گنجور

نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۱۱۳

 

عرقی از گل رویش چه ز بیداد چکد

گل من شود و از لب فریاد چکد

آنچنان صید ضعیفم که چو افتم در دام

عرق شرم من از جبهه صیاد چکد

عجبی نیست بقتل من اگر خنجر عشق

[...]

نورعلیشاه
 

نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۱۱۶

 

تا می صاف بمیخانه صفا خواهد بود

سرما خاک در میکده ها خواهد بود

کی شود جمع پریشانی خاطر ما را

تا سر زلف تو بر دست صبا خواهد بود

گر چنین سرو قد یار کند جلوه گری

[...]

نورعلیشاه
 

نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۱۱۹

 

تامی از شیشه اقداح روان خواهد بود

چشم ما بر کف ساقی نگران خواهد بود

دیده بر تربت ما هر که غباری از وی

کحل بینائی صاحبنظران خواهد بود

زاهد از صومعه تقریر مفرما که مرا

[...]

نورعلیشاه
 

نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۱۲۳

 

ای گرفتار بزلف تو پریشانی چند

کشته تیغ غمت بیسر و سامانی چند

تیره از زلف سیاهت شب عشاقانی

روشن از نور رخت شمع شبستانی چند

چشم جادوگر تو فتنه ترسا و یهود

[...]

نورعلیشاه
 

نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۱۲۴

 

هرکرا دیدن روی تو تمنا باشد

جز بروی تو نظر وانکند تا باشد

دیدن روت درآئینه چه حاجت که مرا

سینه از صیقل مهر تو مصفا باشد

بی تو بس جوش زند سیل سرشکم چو گهر

[...]

نورعلیشاه
 

نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۱۳۱

 

دل که از لعل لبش جام شرابی دارد

زآتش عشق رخش جان کبابی دارد

بس بخون دلم آغشته سرانگشت جفا

خوش نگارین بکف دست خضابی دارد

زیر تیغش ز چه رو رقص کنان سرننهم

[...]

نورعلیشاه
 

نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۱۵۲

 

گر بسر منزل جانان برسم بار دگر

بجز از آنکه دهم جان نکنم کار دگر

آنکه در دایره دل بودم مرکز جان

کشدم بهر چه هر لحظه بپرگار دگر

گرچه خوبان همه آیند بدلداری پیش

[...]

نورعلیشاه
 

نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۱۵۷

 

دوش رفتم بسوی میکده با عجز و نیاز

ساقیم داد بکف ساغری از عشوه و ناز

وه چه ساغر که چو نوشیدمش آئینه دل

آمد ز ظلمت زنگار برون مهر طراز

جلوه گر گشت در آئینه ناگاه عیان

[...]

نورعلیشاه
 

نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۱۷۳

 

دل که عمریست در افتاده بچاه ذقنش

نیست در دست جز آن طره مشکین رسنش

لاله دل همچو گل از شوق شکفتن گیرد

غنچه سان باز شود چون ز تبسم دهنش

گلستان رخ آن شوخ که رشک ارمست

[...]

نورعلیشاه
 

نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۱۷۵

 

ترک چشم تو که از غمزه کند غارت هوش

زندم بهر چه هر لحظه بخونخواری جوش

دوش در میکده واقع چه شد آیا که فلک

آمد از غمزه مستانه مستان بخروش

طرفه دیریست که هر لحظه برون میآید

[...]

نورعلیشاه
 

نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۲۰۶

 

وقت آن شد که دگر سر حق اظهار کنم

خرقه و سبحه بدل بابت وز نار کنم

راز عشقش که پس پرده دل هست نهان

با دف و چنگ عیان بر سربازار کنم

صوفیان را ز می صاف چشانم قدحی

[...]

نورعلیشاه
 

نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۲۱۷

 

منکه هر جای روم در قفس صیادم

از قفس بهر چه صیاد کند آزادم

گرچه هر لحظه بخونم صنمی برخیزد

بر در دیر مغان مست و خراب افتادم

برده اند از قد و رخسار خود آن حوروشان

[...]

نورعلیشاه
 

نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۲۳۲

 

سخنی از لب آن یار بگویم یا نه

رمزی از مخزن اسرار بگویم یا نه

تا نروید بچمن سرو نبالد بر خویش

حالتی زان قد و رفتار بگویم یا نه

تا زمهتاب و زخورشید رود نور و صفا

[...]

نورعلیشاه
 
 
۱
۲
sunny dark_mode