ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۱۰۵ - حکایت یکی از آشنایان این زمان و محبان صوری
پاره کرد و بست اندر دشمنی
دشمنی سهل است اندر کشتنی
ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۱۲۵ - گفتن شعیب که گریه ام از شوق جنت و ترس جهنم نیست
آنچنان کز نور آن ضوء سنی
نور دیگر را نماند روشنی
ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۱۳۱ - در بیان طلبیدن پروردگار بنده مقرب خود را به خلوت دارالنور و اشاره به آیه ی مبارکه سبحان الذی اسری بعبده لیلا من المسجد الحرام الی المسجد الاقصی
ای بسی بازارها بر هم زنی
کاسه ها و کوزه ها بس بشکنی
ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۱۹۲ - در خواب دیدن شخصی عابدی را که مرده بود و استفسار احوال آن نشأة
یک هریره دیدی اندر برزنی
نی پناهی بودش و نی مأمنی
ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۲۰۱ - قربانی نمودن خلیل الرحمن ع فرزند خود اسماعیل ع را
دوستی گر بهر غیر حق کنی
عاقبت زاید از آن صد دشمنی
ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۲۲۸ - رجوع به حکایت جوان چاره جو در مسجد و به مقصد رسیدن او
رخنه گر باشد بسوی گلخنی
یا بسوی مستوراح و منتنی
ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۲۲۹ - رجوع به حکایت جوان خارکن که مایل به دختر پادشاه بود
زین نظر هم شد گشاده روزنی
کز وی افتادش به دل صد روشنی
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۴۵ - جلال الدین بلخی معروف به مولوی معنوی
گر گل است اندیشهٔ تو گلشنی
ور بود خاری تو هیمهٔ گلخنی
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۵۹ - نشاط اصفهانی
عشق ناگه زد بر آتش دامنی
شعلهها سر کرد از هر روزنی
بلند اقبال » دیوان اشعار » مثنویات » بخش چهارم » بخش ۲۷ - در ترک علایق جسمانی
ای که در عالم گرفتار تنی
آه من همچون تو تو همچون منی
صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۲۸ - حکایت سلطان سنجر سلجوقی
شد به هامون با همه شیر او ژنی
هر طرف سرگرم در صید افکنی
صامت بروجردی » کتاب القطعات و النصایح » شمارهٔ ۹ - صحبت غنی در وقت فوت با ملک الموت
با همه دارایی آن مرد غنی
بُد بخیل و پست و بیخیر و دنی
صامت بروجردی » کتاب القطعات و النصایح » شمارهٔ ۱۲ - حکایت عابد با کور
شد شبی در خانقاه وی زنی
نزد عابد خواست آن زن مسکنی
ملکالشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۸۱ - در وصف محبس
سهمگین سمجی چو تاری مسکنی
بسته برروبش دری چون آهنی
پاسبانانی در آنجا صف زده
هریکی از خشم چون اهریمنی
کیست گویی اندربن در بسته سمج
[...]