ظلم در این خاک نگردد خاموش
مَهدِ زرتشت عجب آب و هوایی دارد
گر به کامِ تو فلک دور زند غرّه مشو
که جهان از پیِ هر سور عزایی دارد
پس چرا از ستم و جور چنین گشته خراب
آخر این خانه اگر خانهخدایی دارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف تضاد بین زندگی مرفه و ساده میپردازد. شاعر به زیبایی و آراستگی کاخها اشاره میکند و با این حال تأکید میکند که حتی یک کلبه ساده نیز میتواند روح و صفا داشته باشد. او از درد و سوختن دل در عشق سخن میگوید و بر این نکته تأکید میکند که در غم عشق مردهایم و نیازی به ناله و شکایت نداریم. بر ظلم و ستم موجود در جامعه نیز اشاره میکند و به قدرت عشق و زیباییهای آن اشاره مینماید. در نهایت، و با یادآوری قدرت و صفات الهی، میپرسد که چرا با وجود خداوند، ظلم در جهان وجود دارد.
هوش مصنوعی: اگرچه کاخ زیبای تو با سیم و زر ساخته شده است، اما کلبهٔ ساده و بدون در ما هم فضایی دلنشین و زیبا دارد.
هوش مصنوعی: مانند نی، با دل پر درد خود ناله میزنم از سوز و بیپناهی، چرا که انسانی مانند من هم شور و شوقی در دل دارد.
هوش مصنوعی: ما در غم عشق تو جان دادیم و شکایت نمیکنیم، چون مردان نمینالند از دردی که راه درمانی دارد.
هوش مصنوعی: هر کسی که مهارت و توانایی در حل مشکلات و دشواریها دارد، میتواند با اعتماد به نفس و جسارت به سوی بهترینها قدم بردارد.
هوش مصنوعی: آتش ستم در این سرزمین هیچگاه خاموش نمیشود. زادگاه زرتشت هوای جالبی دارد.
هوش مصنوعی: اگر آسمان برای خواستههای تو به دور خود بچرخد، فریب نخور؛ زیرا دنیا بعد از هر شادی و جشن، غم و اندوهی دارد.
هوش مصنوعی: چرا این خانه از ظلم و ستم ویران شده؟ مگر نمیدانید که اینجا جای خداوند است؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
زلف مشکین تو زنجیر بلائی دارد
بسته بر هر سر موئی سر و پائی دارد
دوست آن نیست که تابد سر پیمان از دوست
دوست آن است که با دوست وفائی دارد
بینوائی ز غم ار ناله کند باکی نیست
[...]
دل من با سر زلف تو هوایی دارد
دردمندست و ز لعل تو دوایی دارد
رخ تو بدر منیر است و در او حیرانم
دل من روشنی و نور ز جایی دارد
شاه حسنست و لطافت شده مغرور به خود
[...]
مطربِ عشق عجب ساز و نوایی دارد
نقشِ هر نغمه که زد راه به جایی دارد
عالَم از نالهٔ عُشّاق مبادا خالی
که خوشآهنگ و فرحبخش هوایی دارد
پیر دُردیکَش ما گرچه ندارد زر و زور
[...]
جانم از دولت درد تو دوایی دارد
دلم از صیقل ذکر تو صفایی دارد
هر کرارو بتو شدجنت جاویدان یافت
دوزخ آنجاست که رویی وریایی دارد
عشق سلطان کریمست ولی مصلحتست
[...]
مطرب عشق عجب ساز و نوائی دارد
زخم هر زخمه که زد راه بجائی دارد
گل بر اطلس اگر چند قبائی دارد
نه قبائیست که گویند بهائی دارد
مشنوا یخواجه تو در مذهب ارباب لباس
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.