در بیان مرخص نمودن جناب علی اکبر سلام اللّه علیه را، و امر به تمکین و تسلیم فرمودن، گوید:
خوش نباشد از تو شمشیر آختن
بلکه خوش باشد سپر انداختن
مهر پیش آور، رها کن قهر را
طاقت قهر تو نبود دهر را
بر فنایش گر بیفشاری قدم
از وجودش اندر آری در عدم
مژه داری، احتیاج تیر نیست
پیش ابروی کجت، شمشیر چیست؟
گرچه قصد بستن جزو وکلت
تار مویی بس بود ز آن کاکلت
ور سر صید سپیدست و سیاه
آن ترا کافی بیک تیر نگاه
تیر مهری بر دل دشمن بزن
تیر قهری گر بود، بر من بزن
از فنا مقصود ما عین بقاست
میل آن رخسار و شوق آن لقاست
شوق این غم از پی آن شادیست
این خرابی بهر آن آبادیست
من در این شر و فساد ای با فلاح
آمدستم از پی خیر و صلاح
ثابتست اندر وجودم یک قدم
همچنین دیگر قدم اندر عدم
در شهودم دستی و دستی به غیب
در یقینم دستی و دستی به ریب
رویی اندر موت و رویی در حیات
رویی اندر ذات و رویی در صفات
دستی اندر احتیاج و در غنا
دست دیگر در بقا و در فنا
دستی اندر یأس و دستی در امید
دستی اندر ترس و دستی در نوید
دستی اندر قبض و بسط و عزم و فسخ
دستی اندر قهر و لطف و طرح و نسخ
دستی اندر ارض و دستی در سما
دستی اندر نشو و دستی در نما
دستی اندر لیل و دستی در نهار
در خزان دستی و دستی در بهار
مرمرا اندر امور از نفع و ضر
نیست شغلی مانع شغل دگر
نیستم محتاج و بالذاتم غنی
هست فرع احتیاج این دشمنی
دشمنی باشد مرا با جهلشان
کز چه رو کرد اینچنین نااهلشان
قتل آن دشمن به تیغ دیگرست
دفع تیغ آن، به دیگر اسپرست
رو سپر میباش و شمشیری مکن
در نبرد روبهان شیری مکن
بازویت را، رنجه گشتن شرط نیست
با قضا هم پنجه گشتن شرط نیست
بوسه زن بر حنجر خنجر کشان
تیر کآید، گیر و در پهلو نشان
پس برفت آن غیرت خورشید و ماه
همچو نور از چشم و جان از جسم شاه
باز میکرد از ثریا تاثری
هر سر پیکان، به روی او، دری
مست گشت از ضربت تیغ و سنان
بیخودیها کرد و داد از کف عنان
عشق آمد، عشق ازو پا مال شد
آن نصیحت گو، لسانش لال شد
وقت آن شد کز حقیقت دم زند
شعله بر جان بنی آدم زند
پرده از روی مراتب؛ واکند
جملهی عشاق را؛ رسوا کند
باز عقل آمد، زبانش را گرفت
پیر میخواران، عنانش را گرفت
رو بدریا کرد دیگر آب جو
زی پدر شد آب گوی و آب جو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن به بیان پیامهای عمیق عرفانی و فلسفی درباره عشق، قهر و مهر و تسلیم در برابر خداوند میپردازد. نویسنده به علی اکبر اشاره میکند و تأکید میکند که باید به جای قهر و جنگ، محبت و تسلیم را انتخاب کرد. او به حکمت عشق و ضرورت درک روحانیات اشاره میکند و میگوید که دوستی و مهر بر قهر برتری دارد.
در ادامه، بیان میشود که انسان باید از مشکلات و سختیها عبور کند و به بقا و حقیقت روی آورد. وجود نسبتی بین بقا و فنا بیان شده و عشق به یک زندگی معنوی و واقعی تشویق میشود. در نهایت، نویسنده به تحول و تغییر در درون انسان اشاره کرده و یادآوری میکند که در مسیر عشق و حقیقت، انسان باید حجابهای جهل و نادانی را از روی خود بردارد.
هوش مصنوعی: در بیان آزاد کردن جناب علی اکبر سلاماللّه علیه و دستور به تسلیم و اطاعت فرمودن، گفته شده است:
هوش مصنوعی: خوشحالی و خوشبختی در آن نیست که در برابر دیگران به ستیز و جنگ بپردازی، بلکه در این است که از کینه و درگیری دوری کنی و به صلح و سازش روی بیاوری.
هوش مصنوعی: عشق و محبت را پیش بکش و از کینه و دشمنی دست بردار. زیرا قدرت تحمل ناراحتیها و مشکلات به خاطر قهر تو از توان دنیا خارج است.
هوش مصنوعی: اگر بر نابودی او تأکید کنی، قدم از وجودش برخواهی داشت و او را به نیستی خواهی برد.
هوش مصنوعی: تو مژه داری و چشمانت خود به تنهایی قادرند که بر دلها اثر بگذارند، پس نیازی به تیر و کمان برای جلب توجه و عشق دیگران نیست. ابروی کج تو به تنهایی قدرتی دارد که حرفهای زیادی برای گفتن دارد، انگار شمشیر به کار نمیآید.
هوش مصنوعی: هرچند که قصد بستن وابستگي وکالت همچون تار مویی از موی تو کافی بود.
