گنجور

 
ناصرخسرو

به فرش و اسپ و استام و خزینه

چه افزاری چنین ای خواجه سینه؟

به خوی نیک و دانش فخر باید

بدین پر کن به سینه اندر خزینه

شکر چه نهی به خوان بر چون نداری

به طبع اندر مگر سرکه و ترینه؟

چو نیکو گشته باشد، خوت، بر خوانت

چه میده است و چه کشکینهٔ جوینه

اگر نبود دگر چیزی، نباشد

ز گفتار نکو کمتر هزینه

چو ننوازی و ندهی گشت پیدا

که جز بادی نداری در قنینه

ز خمی دانگ سنگی چاشنی بس

اگر سرکه بود یا انگبینه

زمانه گند پیری سال خورده است

بپرهیز،ای برادر،زین لعینه

چو تو سیصد هزاران آزموده است

اگر نه بیش ،باری بر کمینه

نباشد جز قرین رنج واندوه

قرینی کش چنین باشد قرینه

بسی حنجر بریده است او به دنبه

شکسته است آهنینه بابگینه

به فردا چه امیدستت ؟که فردا

نه موجود است همچون روز دینه

نگه کن تا کجا بودی واینجا

که آوردت در این بی‌در مدینه

چه آویزی درین؟ چون می‌ندانی

که دینه است این مدینه یا کهینه

یکی دریای ژرف است این، که هرگز

نرسته است از هلاکش یک سفینه

ز بهر این زن بدخوی بی‌مهر

چه باید بود با یاران به کینه؟

که از دستش نخواهد رست یک تن

اگر مردینه باشد یا زنینه

ز دانش نردبانی ساز و برشو

بر این پیروزه چرخ پر نگینه

وز این بدخو ببر از پیش آنک او

نهد بر سینه‌ت آن ناخوش برینه

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
قطران تبریزی

گرش بودی همه گیتی خزینه

ببخشیدی و بنمودی هزینه

جهان چون خاتمست او چون نگینه

بحق بگذار تا مرداد دینه

بسان دوزخ است او گاه کینه

[...]

باباطاهر

دلم از دست تو دایم غمینه

ببالین خشتی و بستر زمینه

همین جرمم که مو ته دوست دیرم

که هر کت دوست دیره حالش اینه

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از باباطاهر
وطواط

جمال دولت حری ، بافضل

شد اندر خاتم حری نگینه

بپیش رأی او خورشید تابان

بود چون پیش یاقوت آبگینه

فلک با نیک خواه او بمهرست

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه