مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۷۳ - متهم کردن آن شیخ را با دزدان وبریدن دستش را
ای بسا مستور در پرده بده
شومی فرج و گلو رسوا شده
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۹۲ - باز شدن آن شمعها هفت درخت
هر درختی شاخ بر سدره زده
سدره چه بود از خلا بیرون شده
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۹۳ - مخفی بودن آن درختان از چشم خلق
یا منم دیوانه و خیره شده
دیو چیزی مر مرا بر سر زده
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۹۸ - اقتدا کردن قوم از پس دقوقی
چون قیامت پیش حق صفها زده
در حساب و در مناجات آمده
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۰۲ - دعا و شفاعت دقوقی در خلاص کشتی
ترک گل کرده سوی بحر آمده
رسته از زندان گل بحری شده
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۲۰ - صفت خرمی شهر اهل سبا و ناشکری ایشان
خوشههای زفت تا زیر آمده
بر سر و روی رونده میزده
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۴۲ - مخصوص بودن یعقوب علیه السلام به چشیدن جام حق از روی یوسف و کشیدن بوی حق از بوی یوسف و حرمان برادران و غیر هم ازین هر دو
یک خیال نیک باغ آن شده
یک خیال زشت راه این زده
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۹۵ - گفتن شیطان قریش را کی به جنگ احمد آیید کی من یاریها کنم وقبیلهٔ خود را بیاری خوانم و وقت ملاقات صفین گریختن
آن جنودا لم تروها صف زده
گشت جان او ز بیم آتشکده
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۲۰۶ - تفسیر یا جبال اوبی معه والطیر
یا جبال اوبی امر آمده
هر دو همآواز و همپرده شده
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۲۰۶ - تفسیر یا جبال اوبی معه والطیر
ای غریب فرد بی مونس شده
آتش شوق از دلت شعله زده
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۲۱۲ - ملاقات آن عاشق با صدر جهان
آه سوزانش سوی گردون شده
در دل صدر جهان مهر آمده
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۲۱۴ - منجذب شدن جان نیز به عالم ارواح و تقاضای او و میل او به مقر خود و منقطع شدن از اجزای اجسام کی هم کندهٔ پای باز روحاند
دود آن عشق و غم آتشکده
رفته در مخدوم او مشفق شده
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۲۱۴ - منجذب شدن جان نیز به عالم ارواح و تقاضای او و میل او به مقر خود و منقطع شدن از اجزای اجسام کی هم کندهٔ پای باز روحاند
رحمتش مشتاق آن مسکین شده
سلطنت زین لطف مانع آمده
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۲۲۰ - آگاه شدن پیغامبر علیه السلام از طعن ایشان بر شماتت او
آن محمد خفته و تکیه زده
آمده سر گرد او گردان شده
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۱۷ - شرح انما المؤمنون اخوة والعلماء کنفس واحدة خاصه اتحاد داود و سلیمان و سایر انبیا علیهمالسلام کی اگر یکی ازیشان را منکر شوی ایمان به هیچ نبی درست نباشد و این علامت اتحادست کی یک خانه از هزاران خانه ویران کنی آن همه ویران شود و یک دیوار قایم نماند کی لانفرق بین احد منهم و العاقل یکفیه الاشارة این خود از اشارت گذشت
چون نماند خانهها را قاعده
مؤمنان مانند نفس واحده
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۱۸ - بقیهٔ قصهٔ بنای مسجد اقصی
همچو از آب و گل آدمکده
نور ز آهک پارهها تابان شده
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۳۳ - پیدا کردن سلیمان علیهالسلام کی مرا خالصا لامر الله جهدست در ایمان تو یک ذره غرضی نیست مرا نه در نفس تو و حسن تو و نه در ملک تو خود بینی چون چشم جان باز شود به نورالله
گر در آییم ای رهی در بتکده
بت سجود آرد نه ما در معبده
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۵۱ - قصهٔ صوفی کی در میان گلستان سر به زانو مراقب بود یارانش گفتند سر برآور تفرج کن بر گلستان و ریاحین و مرغان و آثار رحمةالله تعالی
جمله مغروران برین عکس آمده
بر گمانی کین بود جنتکده
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۵۴ - تفسیر یا ایها المزمل
خیز بنگر کاروانِ رهزده
هر طرف غولیست کشتیبان شده
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۵۴ - تفسیر یا ایها المزمل
در نگر ای سایل محنتزده
زین قیامت صد جهان افزون شده