باز در جلوه گری شد صنمی جلوه گری
دلبری پردهنشین شاهدکی پرده دری
با خبر از همه وز عاشق خود بیخبری
نکند در دل او نالهٔ عاشق اثری
هیچ با ما دل او را سر احسان نبود
دل او راگوئی که به فرمان نبود
دل من برده ز نو لعبت شیرین سخنی
شاهدی، ماه رخی، سرو قدی، سیم تنی
رخ و بالایش چون ناری بر نارونی
دل من پیشش چون مرغی بر بابزنی
در همه گیتی امروز به خوبی سمر است
زانچه در خوبی اندیشه کنی خوبتر است
دیرگاهی است که کرده استمکاندر دلمن
به غم عشقش آمیخته آب وگل من
هله جز ناله و افغان نبود حاصل من
بفزوده است غمش مشکل برمشکل من
کیست کاین مشکل آسان کند انشاءالله
بنده نتواند، یزدان کند انشاءالله
بس که آن شوخ جفا ییشه جفا پیشه کند
دل من زبن غم و اندیشه پر اندیشه کند
هجر و وصلش چو به گلزار دل اندیشه کند
آن یکی ربشه کند و آن دگری ریشه کند
سوزد ازآتش هجرش دل محنت کش من
لیک وصلش زند آبیبه سرآتش من
چه دل است اینکه یکی روز به سامان نبود
پند نپذیرد و از کرده پشیمان نبود
روز و شب جز که در آن چاه زنخدان نبود
چه گنه کردکه جز درخور زندان نبود
با چنین بیهده دل، دست ز جان باید شست
اینچنین گفت مرا پیر ره از روز نخست
دل گر از راه برون رفت به راه آورمش
پردهٔ خود سری وکبر ز هم بر درمش
پس به خلوتگه معشوق حقیقی برمش
برم اندر حرم شاه و کنم محترمش
تا مگر از دل و جان بندگی شاه کند
هم مرا روزی از راز شه آگاه کند
شاه خوبان که به جز جانب درویش ندید
آنکه شد عاشق ومعشوق بهجزخویش ندید
روی او را ز صفا چشم بد اندیش ندید
دیدهٔ عاشق از یک نظرش بیش ندید
کاینچنین شور غم عشق بهم در فکند
آه اگرروزی آن پرده زرخ برفکند
کیست معشوق من؟ آن شاهد بزم ازلی
مظهر جلوهٔ حق، سر خفی، نور جلی
سرو بستان نبی، شمع شبستان علی
محرم اندر حرم قرب شه لم یزلی
هادی مهدی، دارای جهان، حجهٔ عصر
آنکه بر رایت او خواند خدا آیت نصر
ایزد از روز ازل کاین گل پاکیزه سرشت
این برومند شجر، در چمن دهر بکشت
بدو دستش دوکلید از قبل خویش بهشت
تا بدین هر دو گشاید در سجین و بهشت
بد سگالش را درکام رباید سجین
نیکخواهش را آغوش دهد حورالعین
هفت دوزخ ز لهیب غضبش یک لهب است
هشتجنت ز ریاض کمرش یکخشباست
نه فلک را شرف از درکه او مکتسب است
خلقت ذاتش ایجاد جهان را سبب است
او خدا را همه از خلقت گیتی غرض است
ذات او جوهر و باقی همه گیتی عرض است
تا جهان بوده است این نور، جهانآرا بود
بود ازآن روزکه نی آدم و نی حوا بود
او سلیمانبُد و او عیسی و او موسی بود
نوح و یونس را او همره در دریا بود
آسمان بود و زمین بود و بشر بود و ملک
نور اوگه به زمین بود عیان که به فلک
گر نهان است، یکی روز عیان خواهد شد
آشکار از رخش آن راز نهان خواهد شد
در همه گیتی فرمانش روان خواهد شد
آنچه خواهیم بهحمدالله آن خواهد شد
تا رسد دست من آن روز بدان دامن پاک
نهم امروز بدین در، سر طاعت برخاک
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به زیبایی و دلبری معشوق خود اشاره میکند و از عشق و دلتنگیهایش برای او صحبت میکند. او بیان میکند که این عشق همچون آتش در دل او شعلهور است و به شدت احساس درد و غم میکند. شاعر با نگاهی به معشوق، به ویژگیهای زیبا و خاص او اشاره کرده و از غم جدایی و اشتیاق وصال میگوید. در نهایت، او به معانی عمیقتری میرسد و بر وجود یک معشوق حقیقی و روحانی تأکید میکند که مظهر صفا و نور الهی است و امیدوار است که در روزی خاص، به حقیقت و سرنوشت الهی خود پی ببرد.
