اصلشان بَد بود آن اهل سبا
میرمیدندی ز اسبابِ لقا
دادشان چندان ضیاع و باغ و راغ
از چپ و از راست از بهر فراغ
بس که میافتاد از پُری ثمار
تنگ میشد معبرِ ره، بر گذار
آن نثار میوه، ره را میگرفت
از پُریِ میوه، رهرو در شگفت
سَلّه بر سر در درختستانشان
پُر شدی ناخواست از میوهفشان
باد آن میوه فشاندی نَه کسی
پُر شدی زان میوه دامنها بسی
خوشههای زفت تا زیر آمده
بر سَر و روی رونده میزده
مَرد گلخنتاب از پُری زر
بسته بودی در میان زرین کمر
سگ کُلیچه کوفتی در زیر پا
تخمه بودی گرگ صحرا از نوا
گشته آمن شهر و ده از دزد و گرگ
بُز نترسیدی هم از گرگ سترگ
گر بگویم شرح نعمتهای قوم
که زیادت میشد آن یوماً بِیَوم
مانع آید از سخنهای مهم
انبیا بردند امرِ فَاستَقِم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.