گنجور

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۱۶ - در هجو

 

نه نجیب از پی آن شد به فلک بر کورا

همتی بود که آن می‌شد و او بر فتراک

واینکه در خاک فتادست کنون هم زان نیست

که گزافیست ز دوران و بدی از افلاک

فلک از دور همی دیدش کی دانست او

[...]

انوری
 

جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۱۶۶

 

ای ز دوری رخت جامه صبرم شده چاک

شخص عقلم شده در چنگ هوای تو هلاک

در دو عالم اگرم هیچ نباشد سهل است

چون تو هستی اگرم هیچ دگر نیست چه باک

ماه دیگر ز خجالت نزند خرگه حسن

[...]

جلال عضد
 

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۵۴۶

 

باده پاک است و قدح پاک و حریفان همه پاک

عمر اگر در ره پاکان شودم صرف چه باک

به ریا طعنه مزن پیر مغان را که بود

ساحت عصمتش از وصمت این عارضه پاک

رفت در کوی تو صد سر که کسی تیغ ندید

[...]

جامی
 

فضولی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۰

 

کرد از خون جگر چرخ تنم را نمناک

که ز من گرد نیابد چو مرا سازد خاک

اثر باده نابست که در سر درد

بی جهت نیست که می خیزد و می افتد تاک

همه دم بر سر من سنگ بلا می آرد

[...]

فضولی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۴۳۴

 

نیست از گرد مذلت متواضع را باک

هیچ کس پشت کمان را نرسانده است به خاک

صائب تبریزی
 

سعیدا » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۳۶

 

بی حجابانه برآورده سر از دامن خاک

به هوای لب شکرشکنت پنجهٔ تاک

دست از حلقهٔ زلف تو چسان بردارم

بسته امید سر خویش تو را بر فتراک

عقل و فطرت دو اسیرند تو را در خدمت

[...]

سعیدا
 

سعیدا » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۳۷

 

کو [دلی] کز ستم چرخ نباشد غمناک

دیده ای کو که نباشد ز جفایش نمناک

از لگدکوب زمین را به زمان پردازم

می زنم چرخ که در چرخ درآید افلاک

لاله گردیدم و رعنا شدم و گل گشتم

[...]

سعیدا
 

نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش دوم » شمارهٔ ۸۱

 

بیشتر زانکه رسد باده ز روئیدن تاک

مست دیدار تو بودم بدل و دیده پاک

بلبل و قمری گلزار توبودم روزی

که نه از گل اثری بود و نه سر و چالاک

گرد بام حرمت جان طیران داشت دمی

[...]

نورعلیشاه
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۶

 

دانی از بهر چه ته جرعه فشانند به خاک

تا به هوش آید و مستانه کند خدمت تاک

دجله دور است و مرا وقت نه ای شیخ مزن

بر گریبان می آلوده من دامنپاک

باده تلخ گواراست نه حلوا چه عجب

[...]

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » مراثی و نوحه‌ها » شمارهٔ ۴۰

 

غیر مسکین تنی آن نیز به خنجر همه چاک

جز سری گوی وش آن نیز به چوگان هلاک

غیر جانی ز هر امید جز ایثار تو پاک

دستگاهی نه که در پای تو ریزم چون خاک

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » مراثی و نوحه‌ها » شمارهٔ ۸۰

 

بسکه خونین کفن از ورطه طوفان هلاک

سر برآورده ز خاک

یغمای جندقی
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۵۰ - مظفر کرمانی قُدِّسَ سِرُّه

 

چشم آلوده ز ما عیب ببیند ورنه

دامن همت ما هست ز هر تهمت پاک

صدف از لجه نصیبش همه ذوق است وحیات

کشف از دجله نصابش همه خوفست و هلاک

بس قدم‌های عزیمت که درین ره لغزند

[...]

رضاقلی خان هدایت
 

جیحون یزدی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۱۲ - در تهنیت عید قربان

 

ایکه حکم تو چو تقدیر روان برافلاک

گوهرت جرعه کش از موجه بحر لولاک

رنجه در پهنه قدرت قدم استدراک

شرفه قصر جلال تو فراتر ز سماک

جیحون یزدی
 

صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۱۷ - معجزه حضرت موسی بن جعفر (ع)

 

دفن کردند به عزت تن آن گوهر پاک

مخزن آن گهر پاک شد اندر دل خاک

صامت بروجردی
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۳

 

فرقه‌ای راست عقیدت که در این عالم خاک

داد باید که از او رخت ستم گردد چاک

خسرو دادگر با هنر با ادراک

آیتی باشد از آن داور بخشنده پاک

ادیب الممالک
 

ملک‌الشعرا بهار » مسمطات » تا کی و تا چند؟

 

باید از ملت‌، مردی بدر آید چاک

یابد از دور فلک‌، طالع و هوش و ادراک

انقلاب است که آرد گهری چونین پاک

تا صدف گیرد چونین گهری را ز افلاک

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » ترکیبات » منقبت

 

تا رسد دست من آن روز بدان دامن پاک

نهم امروز بدین در، سر طاعت برخاک

ملک‌الشعرا بهار