بخش ۴۰ - فی مذمّة اهل التّعصّب و نصیحة الفریقین وفّقهما اللّٰه تعالی
هیچ را در جهان ز علم و ز ظن
بیخردوار پشت پای مزن
از برای قبول عامه مناز
بیخبر وار خیره مُهره مباز
بهر مشتی خر آبِ شرع مبر
بی کَه و پنبه دانه گاو مخر
از پی شاخ بیخ شرع مکن
وز پی جاه راه خلق مزن
سگ کین از بغل برون انداز
سگ بزیر بغل میا به نماز
قامتت شد دوتا ز بد خویی
که چرا قامت تو یک تویی
تو دوتا کرده باز قامت راست
که چرا قامت فلان یکتاست
تو نشایی به ناقدی ایشان
خیمه زن رو به نزد درویشان
با سلاطین گدای بینیرو
شاید ار کم زند به کین پهلو
خیره با جهل تا کی آویزی
رنگ ادبار تا کی آمیزی
عمرت از کوی عقل رفت برون
در غم آنکه این چه یا آن چون
چون و چه آلت عداوت تست
سنگ بر شیشه از شقاوت تست
سخن از کوی عقل باید گفت
درّ معنی به عقل شاید سفت
دیوْ مردم ز پندِ من دورست
خر نبیند فرشته معذورست
تو برآورده دست بر مهمان
که چرا دست می برآرد آن
حسد و حقد کرده آلت جنگ
دیو حقدت گرفته اندر چنگ
به خدای ار رسی به دین خدای
تو بدین خوی زشت و شهوت و رای
کی کند جلوه عزّ اللهی
قدس لاهوت بر دل لاهی
دور دور است ساهی از شاهی
همچو راز الهی از لاهی
تو هوس دانی و هوا و جدل
وز پی عامه کار کرد و عمل
جز هوا و هوس نخیزد و کین
شافعی آن و بوحنیفهٔ این
گر ترا بوحنیفه دیو نمود
او سوی دین به جز فرشته نبود
شافعی گر برِ تو بولهبست
بسوی من امین حق نسبست
هر دو حقند باطل از من و توست
باطل از خبث این دل من و تست
ورنه در باغ دین به نور یقین
سنبل سنّتاند و سوسن دین
من ز روی نصیحت این گفتم
آمدم پند دادم و رفتم
ور تو پندم دهی ز بد روزی
عیسیی را طبیبی آموزی
صورت عقل پند بنیوشد
جامهٔ جهل بیخرد پوشد
آتش خوی تو چو خاک سیاست
آبروی تو زان چو باد هواست
گر نهای بد مگر بر من کین
ور چنینی چنین مکن در دین
مده از دست پس به شهوت و کین
از پی بانگ عامیان دل و دین
از پی عامه کس مری نکند
خرِ عامه به جو کری نکند
من بگفتم نصیحتی در دین
گر بهی ور بدی تو دورم ازین
ای هوا کرده زیر بار ترا
با چنین یاوهها چکار ترا
از برای سگان و گرگان را
اینچنینها مگو بزرگان را
من نمودم ترا طریقِ نجات
گر نخواهی تو دانی و تُرهات
گر نخوانی نصیحتی دینی
به فضیحت سزای خود بینی
گر ز من نیستی تو پند پذیر
تو و دیو تو میزن و میگیر
چون ترا چشمهای بینا نیست
این غرامت بر اهلِ دنیا نیست
همه از آب این دو روزه نهاد
تازه و تر چو رودهٔ پر باد
از هوس گفت و هیچ معنی نه
چون جرس بانگ و جز که دعوی نه
هرکرا چشم عقل کور بُوَد
نبود آدمی ستور بُوَد
مرد باید که عیب خود بیند
بر ره زور و غیبه ننشیند
تو اگر عیب خود همی دانی
نهای از عامه بل جهانبانی
زین چنین تُرّهات دست بدار
کار کن کار بگذر از گفتار
گر ترا از نهادِ خود خبرست
درد باید که درد راهبرست
دین طلب کن گرت غم دین است
که کلید درِ دلت این است
هرکرا دردِ دل رسیل بود
مرحبا گوی جبرئیل بود
آن ترش روی کرده بر مهمان
که زدونی چو جان شمارد نان
ناصحم قول من نکو بشنو
