آمد اسماعیل روزی از شکار
شامگه بر اشهب دولت سوار
شمع رخسارش به مهر افروخته
عالمی پروانه سانش سوخته
زلف پیچاپیچ اندر دوش او
گوشوار حسن اندر گوش او
چشمها مخمور و لب شکرفشان
چهره پر خون زلفها عنبرفشان
خط مشگین گرد رخسارش عیان
چون بنفشه زار گرد گلستان
قامتی شمشاد آن را باج ده
عشوه ی عالم همه تاراج ده
از ره آمد راست تا نزد خلیل
بوسه زد بر دست آن شاه جلیل
دست در گردن درآوردش پدر
در کمان شد تیر گفتی جلوه گر
همچو گل بشکفت از دیدار او
بوسه داد از مهر بر رخسار او
گلبن عزت شکفتن ساز کرد
غیرت حکمت عتاب آغاز کرد
غیرت حق ریخت طرح تازه ای
باز شد از امتحان دروازه ای
دل یکی و دوستی باشد یکی
ورنه نبود دوستی آن بیشکی
جز مگر آن دوستی از بهر دوست
باشد آنهم فی الحقیقه حب دوست
غیر لیلی در دل مجنون نبود
سر بجز بر خاک راه او نسود
گر سگی در کوی لیلی یافتی
سوی او چون عاشقان بشتافتی
گرد او گشتی به صد شوق و شعف
خاک راهش بوسه دادی هر طرف
این نبود از عشق آن سگ ای پسر
عشق لیلی بود در آن مستتر
زین سبب در عشق هرکو صادق است
بر همه اجزای عالم عاشق است
هرچه بیند چونکه می بیند ز دوست
لاجرم او عاشق و مفتون اوست
خواجه تاشانند در یک بارگاه
بندگان حضرت یک پادشاه
این سبب در جمله عالم جاری است
حب جمله در دلش زاین ساری است
در گروهی باشد اسباب دگر
راه حب و دوستیشان بیشتر
آن سببها جمله برگردد به دوست
مرجع آنها چه وا بینی هم اوست
در گروهی صد چه آن اسباب هست
بهر بغض و خشم فتح الباب هست
مرجع آن خشم و آن بغض ای لبیب
چونکه بینی نیست جز حب حبیب
حب فی الله بغض فی الله را بخوان
مرجع هر حب و بغضی را بدان
هرچه جز این حب نباشد جز وبال
هرچه جز این بغض انجامش سگال
دوستی گر بهر غیر حق کنی
عاقبت زاید از آن صد دشمنی
گر نهال دوستی جز بهر او
جز عداوت نیست بارش ای عمو
دشمنیهایی که جز بهر خداست
دشمنی با خود بود اینست راست
دوستی و دشمنی جز بهر او
خواه آن یا زشت خواهی یا نکو
آن ندارد جز پشیمانی ثمر
این نبخشد هیچ سودی جز ضرر
آنچه گفتم آزمودم بارها
دیده ام زین خار و بن بس خارها
باورت گر نیست اینک امتحان
تا ببینی آنچه من دیدم عیان
دوستی جز بهر آن سلطان مکن
ای برادر نیست غیر از خاربن
دشمنی جز بهر او ای جان من
نیست جز تیشه به پای خویشتن
چند در اصطبل و مطبخ ای اخی
همسری با ساربان و مطبخی
جان نفرسودت ازین گند و بخار
دل نه بگرفتت ازین دود و غبار
آشنایی گر کنی با شاه کن
حکم بر گردون و مهر و ماه کن
باز شو بر ساعد سلطان بپر
تابکی چون خرمگس بر فرج خر
عندلیبی شو به گلشن جای گیر
چون جعل تا چند در سرگین اسیر
الغرض چون مهربانی با پسر
کرد آغاز آن خلیل خوش گهر
غیرت حق گفت با جان خلیل
یکدل و دو مهر باشد مستحیل
افکنم اکنون تورا در آزمون
ابتلاها آرمت از حد فزون
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به توصیف جمال و کمال اسماعیل میپردازد که پس از شکار به دیدار پدرش خلیل آمده است. او با چهرهای زیبا، زلفهای پیچیده و چشمان مخمور، دلها را مسحور میکند. خلیل، پدر، او را با عشق و محبت میپذیرد و بین آنها رابطهای عمیق شکل میگیرد. شاعر سپس به موضوع عشق و دوستی میپردازد و تأکید میکند که عشق واقعی باید برای خدا باشد، و اگر دوستی از عشق به خدا سرچشمه نگیرد، در نهایت به دشمنی منتهی میشود. او به آزمون عشق و محنتهای آن اشاره میکند و نتیجه میگیرد که دوستی و دشمنی باید تنها برای خدا باشد، زیرا محبت غیرالهی به زودی به ضرر خواهد بود. شاعر در نهایت به خواننده توصیه میکند که باید با خدا و سلطان حقیقی ارتباط برقرار کند تا از درد و رنج دنیا رهایی یابد.
