گنجور

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۰۸

 

می بده ای ساقی آخرزمان

ای ربوده عقل‌های مردمان

خاکیان زین باده بر گردون زدند

ای می تو نردبان آسمان

بشکن از باده در زندان غم

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۷ - قصهٔ دیدن خلیفه لیلی را

 

دامن او گیر زوتر بی‌گمان

تا رهی در دامن آخر زمان

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۴۰ - عتاب کردن آتش را آن پادشاه جهود

 

بر در خرگه سگان ترکمان

چاپلوسی کرده پیش میهمان

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۷۶ - تفسیر رجعنا من الجهاد الاصغر الی‌الجهاد الاکبر

 

راست شو چون تیر و واره از کمان

کز کمان هر راست بجهد بی‌گمان

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۵۴ - به عیادت رفتن کر بر همسایهٔ رنجور خویش

 

کر برون آمد بگفت او شادمان

شُکر کَش کردم مراعات این زمان

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۵۵ - اول کسی کی در مقابلهٔ نص قیاس آورد ابلیس بود

 

تا شویم اعجوبهٔ دور زمان

تا نهیم اندر زمین امن و امان

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۸ - التزام کردن خادم تعهد بهیمه را و تخلف نمودن

 

خوان بیاوردند بهر میهمان

از بهیمه یاد آورد آن زمان

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۹ - گمان بردن کاروانیان که بهیمهٔ صوفی رنجورست

 

آدمی خوارند اغلب مردمان

از سلام علیکشان کم جو امان

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۱۶ - تعریف کردن منادیان قاضی مفلس را گرد شهر

 

بود شخصی مفلسی بی خان و مان

مانده در زندان و بند بی امان

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۴۱ - گفتن نابینای سایل کی دو کوری دارم

 

بود کوری کو همی‌گفت الامان

من دو کوری دارم ای اهل زمان

مولانا
 
 
۱
۲
۳
sunny dark_mode