گردد اندر مدحت سلطان عشق
زبدة الاسرار هم دیوان عشق
هر متاعی را دکانی خود سزاست
زبدة الاسرار دکان فناست
یگانه وجودی را ستاینده ام و یکتا معبودی را بنده که نقاب از چهره هویت خود به بیان فاحببت اَن اُعرف گشود و عالم ایجاد را به نور ولی خود که مظهر تمامیت اوست منور فرمود . نه تعقل عاقلی را در ساحت عزتش راه و نه هیچ واصل کاملی به قطره ای از محیط کینونیتش آگاه .عقول ناقص در تقدیسش چگونه توانند سفت که سلطان (عقول) با کمال وصول در مقام معرفتش ما عرفناک گفت. با آنکه وجودش به وحدت در اشیاء متکثره نمودار است هر کس به هر زبانی در معرفت ذات بی زوال و صفات بی مثالش هر چه گفت پندار است.
«لمؤلفه»
آنانکه بر ثبوتش برهان اقامه کردند
اظهار خودنمایی و اثبات خامه کردند
ای قطرهٔ سبکسر ز ادراک بحر بگذر
کاینجا ملوک یکسر تبدیل جامه کردند
یعنی چون ممیزان قابل و دانشمندان کامل به قوه ادراک و تبحر عقل چالاکش نشناختند لباس امکانی را که حجاب کنز مخفی اعنی شاه فردانی است از قامت انسانی به مجاهدات نفسانی انداختند. سود و سرمایه هستی را در قمارخانه عشق و خرابات حق پرستی باختند و طلای فطرت را که به انحاس طبیعت آمیخته بود در بوته محبت به نار غیرت گداختند.
«لمصلح الدین»
هرچه نه پیوند یار بود بریدند
وآنچه نه پیمان دوست بود شکستند
تا یکرو شدند و با او شدند از خود گذشتند، ربانی گشتند.
ای بت صاحبدلان مشاهده بنما
کت همه بینند و خویشتن نپرستند
پس همان بِه که پستی را بگذاریم و همت عالی به ترک هستی گماریم، تن را پی کنیم و دم از وی زنیم، که از قال و قیل بابی نگشود و از تمهید برهان و دلیل، شاهد معنی رخ ننمود.
«لمؤلفه»
بیا تاپی زنیم اینک چو مردان
که رفتند از چه راهی ره نوردان
طریقت را به تدبیری گرفتند
به راه عشق با پیری گرفتند
همانا در سفینه ولای علی مرتضی (ع) که ناخدای بحر فناست نشستند و به امداد ولی خدا که از خدا مخاطب به خطاب «انماست» از ورطه پر خوف انانیت و از گرداب نفس دیو سیرت رستند.
«لمؤلفه»
ز عالم سایه عنقا گزیدند
که بر سرمنزل عنقا رسیدند
علی آری خود آن عنقای ذات است
که در وی عقل مرغان جمله مات است
دم از عشق علی زن گر که مردی
ز گردون تا به کی قانع بگردی
صفی بگرفت دنبال سواران
رساندش لطف پیر آخر به یاران
چو واقف شد وجود حق جلی بود
به قاف معرفت عنقا علی بود
شهی کو بود با حق در مناجات
نکو دید آنکه دیدش در خرابات
مپرس از من، که عارف پرده پوش است
ز اسراری که میداند خموش است
بیان ما ز توحید خدا بود
رسید اینجا که اصل مدعا بود
آری اگرچه اصل مقصود از عنوان این مقدمه توحید بود اما از راهی که ذات حق و وجود مطلق جلت عظمة را نظر به مضمون شریفه «کنت کنزاً مخفیاً فاحببت أن أعرف فخلقت الخلق لکی اعرف » و کریمه «خلق الله آدم علی صورته » بدون انشاء ذو الجلال و ولی بی شبه و مثال که مرآت لم یزل و در تجلی آدم اول است نمودی نبود بلکه نابود مینمود. کارآگاهان معارف و محققان عارف را بدیهی است که طلعت معشوق وجود را بر وجه مثالی در مرآت صافی نماینده دانند و رشته توحید را به ولایت مدنی ذوالتمجید و علی ذوالتحمید کشانند که مقصود از تجلی سلطان ذات در مقام اسماء و صفات و خلقت ممکنات و رسالت انبیاء علیهم افضل التحیات، معرفت آن مولای مقتدا و مسند نشین اورنگ «لافتی » است و خطاب احدیت جل شانه به امین رسالت و صاحب رتبه خاتمیت به مضمون «لولاک لما خلقت الافلاک و لولا علی لما خلقتک» بر این معنی در نزد اهل ادراک گواهی افشاست و الحق برجاست.