هوش مصنوعی: دوباره یکی از محبوبان با زیباییاش به نمایش درآمد و دلبری کرد. آن شخصی که پشت پرده نشسته بود، به طور ناگهانی، پرده را کنار زد و خودش را نشان داد.
هوش مصنوعی: عاشق از همه چیز باخبر است، اما از حال و هوای خود بیخبر میماند. در دل او، ناله و درد عاشقانهاش تأثیر خاصی دارد.
هوش مصنوعی: با ما هیچ احساسی نداشت و دلش به ما مهربان نبود، انگار که دل او تحت فرمان کسی دیگر بود.
هوش مصنوعی: دل من به تازگی تحت تاثیر زیباییهای یک معشوق قرار گرفته است. او با زبان شیرینش، چهره مانند ماه، قامت چون سرو و تن سیمینش مرا جذب کرده است.
هوش مصنوعی: چهره و زیبایی او همچون آتش درخشانی است که دل من را میسوزاند و من در مقابل او مانند پرندهای هستم که بر روی گلی نشسته است.
هوش مصنوعی: امروز در سراسر جهان، همه جا حالتی خوش و دلپذیر دارد، زیرا هر کس که به خوبی فکر کند، چیزهای بهتری را خواهد دید.
هوش مصنوعی: مدت زیادی است که به خاطر عشق او، دلم پر از غم و اندوه شده و حالتی از تاریکی و آشفتگی در وجودم به وجود آمده است.
هوش مصنوعی: هیچ نتیجهای جز ناله و غم نصیب من نشده است و به غم من تنها بر مشکلاتم افزوده شده است.
هوش مصنوعی: چه کسی است که بتواند این مشکل را به آسانی حل کند؟ امیدوارم که خداوند آن را آسان کند، زیرا بنده نمیتواند.
هوش مصنوعی: دل من به خاطر رفتارهای بازیگوش و خلاف آن فرد، پر از غم و افکار سنگین شده است.
هوش مصنوعی: وقتی که جدایی و وصل به دل میرسد، یکی از عواطف به صورت زیبا و محبتآمیز شکوفا میشود و دیگری به نوعی ارتباط عمیقتری پیدا میکند.
هوش مصنوعی: دل من از درد جدایی او به شدت میسوزد، اما وقتی به وصالش دست مییابم، انگار آبی به آتش دل میریزم و آن درد و آتش را خاموش میکنم.
هوش مصنوعی: چه دل عجیبی است که حتی وقتی روزی به سرنوشتش سامان نمیدهد و زندگیاش به سامان نمیرسد، باز هم نصیحتها را نمیپذیرد و از کارهایی که کرده پشیمان نمیشود.
هوش مصنوعی: روز و شب فقط به خاطر آن چاله عمیق در نرمهی گردن هستم، چه گناهی کردم که جز در این زندان جایی ندارم؟
هوش مصنوعی: باید از جان خود فاصله بگیری و دل را بیدلیل رها کنی. این صحبتها را پیر راه از همان ابتدا به من گفته است.
هوش مصنوعی: اگر دل (عشق و احساسات) از مسیر خود خارج شده باشد، من آن را به مسیر درست برمیگردانم و پردههای خود را کنار میزنم تا کبر و خودبینی را از بین ببرم و به در درونش وارد شوم.