ورنه کم کن سخن به دوزخ رو
بندهام بنده مر امامان را
نشنوم قول خام خامان را
پای در پایم از خجالت رب
دست بر دست چون زنم به طرب
گرچه پیرم به زندگانی من
تو ببخشای بر جوانی من
شهرهام تا رسد پیام و سلام
خواجهام تا بُوَم غلام غلام
بوحنیفه ترا چو نیست پسند
خویشتن را بسوز همچو سپند
شافعی گر برِ تو بولهب است
بسوی من امین حق طلب است
بر من آن هردو مهترند و امام
بر روانشان ز من درود و سلام
آن به معنی امام قرآن است
وین به دعوی دلیل و برهانست
آن بکردار قلزم اخضر
وین به گفتار حیدر صفدر
این به معنی مثال بحر محیط
وآن به فتوی جهان علم بسیط
آن بسان ستارهٔ کیوان
وین چو زاوش به نور خود رخشان
شرع از این یافتست رونق و زیب
زندقه یافته از آن آسیب
آن یکی شرع را چو ارکانست
وین مر اسلام را تن و جانست
هردو را اجتهاد بوده درست
این به آخر رسیده و آن بنخست
شاد از ایشان روان پیغمبر
سعی ایشان به شرع کرده اثر
یافته دین ز سعیشان رونق
نزد عاقل امام بوده به حق
جان من هردو را فدا بادا
روح را قولشان غذا بادا
باد یزدان ز هردوان خشنود
که بسی خلق یافت زیشان سود
خایب و خاسر آن کسی را دان
که ز گفتارشان نیافت امان
تا نگردد شتر پراگنده
ندود گرد لوره و کنده
تا نگردد تباه کار سفیه
ندرد پوستین مرد فقیه
تو که یک مسأله ندانی حل
با سخندان چرا کنی تو جدل
مرد جولاهه چون سوار شود
به کم از ساعتی فگار شود
مرد نادان چو قصد دانا کرد
از تن خویشتن برآرد گرد
هرکه او از دلیل ماند باز
مانده بیچاره در چه صد یاز
بیشکی آن کسی که بدکارست
به جهنم درون سزاوارست
دستگیرِ خلایقی یارب
بنده را روز دِه ز ظلمت شب
من نکو گویم از کمالِ یقین
در حقِ جملهٔ ائمهٔ دین
ورچه خشکم ببین به حسِ بصر
از ثنای همه زبانم تر
گر همه خلق دشمنم دارند
دوستی را نبهره پندارند
من ز نقد خلیفتی در حال
بدهم جمله را جواب سؤال
گر مرا عمر سام و نوح بُوَد
ور بقایم چو نفس و روح بُوَد
از بنای ثنای ایشانست
که بنانم چو شمع رخشانست
من اگر جمع اگر پریشانم
هرچه هستم از آنِ ایشانم
شهرهام چون به نام ایشانم
خواجهام چون غلام ایشانم
من به منزل درم چه ره جویم
نیستم من جُنُب چه سر شویم
تو شده حیض و من به گرمابه
ماهی او من طپیده بر تابه
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به نقد جهل و خودخواهی انسانها میپردازد و تأکید میکند که باید از عقل و دانش بهرهبرداری کرد. شاعر به کسانی که به دنبال تظاهر و جلب توجه هستند و از حقیقت دور شدهاند، هشدار میدهد. او میگوید که حسد و کینه موجب فساد در دین و دنیا میشود و انسان باید خود را از این صفات رها کند. همچنین به اهمیت شنیدن نصیحتهای الهی و پیروی از راه حق تأکید میشود. شاعر بر این نکته تأکید دارد که اگر انسان عیبهای خود را ببیند و در پی اصلاح باشد، به حقیقت و معرفت نزدیکتر میشود و زندگی معنادارتری خواهد داشت. در نهایت، او از کسانی که به دنبال جدل و نفاقاند، میخواهد که دست از این رفتارها بردارند و به راه درست طی مسیر کنند.