«لمؤلفه»
زهی احمد که اسرار علی گفت
به خلقان دُّر تمجید علی سفت
علی در هر جهت مقصود او بود
که هم سرمایه و هم سود او بود
دلیلِ راه عشق حیدری شد
بر او زآن ختم این پیغمبری شد
نمیگفت ار محمد(ص) راز حق را
کجا کس میشنید آواز حق را
صد هزار سلام و تحیات و صلوات زاکیات با برکات به روح پر فتوح آن شمع محفل اهل بینش و مسندنشین اورنگ آفرینش، صاحب عقل کل و سرخیل انبیاء و رُسل، سرچشمه حیات و دیباچه دفتر کائنات سلطان ازل و ابد،گنجینه اسرار خدای احد، اول و آخر حروف و عدد و مجموعه اسم و اعتدال (یعنی تجلی جمال احد)، طلسم صد اندر صد، گوهر گنج هدایت و ارشاد و شاه عرصه شطرنج خلقت و ایجاد عدالت سرای تعیین وجود و ماهیات و دفتر خانه تقسیم عقول و قابلیات و ارادات غیبی اهل یقین و مکاشفات قلوبِ عارفان حق بین، حقیقت اسماء غیر محدوده و کیفیت اعیان ثابته و موجوده، سرهنگ افواج قاهره امکانی و محیط امواج متواتره صور و معانی، بادبان سفینه رحمت و ناخدای بحر توحید و معرفت، دقایق نغمه طنبور حقایق و راتق و فاتق حساب یوم النشور خلایق،آیات اسرار قدیم و مرآت انوار ذات پروردگار کریم، لطیفه «بسم الله الرحمن الرحیم» و نکته « هو الاول والآخر والظاهر والباطن و هو به کل شیء علیم»، تمثال جمال عدیم المثال خداوند علی کبیر و مصداق مفهوم «لیس کمثله شیء و هو السمیع البصیر»، نبی سرمد و رسول امجد خاتم انبیاء محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم « رب ثبتنا علی شریعته و سیرنا فی سبیل معرفته » و درود نامحدود غیر معدود بر روان عظیم البرهان دیّان راه یقین و حامیان شریعت سید المرسلین و هیاکل توحید و رسایل احکام تجرید ائمه اثنا عشر و مظاهر ذات و صفات خداوند علی اکبر
«لمؤلفه»
شهنشاهان اقلیم کرامت
خداوندان راه استقامت
بروج آفتاب ذات مطلق
که یک نورند، از یک نور مشتق
از آنها برج اول بوتراب است
که در آن برج دائم آفتاب است
بود تا شمس بی برجی نبوده است
به هر مه سیر برجی می نمود است
کند چو از برج آخر طی منزل
شود در برج اول باز داخل
ز برجم قصد نی حوت و حَمَل بود
علی(ع) را مثل نبود، این مَثل بود
از آن گفتم که تا گردی تو آگه
که یک شمس است و برج او دو و ده
بروج آنسان که بهر شمس حتم است
امامت بر ده و دو نور ختم است
شدم تا گویم از ایشان ثنایی
خرد زد بانگ کای بی خود، کجایی
تو را گفتند رند نکته دان باش
نه هر جایی چو سوسن ده زبان باش
خصوص اندر ثنای شهریاران
مگر دانی حساب برگ و باران
هم ار دانی حساب کوه و مو را
ندانی وصف حیدر و آل او را
ثنای مرتضی(ع) کار بشر نیست
بشر را زبدة الاسرار کافی است
خروشی بس بود، گر هست هوشی
وگر نبوَد چه بهتر از خموشی
ای سلطان سریر «لافتی » و مسندنشین اورنگ «هل اتی » که ذات مقدست منزه از حمد و ثناست و شأن ذی شانت مجرد از اندیشه و ادراک هر دانا « لا احصی ثناء علیک انت کما اثنیت علی نفسک عز جارک و جل ثنائک و تقدست اسمائک و عظم شأنک و لا وجود غیرک تفعل ما تشاء بقدرتک و تحکم ما ترید بعزتک الیک تصیر الأمور کل شیء هالک الا وجهک لک الحکم و الیک یرجعون» جایی که عقل (کل) در تمجید ذات مقدست در مقام «ما ذکرناک و ما عرفناک » برآید و اظهار عجز نماید بنده بی زبانی که خاک بود و وجودی نداشت حق سیاست چگونه تواند گذاشت. وجودم دادی که طاعتت نمایم، ننمودم . نعمتم دادی که شکرت کنم، نکردم . زبانم دادی که ثنایت گذارم، نگذاردم . «سبحانک ما عبدناک حق عبادتک سبحانک ما شکرناک حق شکرک » نه اندکی از احسانهای بسیار تو را دانستم و نه شکر یکی از نعمتهای بی حد و شمار تو را توانستم . آنچه زیاده احسان از تو دیدم، بیشتر از بیش عصیان تو ورزیدم، سمند عقل را بسکه در میدان هوا و هوس تاختم لنگ و خسته ساختم و سرمایه که به کرّات دادی در قمارخانه طبیعت و غفلت باختم . در پیشگاه جبروتت بجز دامان پرگناه و نامه سر تا پا سیاه ندارم و در پای میزان حساب اعمال خویش از حضرتت در تشویش و شرمسارم گفتم وجود لاشیئی خود را در ظل بیرق حسینی کشانم شاید به حمایت آن مولای عالمین از سطوت مؤاخذات در امان مانم . گوهر ثنای آن مولا را با کمال نادانی و منتهای بی زبانی به رشته نظم کشیدم و با ران ملخ به پیشگاه جلال سلیمان زمان شدم مگر دیوان زبدة الاسرار مقبول نظر صفی پرور آن برگزیده پروردگار گردد و طلاب معرفت آن حضرت را از این نسخه علم طریقت و عرفان حاصل شود.
