گنجور

 
نورعلیشاه

دل که عمریست در افتاده بچاه ذقنش

نیست در دست جز آن طره مشکین رسنش

لاله دل همچو گل از شوق شکفتن گیرد

غنچه سان باز شود چون ز تبسم دهنش

گلستان رخ آن شوخ که رشک ارمست

سنبلستان شود از طره عنبر شکنش

مرغ جان را که سر کوی تو گلزار بود

کی بود بی گل روی تو هوای چمنش

کشته تیغ غمت را که حیات ابدیست

نیست در بر بجز از جامه خونین کفنش

هرکه چون نور علی واله قد و رخ تست

کی بخاطر رسد از جلوه سرو و سمنش

 
 
 
امیرخسرو دهلوی

نام سرچشمه حیوان چه بری با دهنش؟

سخن قند، مگو با لب شکر شکنش

گر زند با دهنش پسته ز بی مغزی لاف

هر که بیند شکند با لب و دندان دهنش

ای صبا، گوی ز من غنچه تر دامن را

[...]

خواجوی کرمانی

آنک جز نام نیابند نشان از دهنش

بر زبان کی گذرد نام یک همچو منش

راستی را که شنیدست بدینسان سروی

که دمد سنبل سیراب ز برگ سمنش

هر که در چین سر زلف بتان آویزد

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از خواجوی کرمانی
کمال خجندی

دال زلف و الف قامت و بیم دهنش

هرسه دامند و بدان صید جهانی چو منش

نتوانست نبا را ز میانش پوشید

آن قبا بود و بریده به ند پیرهنش

با همه دامن پاکیزه چو گل جز به خیال

[...]

حافظ

یا رب این نوگُلِ خندان که سپردی به مَنَش

می‌سپارم به تو از چشمِ حسودِ چَمَنَش

گرچه از کویِ وفا گشت به صد مرحله دور

دور باد آفتِ دورِ فلک از جان و تَنَش

گر به سرمنزل سلمی رَسی ای بادِ صبا

[...]

اهلی شیرازی

ای اجل مهلت من ده که ببوسم دامنش

دشمنم نیزمکش تا بکشد رشگ منش

چون شکایت کنم از دوست که خون ریخت مرا

هرکه شد کشته ز معشوق نباشد سخنش

دهنش گفت که دردت کنم از بوسه دوا

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه