عطار » منطقالطیر » داستان همای » احوال سلطان محمود در آن جهان
بود سلطانیم پندار و غلط
سلطنت کی زیبد از مشتی سقط
عطار » منطقالطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت مرد بت پرستی که بت را خطاب میکرد و خدا خطابش را لبیک گفت
گر ز غفلت ره غلط کرد آن سقط
من چو میدانم نکردم ره غلط
عطار » مصیبت نامه » بخش هشتم » بخش ۸ - الحكایة و التمثیل
عیسی مریم بدو گفت ای سقط
می ندانی هیچ و ره کردی غلط
عطار » مصیبت نامه » بخش شانزدهم » بخش ۳ - الحكایة و التمثیل
شیخ را گفتا که من دزد سقط
کرده بودم از جهالت ره غلط
عطار » وصلت نامه » بخش ۲۶ - الحکایت و الرموز و شرح حال آن جوان که عزم کعبه کرد
رفت در کشتی و شد زانسوی شط
شد ز گفت آن لعین او را غلط
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۷۰ - پا واپس کشیدن خرگوش از شیر چون نزدیک چاه رسید
از خود ای جزوی ز کلها مختلط
فهم میکن حالت هر منبسط
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۴۳ - امتحان کردن شیر گرگ را و گفتن کی پیش آی ای گرگ بخش کن صیدها را میان ما
بز مرا که بز میانهست و وسط
روبها خرگوش بستان بی غلط
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۵۴ - به عیادت رفتن کر بر همسایهٔ رنجور خویش
خاطر رنجور جویان صد سَقط
تا که پیغامش کند از هر نَمَط
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۹۷ - دعوی کردن آن شخص کی خدای تعالی مرا نمیگیرد به گناه و جواب گفتن شعیب علیه السلام مرورا
چون نویسی بر سر بنوشته خط
فهم ناید خواندنش گردد غلط
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۱۰۴ - بیان دعویی که عین آن دعوی گواه صدق خویش است
چونک خود را پیش او یابد فقط
چون بود شک چون کند او را غلط
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۱۱۲ - منازعت چهار کس جهت انگور کی هر یکی به نام دیگر فهم کرده بود آن را
گر سخنتان مینماید یک نمط
در اثر مایهٔ نزاعست و سخط
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۷۳ - متهم کردن آن شیخ را با دزدان وبریدن دستش را
دست زاهد هم بریده شد غلط
پاش را میخواست هم کردن سقط
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۵۹ - خجل گشتن خروس پیش سگ به سبب دروغ شدن در آن سه وعده
آنک معصوم آمد و پاک از غلط
آن خروس جان وحی آمد فقط
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۷۱ - بیان آنک هرچه غفلت و غم و کاهلی و تاریکیست همه از تنست کی ارضی است و سفلی
وهم افتد در خطا و در غلط
عقل باشد در اصابتها فقط
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۸۳ - قصهٔ آن آبگیر و صیادان و آن سه ماهی یکی عاقل و یکی نیم عاقل وان دگر مغرور و ابله مغفل لاشی و عاقبت هر سه
گر وطن خواهی گذر آن سوی شط
این حدیث راست را کم خوان غلط
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۱۲۳ - حکایت آن زاهد کی در سال قحط شاد و خندان بود با مفلسی و بسیاری عیان و خلق میمردند از گرسنگی گفتندش چه هنگام شادیست کی هنگام صد تعزیت است گفت مرا باری نیست
همچنان کن زاهد اندر سال قحط
بود او خندان و گریان جمله رهط
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۸۴ - منادی کردن سید ملک ترمد کی هر کی در سه یا چهار روز به سمرقند رود به فلان مهم خلعت و اسپ و غلام و کنیزک و چندین زر دهم و شنیدن دلقک خبر این منادی در ده و آمدن به اولاقی نزد شاه کی من باری نتوانم رفتن
مرکبی دو اندر آن ره شد سقط
از دوانیدن فرس را زان نمط
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۱۰۲ - گفتن خواجه در خواب به آن پایمرد وجوه وام آن دوست را کی آمده بود و نشان دادن جای دفن آن سیم و پیغام کردن به وارثان کی البته آن را بسیار نبینند وهیچ باز نگیرند و اگر چه او هیچ از آن قبول نکند یا بعضی را قبول نکند هم آنجا بگذارند تا هر آنک خواهد برگیرد کی من با خدا نذرها کردم کی از آن سیم به من و به متعلقان من حبهای باز نگردد الی آخره
ما نقص مال من الصدقات قط
انما الخیرات نعم المرتبط
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۱۳۳ - متوفی شدن بزرگین از شهزادگان و آمدن برادر میانین به جنازهٔ برادر کی آن کوچکین صاحبفراش بود از رنجوری و نواختن پادشاه میانین را تا او هم لنگ احسان شد ماند پیش پادشاه صد هزار از غنایم غیبی و غنی بدو رسید از دولت و نظر آن شاه مع تقریر بعضه
کوچکین رنجور بود و آن وسط
بر جنازهٔ آن بزرگ آمد فقط