هوش مصنوعی: روزی اسماعیل با افتخار و سوار بر اسب شهبری از شکار بازگشت.
هوش مصنوعی: شمع چهرهاش با عشق روشن است و همه بر گرد او به مانند پروانهای که به سمت نور میرود، میسوزند و شیفتهاش هستند.
هوش مصنوعی: موهای پیچ در پیچ او بر دوشش آویخته است و گوشواره زیبایی در گوشش درخ shines.
هوش مصنوعی: چشمها حالت خواب آلود دارند و لبها مانند شکری شیرین و خوشمزه هستند. چهره پر از خون و زلفها عطری دلپذیر مانند عنبر دارند.
هوش مصنوعی: خط مشکی که بر روی چهرهاش وجود دارد، مانند گل بنفشهای که در میان گلستان قرار دارد، نمایان و مشخص است.
هوش مصنوعی: قدی مانند شمشاد دارد و با ناز و کرشمهای که به دنیا میزند، همه چیز را به غارت میبرد.
هوش مصنوعی: شخصی به سوی خلیل آمده و پس از رسیدن به او، بر دست این شاه بزرگ بوسه میزند.
هوش مصنوعی: پدر آرامش را در آغوش گرفت و به گونهای شد که گویی تیر در کمان نشسته است و در حال آمادهسازی برای پرتاب است.
هوش مصنوعی: چنان که گل با دیدن او شکوفا شد، از محبت بر چهرهاش بوسه زد.
هوش مصنوعی: گلزار عزت شکوفا شد و غیرت، حکمت را به چالش کشید.
هوش مصنوعی: غیرت حق، سبب شد که طرح جدیدی شکل بگیرد و از آزمون، راه جدیدی گشوده شود.
هوش مصنوعی: اگر دل یکی باشد و دوستی هم یکی باشد، تنها در این صورت دوستی واقعی وجود دارد؛ وگرنه آنچه که به نام دوستی میشناسیم واقعی نیست.
هوش مصنوعی: به جز آن دوستی که برای خود دوست باشد، در واقع همان عشق به دوست است.
هوش مصنوعی: غیر از لیلی، کسی در دل مجنون جایی نداشت و سر او فقط بر خاک مسیر لیلی فرود میآمد.
هوش مصنوعی: اگر در کوی لیلی سگی دیدی، به سمت او چون عاشقان شتاب کن.
هوش مصنوعی: به دور او با شوق و ذوق بسیار چرخ زدی و در هر سمت، خاک راهش را بوسیدی.
هوش مصنوعی: این احساس و شور و شوقی که مشاهده میکنی به خاطر عشق به لیلی است، نه عشق به آن شخص دیگر.
هوش مصنوعی: بنابراین، هر کسی که در عشق واقعی باشد، به تمام بخشهای جهان عشق میورزد و از صداقت برخوردار است.
هوش مصنوعی: هر چیزی که کسی از دوست ببیند، به ناچار او را عاشق و مجذوب او میکند.
هوش مصنوعی: آقایان خدمتگزار در یک سرای مشترک، اطراف یک پادشاه بزرگ قرار دارند.
هوش مصنوعی: این موضوع در تمام جهان وجود دارد و عشق به همه موجودات، در دل هر فردی نهادینه شده است.
هوش مصنوعی: در جمعی که اعضای آن دارای ویژگیها و شرایط متفاوتی هستند، روابط عشق و دوستی میان آنها بیشتر و قویتر میشود.
