گنجور

بلند اقبال » دیوان اشعار » مثنویات » بخش اول - گزیده‌ای از کرامات و فضایل حضرت امیرالمؤمنین علی ابن ابیطالب (ع) » بخش ۳ - در مدح حضرت علی ابن ابی طالب

 

محرم اسرار حق آمد علی

حاجب در بار حق آمد علی

در بر یزدان بود او را بها

در همه عالم بود او پادشا

خلقت عالم شده از بهر او

[...]

بلند اقبال
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » مثنویات » بخش اول - گزیده‌ای از کرامات و فضایل حضرت امیرالمؤمنین علی ابن ابیطالب (ع) » بخش ۴ - داستان مادر و فرزندی که مادرش فرزندی او را انکار می‌نمود

 

در زمان حکمرانی عمر

نوجوانی آمدش روزی به بر

گفت کز بهر خدای ذوالمنن

حکم کن اندر میان مام و من

زو عمر پرسید آیا چون شده

[...]

بلند اقبال
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » مثنویات » بخش اول - گزیده‌ای از کرامات و فضایل حضرت امیرالمؤمنین علی ابن ابیطالب (ع) » بخش ۵ - آمدن هارون الرشید به شکارگاه و پناه بردن آهوان به تربت پاک حیدر صفدر

 

روزی از بغداد از بهر شکار

سوی صحرا شد رشید نابکار

بهر صید افتاد اندر جستجو

رفته رفته تا به کوفه آمد او

ره فتاد او را به صحرای نجف

[...]

بلند اقبال
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » مثنویات » بخش اول - گزیده‌ای از کرامات و فضایل حضرت امیرالمؤمنین علی ابن ابیطالب (ع) » بخش ۶ - حکایت از اعمش درباره زنی اعمی وچگونگی آن

 

گویداعمش مکه میرفتیم ما

منزلی را در دهی کردیم جا

اندر آن ده میل گردش کردمی

پس گذر در کوچه ای آوردمی

درب خانه میگذشتم ناگهان

[...]

بلند اقبال
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » مثنویات » بخش اول - گزیده‌ای از کرامات و فضایل حضرت امیرالمؤمنین علی ابن ابیطالب (ع) » بخش ۷ - حدیث از زید نساج درباره پیرمردی که زخمی عمیق داشت

 

اینحدیث از زید نساج آمده

بر سر اهل خرد تاج آمده

گفت کاندر کوفه پیری ز اهل دین

بد مرا همسایه وعزلت گزین

نه بدش شغلی نه باکس داشت کار

[...]

بلند اقبال
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » مثنویات » بخش اول - گزیده‌ای از کرامات و فضایل حضرت امیرالمؤمنین علی ابن ابیطالب (ع) » بخش ۸ - آمدن مردی برای کشتن مولای متقیان وچگونگی آن

 

گویداصبغ شافع روزشمار

حیدر صفدر شه دلدل سوار

داشت اندرمسجدکوفه مکان

در برش بنشسته جمعی دوستان

کز درمسجد درآمد بی خبر

[...]

بلند اقبال
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » مثنویات » بخش سوم » بخش ۵ - مرحبا ای ساقی فرخنده پی

 

مرحبا ای ساقی فرخنده پی

خیز واز مینا به ساغر ریز می

ساغری ده تا دماغی تر کنیم

پیش از آن کز چشمه کوثرکنیم

ساقیا ز اندازه بیرون تشنه ایم

[...]

بلند اقبال
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » مثنویات » بخش سوم » بخش ۳۷ - در اسرار حکایت شمع و پروانه

 

شمع این نوری که بر سر باشدش

پرتوی از روی دلبر باشدش

هست شاهان را به نورش احتیاج

چهره دارد سندروسی تن چوعاج

جان دهد هر کس از او برند سر

[...]