کریما به کریمیت تحفه ناقابل تهی دست محتاج را که اصل و فرعش از تو به اراده و امر تو است قبول نما . رحیما به رحیمیت فقیر درویش را به رد این هدیه مأیوس و دل شکسته نفرما . علیا به علو ذاتت از دنو طبیعتم به اوج رفعت رسان . ولیا به نور ولایتت از چاه مجازم به صحرای حقیقت کشان . وحیدا به وحدت حسینت از قید کثرتم برهان . شهیدا به شهادت جوانانت شربت مرادم بچشان . جوادا به محنت سجادت به خلعت ارشادم بنواز . نصیرا به اسیری زینبت از مدینه منیتم در به در ساز . قریبا به اسیری غریبان شام هجرانت صبح وصالم را طالع نما. امیرا به سعی پیران طریقت سعیم را ضایع منما . شجاعا به شیران بیشه غیرتت از پنجه گرگ نفس شریرم خلاصی ببخش . ستارا به محجوبان فاطمی نسبت پرده معایبم مدر . هادیا به درویشان معروفی مشربت از صراط المستقیم ولایتم به مقصود بر . مُعینا به مستان مجذوبت به قلاب جذبات پی در پی ام از خویش بربای .خدیوا به فقیران قلندرت بر نعمتی که از خوان نعمت اللهیم داده ای بیفزای . فتاحا ابواب قلبم را به نور معرفت خویش گشایش ده . طبیبا به دردمندان عشقت شکست های معارفم را از داروخانه رحمت مومیایی نِه .پادشاها به امیران کشورت به تاج فقرم سرافراز دار . حبیبا به سودائیان محبتت بنیاد شهواتم را به دست سیلاب خانه سوز محبت سپار . مُجیبا منتهای آمالم فناست در آن بحرم غریق کن یا غایت آمال العارفین .
مقدمه
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله الذی جعل العرفان آلة لتحصیل معرفة أرباب التسلیم والرضا و صیر فی معرفتهم مفتاحا لابواب الفقر والفناء و نور صدور العارفین بانوار الکشف والشهود و ابصر عیون الطالبین بضیاء شمس الوجود و ثبت اقدام السالکین فی طریق الاستقامة حتی وصلوا بالمقصود و حصل مقاصد المشتاقین لمحبة ولی المحمود و وصل ارواح المحبین فی مقعد صدق عند ملک الودود وسوی قامة المطیعین فی طاعته بالقیام والقعود والرکوع والسجود و بتل آمال المحسنین من غیره لجمیع الجهات والحدود و طهر فؤاد الخاشعین لماء ولایته من رذیل اوصاف الجحود و وسع قلوب الذاکرین بذکره حتی اوسع من اللاهوت قال جل جلاله ان ارضی واسعة و هی ارض الله الملک المعبود و زکی نفوس المخلصین باسرار معرفته فی قوس الصعود و جر سلاسل المجذوبین بتکرار عنایته فی مقام الوصول و هذا جنات الخلود و کرم علیهم و نزل رحمته بهم حین الوفود هو الذی زین و فتح لسان عبده الفقیر الذلیل المسکین المستکین الابکم المحتاج الصفی علی النعمة اللهی اراه الله حقایق الاشیاء کما هی لمناقب صاحب الکرم والجود علی بن ابیطالب و اولاده الذین یوفون بالعهود و انطق نطقه علی مناقبهم فی زبدة الاسرار و هی کنوز التوحید و العرفان حتی لم اکن لکنود و صلی الله علی محمد و آله الاطهار سیما علی حجة الموعود و لعنة الله علی اعدائهم الی یوم الورود.