هوش مصنوعی: اگر شکار تو سفید و سیاه باشد، یک تیر نگاه تو برای آن کافی است.
هوش مصنوعی: اگر خواستی به دل دشمن محبت ورزی، این کار را انجام بده، اما اگر بخواهی قهری و کینهای باشی، این را به من نسبت بده.
هوش مصنوعی: از نابودی، هدف ما وجود دائمی و پایدار است؛ اشتیاق ما به آن چهره زیبا و ملاقات با اوست.
هوش مصنوعی: این غم و اشتیاقی که داریم، به خاطر شادیای است که در گذشته احساس کردهایم. این خرابی و نقصان کنونی، برای آن آبادانی و خوشیای است که زمانی وجود داشته است.
هوش مصنوعی: من در این آشفتگی و فساد از سر خیر و نیکی به سوی تو آمدهام.
هوش مصنوعی: در وجود من یک قدم وجود دارد و قدم دیگری نیز در عدم و نیستی.
هوش مصنوعی: در تجربهام، دستی از عالم شهود و دستی دیگر به عالم غیب دارم؛ در یقین خود، یکی از دستها به حقیقت و دیگری به تردید پیوسته است.
هوش مصنوعی: در زندگی و مرگ، ویژگیهایی از تو نمایان است. در وجود واقعی و در صفات خود نیز جلوههایی از تو دیده میشود.
هوش مصنوعی: دستی در حال نیاز دارد و دستان دیگر در وضعیت توانگری، یکی در بقای زندگی و دیگری در زوال آن قرار دارد.
هوش مصنوعی: در زندگی، برخی از افراد در حالتی از ناامیدی به سر میبرند و برخی دیگر در جستجوی امید هستند. عدهای ممکن است از آینده و موقعیتهای ناشناخته بترسند، در حالی که دیگران تلاش میکنند به وعدهها و امیدهای بهتر نگاه کنند.
هوش مصنوعی: دست تو در اختیار و کنترل امور مختلفی است، از جمله زمینههای تصمیمگیری و جلب رضایت. همچنین در قدرت تو، توانایی ایجاد تغییرات و اصلاحات وجود دارد.
هوش مصنوعی: یک دست در زمین و یک دست در آسمان است؛ یک دست در رشد و پرورش و یک دست در نمایان شدن.
هوش مصنوعی: دست من در شب و روز در حال حرکت است و در فصل پاییز و بهار نیز همین طور.
هوش مصنوعی: من در کارها و امور خود به نفع و ضرر فکر نمیکنم، بلکه هیچ چیزی نباید مانع از انجام کارهای دیگرم شود.
هوش مصنوعی: من به خودی خود به چیزی نیاز ندارم و از نظر درونی غنی هستم؛ این حس نیازمندی تنها نتیجهی دشمنی است که احساس میکنم.
هوش مصنوعی: من با جهل و نادانی آنها دشمنی دارم، چون نمیدانم چرا اینقدر نااهل و ناآگاه شدهاند.
هوش مصنوعی: کشتن آن دشمن با یک شمشیر متفاوت است و برای جلوگیری از آسیب شمشیر او باید با سپر دیگری مقابله کرد.
هوش مصنوعی: در مواجهه با مشکلات، خود را محافظت کن و بیجهت به چالشهای بیمورد نپرداز. با دلایل قانعکننده و مستحکم روبرو شو، اما در برابر دشمنان ضعیف، خود را قوی نشان نده.
هوش مصنوعی: بدن خود را به زحمت انداختن لازم نیست، نباید با سرنوشت درگیر شد.
هوش مصنوعی: بوسهای که بر گلوی کسی نهاده میشود، مانند خنجری است که به سمت قلب پرتاب میشود، پس باید به دقت دقت کرد تا نشانهای از درد و آسیب در پهلو ظاهر نشود.
هوش مصنوعی: بعد از آن، حس غیرت خورشید و ماه از بین رفت، مانند نوری که از چشم و جان شاه جدا میشود.
هوش مصنوعی: هر روز آسمان به زیباییهای خود میافزاید و با هر ستاره، حالتی از شگفتی و تاثیرگذاری را به نمایش میگذارد. در این میان، روزی درخشان به روی او باز میشود.
هوش مصنوعی: او از ضربههای تیغ و نیزه مست و گیج شده و به حالت بیخبری افتاده است و کنترل خود را از دست داده است.
هوش مصنوعی: عشق آمد و آن کسی که نصیحت میکرد، سخنش در برابر عشق بیاثر شد و خاموش ماند.
هوش مصنوعی: زمان آن فرارسیده است که از حقیقت سخن گفته شود و این حقیقت همچون شعلهای بر جان انسانها اثر بگذارد.
هوش مصنوعی: پردهها از روی مراحل عشق کنار میروند و تمام عاشقان را در معرض دید قرار میدهند و به نوعی در این کار رسوا میشوند.
هوش مصنوعی: عقل دوباره به صحنه برگشته و وقتی خواسته صحبت کند، مردی از جمع میخوارگان او را ساکت کرده و کنترل اوضاع را در دست گرفته است.
هوش مصنوعی: پس از آنکه آب چشمه به دریا رسید، دیگر نمیتوان آن را به چشمه برگرداند؛ همچنین در اینجا اشاره به این است که پس از تغییرات و گذشت زمان، دیگر نمیتوان به وضعیت قبلی بازگشت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.