هوش مصنوعی: تمام علل و انگیزهها در نهایت به دوست و محبوب باز میگردند؛ زیرا همه چیز از او نشأت میگیرد و او منبع تمام آنهاست.
هوش مصنوعی: در جمعی که پس از مدتی با کینه و خشم به هم برخورد میکنند، تنها کلید موفقیت و گشودن درها، همان ابزار خویشتنداری و صلح است.
هوش مصنوعی: ای دانای بزرگ، وقتی که خشم و کینه را میبینی، باید بدانی که در حقیقت چیزی جز عشق به محبوب وجود ندارد.
هوش مصنوعی: دوستی و دشمنی باید در راستای خداوند باشد، و باید بدانیم که هر نوع دوستی و دشمنی باید به خاطر خداوند شکل بگیرد.
هوش مصنوعی: هر چیزی که غیر از این عشق وجود داشته باشد، تنها زحمت و عذابی به همراه دارد. و هر آنچه که بر پایه نفرت بنا شود، به سرانجام خوبی نخواهد رسید.
هوش مصنوعی: اگر دوستی را برای غیر از حق و هدفهای واقعی انجام دهی، در نهایت باعث به وجود آمدن صد دشمنی خواهی شد.
هوش مصنوعی: اگر نهال دوستی فقط برای او کاشته نشود، هیچ نتیجهای جز دشمنی نخواهد داشت، ای عموی عزیز.
هوش مصنوعی: دشمنیهایی که تنها به خاطر خدا انجام میشود، در واقع دشمنی با خود شخص است و این حقیقت دارد.
هوش مصنوعی: دوستی و دشمنی فقط به خاطر اوست، چه در پی زیبایی باشی و چه در پی زشتی.
هوش مصنوعی: نتیجه این کار فقط پشیمانی است و هیچ فایدهای ندارد جز ضرر.
هوش مصنوعی: آن چیزی که من بیان کردم، بارها تجربه کردهام و از این خارها و مشکلات، بسیار دیدهام.
هوش مصنوعی: اگر به این امتحان باور نداری، امتحان کن تا ببینی چه چیزی را که من از قبل تجربه کردهام، به وضوح شاهد خواهی بود.
هوش مصنوعی: ای برادر، تنها برای خشنودی آن سلطان با کسی دوستی مکن، زیرا غیر از این، هیچ چیز دیگری نخواهد بود جز زحمت و دردسر.
هوش مصنوعی: دشمنی، جز به خاطر او، برای من وجود ندارد و این دشمنی چیزی جز آسیب به خودم نیست.
هوش مصنوعی: دوست عزیز، در منزل و جمع ما چه فرقی بین همسر و آشپز وجود دارد وقتی که همگی در کارهای روزمره زندگی شریک هستند؟
هوش مصنوعی: دل تو نباید از این آلودگی و بوی نامطبوع رنجیده خاطر شود و جان تو نباید از این دود و گرد و غبار خسته باشد.
هوش مصنوعی: اگر با قدرتمندی آشنا شوی، میتوانی بر سرنوشت و مسائل زندگی حکم برانی و بر نور خورشید و ماه سلطه پیدا کنی.
هوش مصنوعی: به خودت جرأت بده و بر بازوی پادشاه برو، مانند خرمگسی که بر روی شکاف یک خر مینشیند.
هوش مصنوعی: به مانند بلبل باش و در باغ آرام بگیر، چه زمانی میخواهی همچنان در گل و لای گرفتار بمانی؟
هوش مصنوعی: در نتیجه، وقتی که مهربانی با پسرش آغاز شد، این خلیل نیکو خصلت نیز شروع به نشان دادن محبت و عاطفه خود کرد.
هوش مصنوعی: غیرت حق به جان خلیل میگوید که اگر کسی یکدل و دارای دو محبت باشد، وجودش تبدیل به یک حالت غیرممکن میشود.
هوش مصنوعی: اکنون تصمیم دارم تو را در شرایط سخت و آزمایشها قرار دهم و احساسات و تواناییهایت را به حدی بالا ببرم که از آنچه که هستی فراتر بروی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.