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن به بیان ویژگیهای عشق و معرفت نسبت به خداوند و ائمه معصومین، به ویژه علی (ع)، میپردازد. شاعر از مقام و عظمت عشق و روح زهد سخن میگوید و به تقدیس الوهیت و صفات خداوند اشاره میکند. او به تنهایی و یکتایی خداوند اشاره مینماید و تأکید میکند که شناخت واقعی او فراتر از تواناییهای عقل انسان است.
شاعر بیان میکند که برای نیل به حقیقت و معرفت، باید از تعلقات دنیوی گذشت و به عشق و محبت الوهی گردن نهاد. همچنین فراموش نکردن راه و روش عاشقان و پیروان حقیقی که با پیروی از ولایت علی (ع) به کمال رسیدهاند، از مضامین اصلی متن است. در نهایت، دعوتی به توبه و درخواست الرحمت الهی و یاری از ائمه معصومین دارد تا به مقام واقعی محبت و خدمت به خداوند نائل آید.
هوش مصنوعی: در وصف سلطان عشق، بهترین رازها گرد هم میآیند و تمامی اشعار عشق در آنجا جمع میشوند.
هوش مصنوعی: هر کالایی برای فروش نیاز به یک محل مختص به خود دارد، اما بهترین و مهمترین رازها و معانی در دکان فنا وجود دارد.
هوش مصنوعی: من تنها یک وجود را میستایم و تنها یک معبود را عبادت میکنم که با کمک آن، هویت خود را به نمایش گذاشت و جهان را به نور خودش که نمایانگر کمال اوست، روشن کرد. نه عقلورزی از عاقلان در حریم عزتش راه دارد و نه هیچ عارفی به جزئی از عظمت وجودش دسترسی پیدا کرده است. عقلهای ناقص چگونه میتوانند او را تقدیس کنند در حالی که سلطان عقلها در معرفت خود، به ما میگوید که ما تو را نشناختیم. هر چند وجود او در اشیاء مختلف به وحدت تجلی یافته، هر کس به هر زبانی در شناخت ذات جاودانه و صفات بینظیرش سخن بگوید، تنها خیال است.
هوش مصنوعی: من تنها موجودی را ستایش میکنم و به یک معبود یکتا بندگی میکنم که پرده از چهره هویت خود برمیدارد و جهانی را به نور ولی خود که تجلی تمامیت اوست، روشن میکند. هیچ عقل عاقلی نمیتواند به مقام والای او نزدیک شود و هیچ انسان کاملی نمیتواند حتی به اندازهای کوچک از حقیقت وجود او آگاه شود. عقلهای ناقص چگونه قادرند او را تقدیس کنند در حالی که سلطان عقلها در مقام شناخت خود میگوید: «تو را نمیشناسم». با اینکه وجود او در کثرت اشیاء نمایان است، هر کس به هر زبانی درباره ذات بیزوال و صفات بیمثال او صحبت کند، در نهایت تنها خیال و پنداری خواهد بود.
هوش مصنوعی: افرادی که برای ثابت کردن وجود او دلایل و شواهدی ارائه کردند، به نوعی در تلاش بودند تا خود را نشان دهند و حرفهای خود را با زبانی زیبا و بامحتوا بیان کنند.
هوش مصنوعی: ای قطرهٔ بیخبر، از درک و فهم دریا عبور کن؛ زیرا در اینجا، پادشاهان همه لباسهای خود را عوض کردهاند.
هوش مصنوعی: زیرا که درک کنندگان ماهر و دانشمندان برجسته به توانایی ادراک و تیز هوشی خود نتوانستند لباس دنیوی، که مانع از مشاهده حقیقت الهی است، از وجود انسانی جدا کنند. آنها در تلاشهای روحانی خود، دارایی و فرصتی که وجود داشت را در مقام عشق و بندگی حقیقی از دست دادند و جوهر فطرت را که به طبیعت آمیخته بود، در آتش عشق غیر خدا نابود کردند.
