سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّابع فصل فیالغرور و الغفلة والنسیان و حبّالامانی والتّهور فی امور الدّنیا و نسیانالموت والبعث والنشر » بخش ۱۴ - اندر زهد ریایی
تو نه نیکی نه قابل نیکی
مرد کاکا و کو کو و کی کی
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّابع فصل فیالغرور و الغفلة والنسیان و حبّالامانی والتّهور فی امور الدّنیا و نسیانالموت والبعث والنشر » بخش ۲۴ - فی تسلّی قلوب الاخوة والاخوات
چون نه نیکی نه قابل نیکی
تو و کاکا و کوکو و کی کی
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّابع فصل فیالغرور و الغفلة والنسیان و حبّالامانی والتّهور فی امور الدّنیا و نسیانالموت والبعث والنشر » بخش ۳۷ - التمثیل فی اعتقادالسوء والخوف من قلّة الرزق
حج مپندار گفت لبّیکی
جامه مفکن بر آتش از کیکی
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۶۷ - شراب خواهد
ای کریمی که جرم هفت اختر
هست با عرض لطف تو پیکی
تویی آن مکرمی که عالم را
ضبط کردی به مختصر نیکی
هست مهمانکی مرا امروز
[...]
عطار » خسرونامه » بخش ۶۶ - رسیدن خسرو و گل با هم و رفتن به روم
کسی کو مست گردد زین دو سیکی
نبیند نیز چشمش روی نیکی
کمالالدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۸۱۴
با دل گفتم تو باری آخر نیکی
از من دوری به یار من نزدیکی
دل گفت که با دهان و زلفش عمریست
تا می سازم بتنگی و تاریکی
کمالالدین اسماعیل » ترکیبات » شمارهٔ ۱۲ - و قال ایضاً فی مرثیة الصّدر السّعید جلال الاسلام طاب مثواه
دوری از ما، اگر چه نزدیکی
همچو آتش درون تاریکی
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۶۸
یک حمله و یک حمله کآمد شب و تاریکی
چستی کن و ترکی کن نی نرمی و تاجیکی
داریم سری کان سر بیتن بزید چون مه
گر گردن ما دارد در عشق تو باریکی
شاهیم نه سه روزه لعلیم نه پیروزه
[...]
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۱۰۱ - جواب دادن روبه خر را و تحریض کردن او خر را بر کسب
زانک جمله کسب ناید از یکی
هم دروگر هم سقا هم حایکی
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۸۶ - در بیان معنی استعاذت و حقیقت آن و بیان آنکه شیطان مظهر اسم مضل است پس استعاذت از وی به اسم هادی و مظاهر آن باید کرد
آنت خواند به قرب و نزدیکی
وینت راند به بعد و تاریکی
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۹۵ - حکایت عاشق و معشوقی که شب در خلوتی نشسته بودند و در بر همه اغیار بسته ناگاه غلام آن عاشق که باریک نام داشت حلقه بر در زد عاشق گفت کیست گفت منم غلام تو باریک عاشق گفت باز گرد که اگر در باریکی مویی شده ای امشب تو را درین خلوت گنجایی نیست
گفت روز کز کمال نزدیکی
گرچه مویی شوی ز باریکی
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۱۲۴ - رفتن اسکندر در ظلمات و رسیدن بر زمینی پر سنگریزه و گفتن مر سپاه را که این جواهر گرانسنگ است و قبول کردن بعضی و برداشتن ایشان و انکار کردن بعضی و بگذاشتن آن
چون بریدند راه تاریکی
تافت خورشیدشان ز نزدیکی
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر دوم » بخش ۶۴ - به هم رسیدن شیخ سری قدس سره و تاجر و خریداری کردن شیخ سری تحفه را از وی
تحفه گفت از هزار تاریکی
داد بارم به قرب و نزدیکی
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۷۳ - عقد بیست و دوم در قرب که عبارت است از استغراق وجود سالک در عین جمع به غیبت از همه چیز تا غایتی که از صفت قرب نیز
دور ازین روز شب تاریکی
چند چون صبحدم از نزدیکی
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۴۱۷
کیم، به وادی فقر و سلوک نزدیکی
چو تیغ کرده قناعت به آب باریکی
سیدای نسفی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۲۲ - متوجه شدن خان جنت آشیان از ولایت فاطر بخارا به طوف مزار فیض آثار حضرت شاه نقشبند و عنان عزیمت به جانب آقتاچ کشیدن از آنجا به دارالسلطنه سمرقند خرامیدن
رحیم بیگ نام از جلایر یکی
به کف نیزه در پشت آهو یکی
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل پنجم - قطعهها و تکبیتیها » شمارهٔ ۲۹ - چراغ
در جهان هر که با تو کرد بدی
در عوض کن به جای او نیکی
دست را حایل چراغ بدار
تا رهاند تو را ز تاریکی
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل پنجم - قطعهها و تکبیتیها » شمارهٔ ۳۵ - چراغ خویش
ای که داری چراغ مرده به دست
نیست عقلت به جهل نزدیکی
روغنی در چراغ خویش بریز
تارها سازدت ز تاریکی