بلند اقبال
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » مثنویات » بخش سوم » بخش ۴۶ - ای بت مه طلعت پیمان گسل

 

ای بت مه طلعت پیمان گسل

ای مه تابان بررویت خجل

آتش عشق رخ توبرفروخت

هستی ما را همه یکسر بسوخت

شعله عشقت بزدآتش به جان

[...]

بلند اقبال
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » مثنویات » بخش سوم » بخش ۵۶ - حکایت بر سبیل تمثیل

 

مرد دهقان ریخت تخمی بر زمین

آب رویش هشت در صبح و پسین

چند روزی چون چنینکرد وگذشت

کشت او روئید وناگه سبز گشت

سبز گشت و خوشه کرد ودانه کرد

[...]

بلند اقبال
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » مثنویات » بخش سوم » بخش ۵۸ - باده عارفانه

 

ساقی از آن باده گلرنگ ده

بر سر من دانش و فرهنگ ده

در بر من از در یاری درا

مست کن از باده گلگون مرا

باده هی از ساغر خود ده به من

[...]

بلند اقبال
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » مثنویات » بخش چهارم » بخش ۱ - نصایح

 

حمد بی حد و ثنای بی عدد

هست شایان خداوند احد

آنکه از امر کن ازجود وکرم

عالمی را کردموجو از عدم

آنکه می باشد به هر شیئی قدیر

[...]

بلند اقبال
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » مثنویات » بخش چهارم » بخش ۲ - نصایح

 

چونکه گفتی او خداوند است و بس

پیرو احکام او می باش وبس

چونکه گفتی بنده ام کن بندگی

تا نبینی خجلت و شرمندگی

در نماز و روزه کوتاهی مکن

[...]

بلند اقبال
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » مثنویات » بخش چهارم » بخش ۸ - در نصیحت اهل غرور و عاقبت امور

 

ای که مغروری به جاه ومال خود

دل نسوزانی چرا بر حال خود

هست جاه ومال همچون چاه ومار

گفتمت از این الحذر ز آن الفرار

بر سرت این حد غرور از بهر چیست

[...]

بلند اقبال
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » مثنویات » بخش چهارم » بخش ۱۹ - در صفت خاموشی

 

با دلی پرجوش وجانی پرخروش

دوش رفتم تا به کوی می فروش

محفلی دیدم سراسر پر زنور

به کف موسی ندانم یا که طور

باده خواران صف زده در پیش وی

[...]

بلند اقبال
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » مثنویات » بخش چهارم » بخش ۲۷ - در ترک علایق جسمانی

 

پیرهن باری گران باشد به تن

«بگذر از تن تا نخواهی پیرهن»

بگذر از تن تا سراپا جان شوی

بلکه از جان هم که تا جانان شوی

چیست تن تا کس شود پابست وی

[...]

بلند اقبال
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۶ - قطعه

 

دور کن از خویشتن حرص و طمع

گر بخواهی آبروی خویش را

در دوعالم خواهی ار آسودگی

درکن از دل آرزوی خویش را

خواهی ار عزت تو را گردد فزون

[...]

بلند اقبال
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۳ - قطعه

 

آن یکی گیرد زنی از بهر مال

و آن دگر کس زآنکه صاحب عزت است

زن مگیر از بهر مال وعزتش

کاین دو را گه فقر وگاهی ذلت است

ای خوش آنکس کو دم از وحدت زند

[...]

بلند اقبال
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۵ - قطعه

 

دید روباهی که روباهی دگر

می دود گفت ای برادر حال چیست

گفت باشد خر بگیری گفت تو

نیستی خر روبهی بر جا بایست

گفت تا ثابت کنم خر نیستم

[...]

بلند اقبال
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۸ - قطعه

 

سینه باشد صد در لفظ عرب

صدر دیوانخانه ماهست پشت

صد هزاران حکم ناحق می دهد

گر گذاری یک قران او را به مشت

بلند اقبال
 
 
۱
۲
۳
۴
sunny dark_mode