هوش مصنوعی: چون دانشمندان و دارایان صلاحیت، با تیزبینی و شناخت صحیح به مقام والای انسانی نپرداختند، به جای آن که به عمق وجود بپردازند، ظواهر آن را تحت تأثیر جهاد درونی قرار دادند. در نتیجه، سرمایه وجود خود را در بازی عشق و در مسلک حقپرستی از دست دادند و جوهر اصلی وجود خود را که با طبیعت آمیخته بود، در آتش محبت به چیزهای غیر از حقیقت گداختند.
هوش مصنوعی: هر چیزی که ارتباطی با معشوق نداشت، از هم جدا کردند و هر وعدهای که بین دوستان نبود، از هم پاشید.
هوش مصنوعی: زمانی که به یکدیگر نزدیک شدند و از خودخواهی گذشتند، به حالت معنوی و ربانی رسیدند. ای آقایان صاحبدل، لطفاً به این موضوع توجه کنید.
هوش مصنوعی: آنها که به یکدیگر پیوستند و از خودگذشتگی کردند، به مقام ربانی رسیدند. ای معبود دلهای انسانها، خود را به ما نشان بده.
هوش مصنوعی: همه به تماشای دیگران میپردازند و به خود اهمیت نمیدهند، بنابراین بهتر است که از پایینیها دست برداریم و عزم بلندتری برای رها شدن از وابستگی به دنیای مادی داشته باشیم. باید به روح خود بپردازیم و دربارهاش سخن بگوییم، زیرا هیچکدام از گفتارها و بحثها نتوانستهاند به حقیقت برسند و معنای واقعی را نشان دهند.
هوش مصنوعی: «دست به کار شویم و کاری کنیم مانند مردان»
هوش مصنوعی: بیایید با هم به همصحبتی بپردازیم، همانند مردان.
هوش مصنوعی: رهروان طریقت با تدبیر و هوشمندی خود از چه مسیری عبور کردند.
هوش مصنوعی: این گروه در مسیر عشق قرار گرفتند و با ورود به کشتی ولایت علی مرتضی (ع)، که ناخدای دریاهای فناست، سوار شدند. آنها با یاری ولی خدا که از سمت خداوند خطابش «انما» است، از خطرات خطرناک خودپرستی و دام نفس که شبیه دیو است نجات یافتند.
هوش مصنوعی: «لمؤلفه» از عالم به دنیای ناشناخته و دوردست رفتند.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که نویسنده یا خالق اثر از دنیایی خیالی و دور از دسترس الهام گرفته است. مفهوم «عالم سایه» به جهانی ممکن است اشاره کند که در آن چیزها، ایدهها یا موجودات غیرقابل مشاهده و غیرمادی وجود دارند و «عنقا» که نمادی از پرندگانی عظیمالجثه و افسانهای است، نشاندهنده آرزوها و ایدههایی است که ممکن است آنقدر دور باشد که دستیابی به آنها دشوار باشد. به طور کلی، شاعر از فضای خاصی یاد میکند که خود آن را خلق کرده و در آن سفر میکند.
هوش مصنوعی: افرادی که به مقصد نهایی رسیدند، همانند پرندهای mythical و افسانهای هستند. در واقع، آن پرنده نماد وجود و ذات خود اوست.
هوش مصنوعی: در این بیت به این نکته اشاره میشود که در عشق به علی، حتی عقل و هوش بهترینها نیز به حیرت میافتد. بنابراین، اگر کسی مردانگی دارد، باید عشق به علی را در دل داشته باشد و دربارهاش سخن بگوید.
هوش مصنوعی: تا کی میخواهی به دور گردون بگردی و به دنبال سواران در صف بمانی؟
هوش مصنوعی: پیر مهربان او را به دوستانش رساند، زیرا وقتی فهمید که وجود خداوند روشن و آشکار است.
هوش مصنوعی: در سرزمین شناخت و معرفت، مرغی نادر و کمیاب وجود دارد که آن شاهی است که در راز و نیایش با خداوند قرار دارد.
هوش مصنوعی: خوب است کسی که او را در مجالس خوشگذرانی میبیند، از من نپرسید. زیرا عارفان معمولاً رازدار و پنهانکار هستند.
هوش مصنوعی: از رازهایی که میداند، سکوت میکند. صحبت ما دربارهی یگانگی خداست.
