گنجور

ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۱۶

 

به فرش و اسپ و استام و خزینه

چه افزاری چنین ای خواجه سینه؟

به خوی نیک و دانش فخر باید

بدین پر کن به سینه اندر خزینه

شکر چه نهی به خوان بر چون نداری

[...]

ناصرخسرو
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۸ - جواب دادن ویس رسول شاه موبد را

 

نپیوندند با هم مهر و کینه

که کین آهن بود مهر آبگینه

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰۹ - کشته شدن شاه موبد بر دست گراز

 

درید از ناف او تا زیر سینه

دریده گشت جای مهر و کینه

فخرالدین اسعد گرگانی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۱ - مسمط در مدح شاه ابوالخلیل جعفر

 

گرش بودی همه گیتی خزینه

ببخشیدی و بنمودی هزینه

جهان چون خاتمست او چون نگینه

بحق بگذار تا مرداد دینه

بسان دوزخ است او گاه کینه

[...]

قطران تبریزی
 

منوچهری » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۱۱ - در تهنیت جشن مهرگان و مدح سلطان مسعود غزنوی

 

داشت خنبی چند از سنگ به گنجینه

که در و بر نرسیدی پیل را سینه

مانده میراث ز جدانش از پارینه

شوخگن گشته، از شنبه و آدینه

منوچهری
 

منوچهری » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۱۱ - در تهنیت جشن مهرگان و مدح سلطان مسعود غزنوی

 

رزبان آمد، با حمیت و با کینه

خونشان افکند اندر خم سنگینه

منوچهری
 

باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۲۶۰

 

دلم از دست تو دایم غمینه

ببالین خشتی و بستر زمینه

همین جرمم که مو ته دوست دیرم

که هر کت دوست دیره حالش اینه

باباطاهر
 

باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۲۶۱

 

چه باغ است اینکه دارش آذرینه

چه دشت است اینکه خونخوارش زمینه

مگر بوم و بر سنگین دلان است

مگر صحرای عشق نازنینه

باباطاهر
 

سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۸۱

 

پر کن صنما هلاقنینه

زان آب حیات راستینه

زان می که چو از خم سفالین

تحویل کند در آبگینه

حاجی به شعاع او به شب در

[...]

سنایی
 
 
۱
۲
۳
۸