رودکی » مثنویها » ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه » بخش ۲۶
آمد این شبدیز با مرد خراج
دربجنبانید با بانگ و تلاج

عطار » پندنامه » بخش ۲۸ - در بیان آنکه حقیر داشتن نباید
دردسر را گر نجوید کس علاج
خوف آن باشد که بدگردد مزاج

عطار » پندنامه » بخش ۲۹ - در بیان چارچیز که چارچیز دیگر را میزاید
عاقبت رسوای آید از لجاج
خشم را نکند پشیمانی علاج

عطار » اشترنامه » بخش ۱ - بسم الله الرحمن الرحیم
باز بنگر کز سلیمان ملک و تاج
بستدند ازوی بکلی دیو داج

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۵۴ - دانستن پیغامبر علیه السلام کی سبب رنجوری آن شخص گستاخی بوده است در دعا
این قضا را هم قضا داند علیج
عقل خلقان در قضا گیجست گیج

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۱۱۵ - حیران شدن حاجیان در کرامات آن زاهد کی در بادیه تنهاش یافتند
جای زاهد خشک بود او ترمزاج
از سموم بادیه بودش علاج

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۴۸ - جمع آمدن ساحران از مداین پیش فرعون و تشریفها یافتن و دست بر سینه زدن در قهر خصم او کی این بر ما نویس
تا قیامت هست از موسی نتاج
نور دیگر نیست دیگر شد سراج

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۷۵ - سبب جرات ساحران فرعون بر قطع دست و پا
خوشتر از تجرید از تن وز مزاج
نیست ای فرعون بی الهام گیج

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۲۶ - بیان آنک هر کس را نرسد مثل آوردن خاصه در کار الهی
این مثال آورد قارون از لجاج
تا فرو شد در زمین با تخت و تاج

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۷ - معشوق را زیر چادر پنهان کردن جهت تلبیس و بهانه گفتن زن کی ان کید کن عظیم
کی بود این کفو ایشان در زواج
یک در از چوب و دری دیگر ز عاج

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۲۶ - دلداری کردن و نواختن سلیمان علیهالسلام مر آن رسولان را و دفع وحشت و آزار از دل ایشان و عذر قبول ناکردن هدیه شرح کردن با ایشان
تا شود شیرین بریشان تخت و تاج
که ستانیم از جهانداران خراج

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۷۸ - جواب گفتن مصطفی علیهالسلام اعتراض کننده را
اخ اخی برداشتی ای گیج گاج
تا که کالای بدت یابد رواج

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۱۰۵ - مشورت کردن فرعون با وزیرش هامان در ایمان آوردن به موسی علیهالسلام
از مشارق وز مغارب بیلجاج
سوی تو آرند سلطانان خراج

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۵ - سبب رجوع کردن آن مهمان به خانهٔ مصطفی علیهالسلام در آن ساعت که مصطفی نهالین ملوث او را به دست خود میشست و خجل شدن او و جامه چاک کردن و نوحهٔ او بر خود و بر سعادت خود
این بخور گرمست و داروی مزاج
وآن بیاشام از پی نفع و علاج

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۱۳ - بیان آنک نور که غذای جانست غذای جسم اولیا میشود تا او هم یار میشود روح را کی اسلم شیطانی علی یدی
یا مریض القلب عرج للعلاج
جملة التدبیر تبدیل المزاج

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۱۴۴ - حکایت آن زن کی گفت شوهر را کی گوشت را گربه خورد شوهر گربه را به ترازو بر کشید گربه نیم من برآمد گفت ای زن گوشت نیم من بود و افزون اگر این گوشتست گربه کو و اگر این گربه است گوشت کو
حکمتی که بود حق را ز ازدواج
گشت حاصل از نیاز و از لجاج

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۲۶ - داستان آن شخص کی بر در سرایی نیمشب سحوری میزد همسایه او را گفت کی آخر نیمشبست سحر نیست و دیگر آنک درین سرا کسی نیست بهر کی میزنی و جواب گفتن مطرب او را
او بود حاضر منزه از رتاج
باقی مردم برای احتیاج

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۹۴ - آمدن جعفر رضی الله عنه به گرفتن قلعه به تنهایی و مشورت کردن ملک آن قلعه در دفع او و گفتن آن وزیر ملک را کی زنهار تسلیم کن و از جهل تهور مکن کی این مرد میدست و از حق جمعیت عظیم دارد در جان خویش الی آخره
جسمشان مشکات دان دلشان زجاج
تافته بر عرش و افلاک این سراج