هوش مصنوعی: به اینجا رسیدیم که موضوع اصلی در واقع توحید بود. اگرچه از ابتدا هدف این مقدمه بررسی توحید بود، اما راهی که به ذات حق و وجود مطلق مرتبط میشود، بر اساس احادیث شریفه «من گنجی پنهان بودم و دوست داشتم شناخته شوم، پس خلقت را برای شناخته شدن آفریدم» و «خداوند آدم را به صورت خود خلق کرد»، نشان میدهد که این تجلی تنها در وجود آدم اول نمایان میشود و بدون آن نمیتواند وجود داشته باشد. برای محققان و عارفان، روشن است که زیبایی وجود در قالب مثال در آینهای صاف نمایانده میشود و پیوند توحید به ولایت امیرالمؤمنین کشیده میشود. هدف از تجلی ذات در مقام اسماء و صفات و خلقت موجودات و رسالت انبیاء، شناخت آن مولا و مقام رفیع اوست. خطابی که از جانب خداوند به نماینده رسالت و خاتم انبیاء گفته شده: «اگر تو نبودی، آسمانها را نمیآفتم و اگر علی نبود، تو را نمیآفتم» به این معنا در نزد اهل بصیرت و دانش گواهی میدهد و حقیقتاً بر جاست.
هوش مصنوعی: «لمؤلفه» زهی احمد که اسرار علی گفت.
هوش مصنوعی: شاید اشاره به زیبایی و فضایل احمد باشد و اینکه او اسرار عمیق و معنوی را بیان کرده است. این جمله ممکن است بیانگر تحسین و ستایش از دانایی و شخصیت احمد باشد.
هوش مصنوعی: در میان مردم، ستایش علی بهگونهای پراکنده و در هر جهت مورد توجه و مقصود او بود.
هوش مصنوعی: او هم دارای سرمایه و هم بهرهای بود که این باعث شد دلیلی بر انتخاب راه عشق به حضرت علی (ع) باشد.
هوش مصنوعی: به دلیل اینکه پیامبری که به او ختم شده، نمیتوانست رازهای حق را بگوید.
هوش مصنوعی: کسی آواز حق را میشنید که با صد هزار سلام و درود به روح نورانی آن سرچشمه حقیقت و صاحب عقل کل تقدیم میشود. او برترین پیامبران و مرشدان است، منبع زندگی و آغاز و پایان همه چیزها، گنجینه اسرار خداوند یکتا، و نمایانگر تمام اسمها و خصوصیات و تجلیات الهی میباشد. او طلسمی است که نشان میدهد جواهر هدایت و ارشاد کجا پنهان است و در عرصه آفرینش و عدالت جا دارد. او به تقسیم دانایی و ارادههای غیبی کمک میکند و به درک حقیقت و افکار عارفان دست مییابد. او فرمانده افکار و امواج معانی است و بادبان کشتی رحمت و ناخدای دریای توحید و علم است. او نغمههای حق را به گوش میرساند و در روز قیامت به احیای بشر میپردازد. آیات قدیم و نورهای الهی از اوست، او نمایانگر جمال بینظیر و مصداق عبارت «هیچ چیزی مانند او نیست و او شنوا و بیناست» است. او نبی جاودانه و رسول بزرگ، محمد مصطفی (ص) است و بر درخواست تثبیت بر راهش و هدایت به معرفت او تأکید دارد. درود بیپایان بر روح بزرگ او، که راه یقین را مینمایاند و پاسدار شریعت بزرگترین پیامبر و تجلیات خداوند است.
هوش مصنوعی: «لمؤلفه» به معنای ویژگیها یا خصوصیات خاصی است که شهنشاهان در سرزمینهای مرفه و خوشبخت دارند. این اصطلاح به توصیف و تحلیل صفات و ویژگیهای بارز این فرمانروایان در اقلیمهای با برکت میپردازد.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که نویسنده و خالق اثر، از نظر روحی و معنوی، شایسته و مناسب به سلطنت و قدرت در سرزمینهای با کرامت و فضل است. به عبارت دیگر، او با ویژگیها و Fähigkeiten خود، لایق احترام و جایگاه بالایی در جامعه و در میان بزرگان است.
هوش مصنوعی: وجودنداران مسیر پایداری، نشانههای روشنای ذات بیهمتا را تابان میسازند.
هوش مصنوعی: آنها همچون نوری هستند که از نور دیگری به وجود آمدهاند و برج اول بوتراب به وجودشان اشاره دارد.
هوش مصنوعی: در آن مکان همواره نور و روشنی وجود دارد، تا زمانی که خورشید خود را در جایی بدون برج پیدا نکرده است.
هوش مصنوعی: هر ماهی که به آسمان مینگرد، برجی را میبیند؛ اما وقتی به انتهای برج میرسد، متوجه میشود که باید مسیر خود را تغییر دهد.
هوش مصنوعی: در هنگام ورود به ماه اول سال، میخواهم به سمت صورتهای نجومی حوت و حمل حرکت کنم.
