گنجور

 
سنایی

پر کن صنما هلاقنینه

زان آب حیات راستینه

زان می که چو از خم سفالین

تحویل کند در آبگینه

حاجی به شعاع او به شب در

تا مکه ببیند از مدینه

آن دل که بیافت قبله‌ای زان

بهتر ز حدائق و سکینه

آن دل شود از لطافت حق

اوصاف طرایف خزینه

یکسان شود آنگهی بر او بر

مرغ و بره و غم جوینه

حیران شود او میان اصلاب

چون کبک دری میان چینه

گر نفس تو در ره خداوند

چون خوک و چو خرس شد سمینه

گر زان که شوی ز نصرت حق

مانندهٔ نوح در سفینه

گر روی کنی سوی سنایی

چون پسته خوری تو شکرینه

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
امیرخسرو دهلوی

ای آرزوی هزار سینه

وندر دل تو هزار کینه

هستم ز برت که هست پیدا

در جامه چو می در آبگینه

هر قطره خون ز چشم من هست

[...]

مشاهدهٔ ۶ مورد هم آهنگ دیگر از امیرخسرو دهلوی
سلمان ساوجی

ای تاج سر همه افاضل

ای لطف تو روح را سکینه

هستت ملکی ملک صفاتی

در طبع عدوت جز سگی نه

ای قبله مقبلان در تو

[...]

جامی

بی لعل تو دل درون سینه

خون است چو می در آبگینه

غمهای تو برد صبرم از دل

تاراج سپاه شد خزینه

مرغ دل من ز روی و خالت

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از جامی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه