گنجور

سنایی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۱ - ترکیب بند موشح در مدح خواجه امام محمد بن محمد

 

فر او گاه وزیدن گر به سنگ آرد نسیم

یک سخندان را ز یک معطی نه زر باید نه سیم

خیر ازو زینت همی سازد چو اجسام از لباس

فضل از او قوت همی گیرد چو ارواح از نسیم

روی او در چشم ما همچون به دور اندر صدور

[...]

سنایی
 

عبدالقادر گیلانی » غزلیات » شمارهٔ ۵۹ - نسیم رضوان

 

چون تمام عمر نیکی کرد با تو آن کریم

از بدی خود چرا ترسی تو آخر ای لئیم

تو یتیمی با تو او هرگز نخواهد کرد قهر

زانکه او خود کرد نهی قهر کردن با یتیم

هرچه میخواهی تو ازوی میدهد بیشک تورا

[...]

عبدالقادر گیلانی
 

عبدالقادر گیلانی » غزلیات » شمارهٔ ۶۰ - اندر سایه طوبی

 

اشک سرخ و روی زرد من گواه است ای کریم

برکمال عشق دیدار تو بالله العظیم

بی هوای تو هوادار تو کی خرّم شود

درهوای غرفه های قصر جنّات النّعیم

آتش عشق تو را ای دوست نتواند نشاند

[...]

عبدالقادر گیلانی
 

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱۶ - در مدح محمودبن عبدالکریم

 

مهتر آن بهتر که باشد فاضل و راد و کریم

تا هم از وی مدح او را مایه بردارد حکیم

حکمت آرا اینقدر داند که مهتر به بود

فاضل و راد و کریم از جاهل و زفت و لئیم

هر لئیم و زفت و جاهل را نگوید مدح از آنک

[...]

سوزنی سمرقندی
 

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۲۶ - در مدح نظام الدین

 

آمد از بستان دولت اهل حکمت را نسیم

کز قدوم خواجه نوشه دولت آباد قدیم

شه نظام الدین میران منعم ارباب فضل

در مقام صاحب عادل عمر نعم المقیم

چون سپهر از مهر و ماه و انجم آرایش گرفت

[...]

سوزنی سمرقندی
 

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۷۵ - معما

 

علم آصف گنج قارون صبر ایوب رسول

یاد کرد اندر کتاب این هر سه لقمان حکیم

هرکه بازد عاشقی با این سه چیز ای نیکنام

لام او هرگز نبیند روی ضاد و روی میم

انوری
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۰۲ - خواجه غافل

 

خواجه را دیدی تو تا بنشست بر دیوان ملک

خود خبر داری که من از غصه‌اش چو نمی‌زِیَم؟

او میان دست و آنگه بر سر او من به پای

او ز من غافل ولیکن من از او غافل نِیَم

آرزو می‌آیدم روزی که او در منصبش

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴

 

باد گلبوی سحر خوش می‌وزد خیز ای ندیم

بس که خواهد رفت بر بالای خاک ما نسیم

ای که در دنیا نرفتی بر صراط مستقیم

در قیامت بر صراطت جای تشویش است و بیم

قلب زر اندوده نستانند در بازار حشر

[...]

سعدی
 

همام تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۹

 

نوبهار و بوی زلف یار و انفاس نسیم

اهل دل را می‌دهد پیغام جنات نعیم

صبح سر بر زد ز مشرق باده پیش آر ای ندیم

یک زمانم بی‌خبر کن تاکی از امید و بیم

مرغ گویا گشت مطرب گو نوایی خوش بزن

[...]

همام تبریزی
 

حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۹۱۱

 

با تو دارم هرچه دارم از جدید و از قدیم

باز از کونین نه امید می دارم نه بیم

چون زبهرِ دوستیِ با من دشمنند

دشمنان خویشتن را دوست می‌دارم عظیم

آی دل آشفته گر به مقصد رهبری

[...]

حکیم نزاری
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۲۸

 

ای سفر کرده ز چشم و در دل و جانی مقیم

روزها شد تا نیاید از سر کویت نسیم

پیش از آن روزی که جان را با بدن شد اتحاد

عشق تو با جان من بودند یاران قدیم

کس مقیم کعبه مقصود نتواند شدن

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۲۹

 

گر گذر افتد ترا در کوی جانان، ای نسیم

خدمت من عرضه کن در خدمت یار قدیم

طور هستی را حجاب دیده بینا مساز

تا جواب لن ترانی نشنوی همچون کلیم

سیل اشکم از جنابش کی رود هر جانبی؟

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ١١۶ - ایضاً له

 

حبذا آرامگاهی خوشتر از دار النعیم

وز پری رویان صدف کردار پر در یتیم

همچو چشم و چون دل عاشق پر آب و آتش است

لیک با حر جحیمش هست هم روح و نسیم

معتدل در وی هوا و متسع در وی فضا

[...]

ابن یمین
 

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۶۷ - در مدح سلطان اویس

 

خوش نسیمی از چمن بر خاست بر خیز ای ندیم !

خوش بر آور در هوای باغ یک دم چون نسیم

صبحدم بوی عرار نجد می بخشد شمال

جان بپرور بو که بتوان یافت در شام این شمیم

می جهد نبض صبا خوش خوش به حد اعتدال

[...]

سلمان ساوجی
 

سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۰۵

 

روز نوروزست وبوی گل همی آرد نسیم

عندلیب آمد که با گل صحبتی دارد قدیم

شد زروی گل منور چون رخ جانان جهان

شد زبوی او معطر چون دم مجمر نسیم

روی گل درگلستان چون رنگ بررخسار یار

[...]

سیف فرغانی
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۹۶

 

گر نسیم کوی او دارد مسلمانان نسیم

جان همی باید فدا کردن نسیمش را نه سیم

روزگارم بس مشوّش کرده ای چون زلف خود

بی تو در تن می نخواهم جان شیرین حق علیم

گر بود با دوست دوزخ هست فردوس برین

[...]

جهان ملک خاتون
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۹۷

 

چون صبا از زلف یارم هر سحر آرد نسیم

جان و دل خواهم کنم ایثار پای او نه سیم

جان چه باشد دل که گوید در جهان نامش مبر

زآنکه جانها بیش ارزد صحبت یار قدیم

آن چنان یاری که پیش جان نمی آید به هیچ

[...]

جهان ملک خاتون
 

نسیمی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۲

 

ای که نگذشتی ز رویش بر صراط مستقیم

تا ابد مردود و گمراهی چو شیطان رجیم

«خالدین » خال سیاهش دان و جنت «وجهه »

تا ببینی حسن حق در جنت آباد نعیم

گر ز «الرحمن عل العرش استوی » داری خبر

[...]

نسیمی
 

نسیمی » دیوان اشعار فارسی » اضافات » شمارهٔ ۱۳

 

گرچه شیطان الرجیم از راه انصافم ببرد

همچنان امید می دارم به رحمان الرحیم

گر گناهی کرده ام: اغفرلنا، هستی غفور

ور خطایی کرده ام: استغفرالله العظیم

نسیمی
 

خیالی بخارایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۸

 

ای ز چشمت چشم نرگس نسخه‌ای امّا سقیم

وز لطافت میوهٔ جان و لبت سیب دو نیم

ما به نیکی در تو می‌بینم و می‌بیند بصیر

تو کرم‌ها می‌کنی با ما و می‌داند کریم

می‌زنی ای دُر به لعلش لاف و می‌گردی خجل

[...]

خیالی بخارایی
 
 
۱
۲