غیر آن سر که سری با کف پایی دارد
نتوان گفت سری قدر و بهایی دارد
سر که بی گوهر عشق است به دریای وجود
هست کمتر ز حبابی که هوایی دارد
تا دم از شکر و شکایت زنی از عشق ملاف
عاشق آن نیست که از خود من و مایی دارد
حال آن خوش که پی ماضی و مستقبل نیست
نی مه و سالی و نی صبح و مسایی دارد
منگر جز ز مؤثر اثر اشیا را
نی ز نائیست اگر شور و نوایی دارد
از دم پیر مغان باز شود عقدهٔ دل
راستی خوش نفس عقده گشایی دارد
غم خاطر نزداید ز تماشای چمن
خاطری را بکف آور که صفایی دارد
کی رخ شاهد مقصود به بیند در خواب
آنکه از غیر خدا چشم عطایی دارد
در رحمت نشود بسته که در دوزخ نیز
گر رود بنده به حق باز رجایی دارد
همه بر وحدت او قائل و لطفش همه راست
شامل آنگونه که هر بنده خدایی دارد
ناله از درد مکن در طلب درمان کوش
زانکه هر درد طبیبی و دوایی دارد
نکند چشم تمنا بکسی باز صغیر
لیک از اهل دل امید دعایی دارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
زلف مشکین تو زنجیر بلائی دارد
بسته بر هر سر موئی سر و پائی دارد
دوست آن نیست که تابد سر پیمان از دوست
دوست آن است که با دوست وفائی دارد
بینوائی ز غم ار ناله کند باکی نیست
[...]
دل من با سر زلف تو هوایی دارد
دردمندست و ز لعل تو دوایی دارد
رخ تو بدر منیر است و در او حیرانم
دل من روشنی و نور ز جایی دارد
شاه حسنست و لطافت شده مغرور به خود
[...]
مطربِ عشق عجب ساز و نوایی دارد
نقشِ هر نغمه که زد راه به جایی دارد
عالَم از نالهٔ عُشّاق مبادا خالی
که خوشآهنگ و فرحبخش هوایی دارد
پیر دُردیکَش ما گرچه ندارد زر و زور
[...]
جانم از دولت درد تو دوایی دارد
دلم از صیقل ذکر تو صفایی دارد
هر کرارو بتو شدجنت جاویدان یافت
دوزخ آنجاست که رویی وریایی دارد
عشق سلطان کریمست ولی مصلحتست
[...]
مطرب عشق عجب ساز و نوائی دارد
زخم هر زخمه که زد راه بجائی دارد
گل بر اطلس اگر چند قبائی دارد
نه قبائیست که گویند بهائی دارد
مشنوا یخواجه تو در مذهب ارباب لباس
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.