هوش مصنوعی: علی (ع) مانند ندارد و او نمونهای است که دربارهاش سخن میگویم تا تو نیز از آن آگاه شوی.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که یک خورشید وجود دارد و برج آن دوازده برج است. درست مانند اینکه برای خورشید حتمی و ضروری است که در این برجها قرار گیرد.
هوش مصنوعی: رهبری و پیشوایی به دوازده نور ختم میشود و من به این منظور سخن میگویم تا از این بزرگواران ستایشی داشته باشم.
هوش مصنوعی: خرد به صدای بلندی گفت: "ای بیخبر، کجایی؟ دیگران تو را به عنوان فردی زنده دل و دانا معرفی کردهاند."
هوش مصنوعی: در هر مکانی نباید مانند گل سوسن به زبان آمد، بلکه باید بهطور خاص و در ستایش پادشاهان سخن گفت.
هوش مصنوعی: آیا میدانی که چه ارتباطی بین برگ و باران وجود دارد؟ اگر این رابطه را درک کردهای، پس حتماً میتوانی ارتباط بین کوه و مو را نیز بفهمی.
هوش مصنوعی: شما نمیتوانید به شکلی درست و کامل صفات و ویژگیهای حیدر و خانوادهاش را توصیف کنید؛ ستایش علی (ع) فراتر از قدرت و توانایی انسانهاست.
هوش مصنوعی: انسان برای درک عمیق امور به یک فریاد و آگاهی کافی است، اگر آگاه باشد.
هوش مصنوعی: چنانچه سکوت پسندیدهتری از سخن گفتن وجود ندارد، ای سلطانی که بر تخت «لافتی» نشستهای و بر جایگاه «هل اتی» قرار داری، ذات مقدست از هر ستایش و ثنایی پاک و منزه است. مقام بلند تو فراتر از فهم و درک هر دانایی است. من نمیتوانم ثنایت را به درستی ادا کنم؛ تو، ای بزرگ، بالاتر از آنی که بتوانم به تو بگویم. تو که قدرتت بیمانند و ارادهات برتر است، همه چیز به سوی توست و جز تو هیچ نیست. هر چیزی فناپذیر است مگر وجه تو. تویی که حاکمیت بر هر چیزی داری و به سوی تو برمیگردند. وقتی عقل از شناخت ذات تو ناتوان است، بندهای که فقط خاک و موجودی ناچیز است، چگونه میتواند در سیاسی کردن خود موفق باشد؟ وجودی به من دادی تا برایت بندگی کنم، اما نتوانستم. نعمتی به من عطا کردی تا شکر تو را به جا بیاورم، ولی نیاوردم. زبانی به من دادی تا مدح تو را بگویم، اما این کار را نکردم. تو را به درستی عبادت نکردم و نتوانستم شکر نعمتهای بیپایانت را به جا آورم. هرگاه از رحمت تو چیز بیشتری گرفتم، بیشتر به معصیت پرداختم و عقل خود را به خاطر هوسها و آرزوها خسته کردم. در برابر جلال تو، جز دامن گناه و نامهای پر از سیاهی ندارم و در روز حساب، شرمنده و مضطرب از تو هستم. لذا وجود خود را در سایه پرچم حسینی میکشم تا شاید به یاری آن مولای بزرگ، از عذاب و ملامت در امان بمانم. با تمام نادانی و بیزبانیام، ثنای آن مولای بزرگوار را شعری در نظم آوردم و این امید را دارم که اثر من مورد قبول نظر سلیمان زمان قرار گیرد و دانشجویان معرفت از این نسخه بهرهمند شوند.
هوش مصنوعی: ای کریم، تو را به بزرگیت قسم میدهم که هدیه ناچیز و بیچیز من را که به خواست و اراده توست بپذیری. ای رحیم، نفرین نکن به آن درویش فقیر که این هدیه را رد کرده و دلش شکسته است. ای والا، از درجه پایین طبیعیام به قله رفعت برسان. ای ولی، به نور ولایتی که داری، مرا از چاه ظواهر به دشت حقیقت بکشان. ای بینظیر، به خاطر وحدت حسینت، مرا از بندگی کثرت آزاد کن. ای شهید، از خون جوانانت مرا به شربت مقصود برسان. ای بخشنده، به خاطر تحمل مصائب سجادت، مرا با جام هدایتت نوازش کن. ای یاور، مردم اسیر زینب را در آوارهگیام یاری کن. ای نزدیک، صبح وصالم را به هنگام جدایی از غریبان شام نمایان کن. ای امیر، سعی پیران طریقت را در کارهایم ضایع نکن. ای شجاع، مرا از پنجههای گرگ نفس نجات بخش. ای ستاره، عیوب من را از نظر محجوبان فاطمی پنهان دار. ای هدایتگر، درویشان را به صراط مستقیم هدایت کن. ای مددکار، مرا از غم خودت به سوی خود ببر. ای بخشنده، به بیچارگان قلندری که به تو نیازمندند، نعمتی عطا کن. ای فتح کننده، درب قلبم را به نور معرفتت باز کن. ای طبیب، درد من را با داروهای عشق درمان کن. ای پادشاه، تاج فقر مرا بر سر امیران کشورت بگذار. ای دوست، شهواتم را به سیلاب آتشین محبتت بسپار. ای پاسخ دهنده، خواستههایم را در دریا غرق کن یا زمانی که عارفان به اوج آمال خود میرسند.
