گنجور

 
نورعلیشاه

تا می صاف بمیخانه صفا خواهد بود

سرما خاک در میکده ها خواهد بود

کی شود جمع پریشانی خاطر ما را

تا سر زلف تو بر دست صبا خواهد بود

گر چنین سرو قد یار کند جلوه گری

همه جا جامه جان چاک قبا خواهد بود

میروم از پی آن قافله با ناله و آه

تا بگوش دلم آواز درا خواهد بود

مطرب عشق گر اینگونه نوازد دف و چنگ

عاشقان را همه جا ساز و نوا خواهد بود

تا کشد گنج بقا رخت بویرانه دل

خانه تن بسر سیل فنا خواهد بود

گر چنین نور علی جلوه نماید در دل

دل تجلی گه انوار خدا خواهد بود