صفی علیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵
ترک عقل ذوفنون کردیم ما
خویش در عشق آزمون کردیم ما
بند رهرو بود چون عقل و جنون
ترک این عقل و جنون کردیم ما
خانه را پرداختیم از هست و نیست
[...]
صفی علیشاه » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۴
خواهم ایدل محو دیدارت کنم
جلوه گاه روی دلدارت کنم
واله آن ماه رخسارت کنم
بسته آن زلف طرارت کنم
در بلای عشق دلدارت کنم
[...]
صفی علیشاه » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۱۱
وقت عیش و وقت نوش است ای صنم
گاه ترک عقل و هوش است ای صنم
صفی علیشاه » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۳۸
نوزده بگذشت از جیم دوم
همچو ماهی شد نهان ماهی بخاک
بود در خور ماهش ار گفتی روی
هر زمان از مهر دل روحی فلاک
شاید ار سوزد فلک را دل بر او
[...]
صفی علیشاه » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۴۳
صهر شاهنشه ظهیرالدوله کاوست
با فقیر از همدمی چون لحم و پوست
وی مرا آمد بشوق و ابتهاج
که بنائی کردهام اندر عراج
خواهم اول تو در آن محکم بنا
[...]
صفی علیشاه » زبدة الاسرار » دفتر اول » بخش ۱ - دیباچه و مقدمه
گردد اندر مدحت سلطان عشق
زبدة الاسرار هم دیوان عشق
هر متاعی را دکانی خود سزاست
زبدة الاسرار دکان فناست
صفی علیشاه » زبدة الاسرار » دفتر اول » بخش ۲ - مطلع دیوان
مطلع دیوان اسرار قدیم
هست بسم ﷲ الرّحمن الرّحیم
آن کتاب ﷲ که گنج حکمتاست
افتتاح او به باب رحمت است
حق چو چنگ آفرینش کرد ساز
[...]
صفی علیشاه » زبدة الاسرار » دفتر اول » بخش ۳ - در بیان حدیث «کنت کنزا مخفیاً فاحببت أن أعرف فخلقت الخلق لکی اعرف » و ظهور حضرت مصطفوی صلی الله علیه و آله که دارای مراتب نبوت و امامت و ولایت خاصه است علی وجه الکمال
پیش از این ایجاد، ذات ذو الجلال
کنز مخفی بود در عین کمال
و آن هویت بحر سرپوشیده بود
بر ظهور خویش ناجوشیده بود
شاهد ذات آن نگار پرده در
[...]
صفی علیشاه » زبدة الاسرار » دفتر اول » بخش ۴ - در نعت حضرت ختمی مآب و بیان اتحاد آن نقطه حقیقت اصطفا با علی مرتضی(ع)
احمد(ص) صاحب کمال با نسق
که به لولاک اومخاطب شد ز حق
رشحه ای از ابر فیضش کاف و نون
غرق بحرش علم ماکان و یکون
شرع پاک حق ز حق منهاج اوست
[...]
صفی علیشاه » زبدة الاسرار » دفتر اول » بخش ۵ - در معنی «انا و علی من نور واحد » و مجملی از معراج و مقام ولایت
اتّحاد جسم احمد(ص) با علی(ع)
چون به حدی شد که آن داند ولی
بود رازی در دو یار مهر کیش
کآن ز حد جسم و امکان بود بیش
وحدت آمد مر مکان را تنگ کرد
[...]
صفی علیشاه » زبدة الاسرار » دفتر اول » بخش ۶ - در تنزل از مقام ولایت به مرتبه نبوّت و ظهور حضرت احدیّت و تمجید پیر طریقت به معرفت فرماید
خه خه ای طوطی فکرت بال من
کز پس آیینه گویی حال من
سرّ سرپوشیده را سربسته گو
شو مقیّد باز و حرف از رسته گو
بود جانت گرچه شکرخوار بس
[...]
صفی علیشاه » زبدة الاسرار » دفتر اول » بخش ۷ - رجوع به مقام ولایت و سرّ حقیقت و تنزل سلطان هویّت به عالم صورت و بیان شرافت خاک و مدحت شاه اولیاء «علیه صلوات ﷲ العلی الاعلی»
طوطی جان باز شکرخوار شد
حرف از آن لب گفت و شکربار شد
گشت از گل منقطع یکبارگی
شد شکرخوار از پس گُل خوارگی
تاکنون بودت به قولم گوش جان
[...]
صفی علیشاه » زبدة الاسرار » دفتر اول » بخش ۸ - در بیان آنکه حقیقت عشق و مصداق آن مفهوم حضرت خامس آل عبا سید الشهدا علیه السلام است
باردیگر دار حاضر گوشِ هوش
خوش ز وحدت نکتهای دیگر نیوش
نکتهای خوش بشنو از صاحبدلی
از زبان من ز پیر کاملی
چونکه چشمخارجی هر جا بد است
[...]
صفی علیشاه » زبدة الاسرار » دفتر اول » بخش ۸ - در بیان آنکه حقیقت عشق و مصداق آن مفهوم حضرت خامس آل عبا سید الشهدا علیه السلام است
هرچه گویم، عشق از آن باشد فزون
مطلق است از کیف و کم و چند و چون
راست گویم، عشق مصداقش حق است
در حقیقت عشق،حقّ مطلق است
بر ظهور عشق خویش آن ذات پاک
[...]
صفی علیشاه » زبدة الاسرار » دفتر اول » بخش ۹ - در مرتبه فنا و بقای درویش کامل واصل
جان چه در دل بر فنا شد زآن سر است
جان عاشق نیست جان دلبر است
کشتگان کربلا عین حقند
زآنکه غرق عشق هوی مطلقند
زین سببشان در خطاب و در سلام
[...]
صفی علیشاه » زبدة الاسرار » دفتر اول » بخش ۱۰ - درمعنی دل و عظمت و جلال ولی صاحبدل و نکته فی قلوب من والاه قبره
ای مغنی پرده ای دیگر نواز
چنگ را کن بر نوای عشق ساز
کن دمی تألیف نی را در نغم
تا ز خود گردم مگر آن دم عدم
چون چو نِی خالی شدم پاک از خودی
[...]
صفی علیشاه » زبدة الاسرار » دفتر اول » بخش ۱۱ - در شرح سواری یکه تاز عرصه میدان وحدت و عنقای قاف هویّت و شرح مقام بقاء در وصف حضرت سید الشهدا علیه السلام والثناء در ضمن مکالمه آن مولا با بنت حضرت سیدة النساء صلوات ﷲ علیها فرماید
چونکه شاه عشق را در کربلا
عشق زد در دشت جان بازی صلا
ظهر عاشورا در آن صحرای کین
دید خود را بی کس و یار و معین
مهره ای در نرد عشق انداخته
[...]
صفی علیشاه » زبدة الاسرار » دفتر اول » بخش ۱۲ - درغلبه عشق و صعود روح به مقام جمع در سیر الی ﷲ
ای دل عاشق کجایی هوش دار
مستی اَر هم، بر سخن روپوش دار
پرده را یکباره از مستی مدر
جایِ مهری هم گذار و کن گذر
حرف هایت پرده را یکجا درید
[...]
صفی علیشاه » زبدة الاسرار » دفتر اول » بخش ۱۳ - در تنزل روح از مقام تجرد به عالم صورت و مجملی از معنی حدیث نورانیت
ای دل از عشق قوی دم، دم مزن
قطره ای خوردی تو از یم دم مزن
این حدیث منقلب را کور کن
شیر را برعکس، صید گور کن
مهر تابان را حقیر ذره بین
[...]