هوش مصنوعی: کریما، به بزرگیات به نیازمندان و بینواها کمک کن که همه چیزشان وابسته به اراده توست. رحیما، کمک نکن که احساس ناامیدی و دلگسیختگی کنند. علیا، به عظمت وجودت انسانها را به درجات بالاتری برسان. ولیا، با نور ولایتی که داری، مرا از محدودیتها به حقیقت رهنمون شو. وحیدا، به یکتاییات مرا از بند مشکلات رها کن. شهیدا، به یاد جوانان شهدایی که قربانی شدند، آرزویم را برآورده کن. جوادا، بر خیرخواهی سجادت، مرا در مسائل زندگی راهنمایی کن. نصیرا، به اسیران زینب، بیخانمانها را کمک کن. قریبا، به کسانی که دور از خانهی خود هستند، روز وصال را نزدیک کن. امیرا، به تلاشهای پیران اهل تصوف، زحمات مرا بیفایده نگذار. شجاعا، به دلیران و غیرتمندانت کمک کن که مرا از خطر نفس اماره نجات دهند. ستارا، به پردهنشینان معصوم که عیوب مرا نادیده بگیرند، کمک کن. هادیا، درویشان را به راه راست هدایت کن. مُعینا، در حال مستی و شوقت مرا از خودت بگیر. خدیوا، به فقیران افزون کن نعمتهایت را. فتاحا، درهای قلبم را با نور معرفتت بگشای. طبیبا، دردهای عشق را به وسیله رحمتت درمان کن. پادشاها، به سردمداران سروقت فقرم احترام بگذار. حبیبا، به عاشقان محبت، شهوات را متلاشی کن. مُجیبا، آرزوهایم را در دریای فنا غرق کن و به عظمت آمال عارفان برسان.
هوش مصنوعی: بسم الله الرحمن الرحیم سپاس خداوندی را که شناخت و آگاهی را وسیلهای برای رسیدن به معرفت کسانی قرار داد که تسلیم و راضیاند و در این معرفت، کلید درهای نیاز و فنا را قرار داد. او نور قلب عارفان را با انوار کشف و شهود روشن ساخت و دیدگان جویندگان را به روشنایی آفتاب وجود مشرف کرد. قدمهای سالکان را در طریق راست استوار کرد تا به مقصود برسند و اهداف مشتاقان را به عشق ولی محبوب محقق ساخت. ارواح عاشقان را در مقام صدق پیشگاه محبوب در جایگاهی نیکو جمع کرد و در جایگاه مطیعان، عبادتهایشان را در قیام و قعود، رکوع و سجود به رسمیت شناخت. آمال نیکوکاران را از غیر خود به تمامی جوانب و مرزها جلب کرد و دلهای خاشعان را از رذیلتهای کفر پاک ساخت. او دلهای یادکنندگان را با ذکر خود گسترش داد تا به وسعتی بیش از لاهوت برسد، چنانکه خداوند عز و جل میفرماید: «زمین من وسیع است» و آن، سرزمین خداوند معبود است. نفسهای خالصان را با رازهای معرفت در قوس صعود تزکیه کرد و مجذوبان را با لطف مکرر خود در مقام وصول به مقاصدشان راهنمایی کرد. این، بهشتهای جاودانی است و در زمان ورود به آنان احسان فرمود و رحمتش را بر آنان نازل کرد. اوست که زبان بنده فقیر و ذلیل و نیازمند را آراست و به او حقیقت اشیاء را نشان داد، چنان که بر مناقب صاحب کرم و جود، علی بن ابیطالب و فرزندانش که به عهد خود وفا میکنند، گواهی داد. او مناقب آنان را در زبدۀ اسرار و گنجینههای توحید و معرفت جاری ساخت و آنها را از خساست دور کرد. درود بر محمد و اهل پاک او، به ویژه علی، حجت موعود و نفرین خدا بر دشمنانشان تا روز قیامت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.