هوش مصنوعی: پس به مکان پنهانی معشوق واقعی میبرم و در کنار او، در جایگاه ارزشمندی قرار میگیرم و به او احترام میگذارم.
هوش مصنوعی: برای آنکه از دل و جان در خدمت شاه باشم، روزی مرا از رازهای او آگاه سازد.
هوش مصنوعی: شاه زیبایی که به جز درویشها به کسی توجه نکرد، آنکه عاشق و معشوق شد، جز خود را نمیدید.
هوش مصنوعی: چهرهٔ زیبا و بینقص او را چشمهای حسود نتوانستند ببینند و نگاه عاشق تنها به یک بار دیدن او بسنده کرد.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که عشق به اندازهای غمگین و پرشور است که دل را به درد میآورد. نویسنده امیدوار است که روزی پردهای که زیبایی محبوب را پنهان کرده، کنار برود تا بتواند او را بهطور کامل ببیند.
هوش مصنوعی: عشق من چه کسی است؟ آن شاهد زیبای همیشگی که تجلی حق را نشان میدهد، راز پنهان و شعاع روشنی است.
هوش مصنوعی: در میان درختان و باغها، وجود نازک و زیبای پیامبر مانند سرو است و نور و روشنیافروز شبستان امیرالمؤمنین، در ایام محرم داخل حرم صاحب مقام و جاویدان است.
هوش مصنوعی: هادی مهدی، که صاحب جهان است، امام عصر است و نشانهی پیروزی خداوند بر پرچم او نازل شده.
هوش مصنوعی: خداوند از ابتدا این گل زیبا و با روح را در میان دنیا کاشت.
هوش مصنوعی: به او دو کلید دادهاند که از قبل خودش بهشت را باز کند تا با هر دو، دروازههای سجین و بهشت را بگشاید.
هوش مصنوعی: بدی و ظلمت را در کام خود فرو میبرد و در عوض، نیکی و مهربانیاش را به آغوش حوریان بهشتی میسپارد.
هوش مصنوعی: نُه آتشِ جهنم در اثر خشم او بهصورت یک شعله است و هشت بهشت از زیباییهای او بهعنوان یک درخت میباشد.
هوش مصنوعی: در این بیت بیان شده است که آسمان و فلک، مقام و ارجمندی از خود ندارند، زیرا خود را از طریق جاذبههای خالق به وجود آمدهاند. در حقیقت، وجود آنها به خاطر خلق و ایجاد جهان و هستی است.
هوش مصنوعی: او خدا را هدف اصلی و حقیقی آفرینش جهان میداند؛ در حالی که ذات خداوند حقیقتی مستقل و ضروری است و همه چیز در جهان صرفاً ویژگیها و مظاهر او هستند.
هوش مصنوعی: از زمانی که جهان وجود داشته، این نور بوده و زیبایی جهان به آن وابسته است، از زمانی که آدم و حوا خلق نشده بودند.
هوش مصنوعی: او مانند سلیمان، عیسی، و موسی بود و نوح و یونس را نیز در دریا همراهی میکرد.
هوش مصنوعی: در زمانی که آسمان و زمین و انسان و فرشتگان وجود داشتند، نور او به وضوح بر زمین نمایان بود، همانطور که در آسمان نیز قابل مشاهده بود.
هوش مصنوعی: اگر چیزی پنهان باشد، به زودی روزی روشن خواهد شد و آن راز نهانی با جلوهگری چهرهاش نمایان خواهد گشت.
هوش مصنوعی: در تمام دنیا، آنچه که میخواهیم به خواست و لطف خدا محقق خواهد شد.
هوش مصنوعی: تا زمانی که به آن روز برسم، دلم میخواهد امروز در اینجا با دست خودم به دامن پاکتری بیفتم و سر تسلیم به خاک بگذارم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.