هوش مصنوعی: در جهان هرگز به دانستهها و گمانهای نادانانه ارزش نده و آنها را نادیده بگیر.
هوش مصنوعی: برای جلب نظر مردم و بدست آوردن موافقت آنها، بی پروا و ناآگاه نباش و با افکار سطحی و بیهوده درگیر نشو.
هوش مصنوعی: به خاطر یک مشت خاک، به سراغ مسائل شرعی نرو و از زحمت و کار بیهوده پرهیز کن.
هوش مصنوعی: به دنبال مقام و موقعیتهای دنیا نباش و برای گرفتن اعتبار از مردم تلاش نکن.
هوش مصنوعی: اگر از کنار خود کسی را دور کنی، به او اجازه نده در کارهای مهم و عبادت نزد تو حاضر شود.
هوش مصنوعی: به خاطر بدخلقیت، قامتت خیلی بیشتر از اندازهات شده است، در حالی که تو یک نفر بیشتر نیستی.
هوش مصنوعی: تو دو نیمه شدهای و دوباره راست ایستادهای، ولی چرا قامت فلانی یکدست و بینقص است؟
هوش مصنوعی: تو مانند نشانهای هستی که در محفل درویشان به طرف آنها میروید و در آنجا میافروزی.
هوش مصنوعی: شاید اگر گدای بیقدرتی با پادشاهان رابطه داشته باشد، برخی از آنها از روی کینه دست به کار شوند.
هوش مصنوعی: تا کی باید با نادانی به زندگی ادامه دهی و در غم و ناامیدی غوطهور باشی؟
هوش مصنوعی: زندگیات در مسیر عقل و آگاهی سپری شده است، اما در نگرانی از اینکه این وضعیت چه معنایی دارد یا چه بر سر آن خواهد آمد، گرفتار شدهای.
هوش مصنوعی: دیگر جنگ و دشمنی تو سبب زخم و آسیب است؛ همانند اینکه سنگ بر شیشه بیفتد و آن را بشکند، این نشان از بددلی و شقاوت تو دارد.
هوش مصنوعی: باید دربارهی حقایق و اندیشههای عقلانی صحبت کرد، زیرا بینش عمیق تنها از طریق عقل قابل دستیابی است.
هوش مصنوعی: افرادی که از نصیحت من به دورند، شبیه به خر هستند که نمیتواند زیباییهای فرشته را ببیند و بنابراین از مرگ معذورند.
هوش مصنوعی: دوست من، وقتی کسی به مهمان دست میدهد، نشاندهنده احترام و خوشآمدگویی است. چرا باید مهمان همچنان منتظر بماند؟ این یعنی دست دراز کردن به طرف مهمان، بیانگر محبت و گرمی است.
هوش مصنوعی: حسادت و کینهورزی مانند سلاحی است که دیو حقد را به دست گرفته و آن را گرفتار کرده است.
هوش مصنوعی: اگر به خدایت برسی، بدان که دین تو با این صفات زشت، شهوت و رأی همراه است.
هوش مصنوعی: چه کسی میتواند جلوه و شکوه خداوندی را که در دل انسانهای پاک و مقدس تجلی میکند، ببیند؟
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که در اینجا صحبت از فاصله و تفاوتهای عمیق در طبیعت و وجود دارد. مانند اینکه سایهای از شاهی دور است و این فاصله میتواند به معنای ارتباطهای پیچیده و پنهانی باشد، مشابه رازهای الهی که همیشه در لایههای عمیقتر وجود دارند. این مفهوم میتواند به ما یادآوری کند که درک ما از حقیقتهای بزرگتر گاهی اوقات دشوار است و ممکن است در لایههای پنهان قرار داشته باشد.
هوش مصنوعی: تو به دنبال خواستهها و هوسها هستی و در کشمکش و جدلها غرق شدهای، به دنبال عمل و کارهای عمومی میروی.
هوش مصنوعی: تنها از هوسها و تمایلات نفسانی برنمیخیزد و دلیل آن هم اختلاف نظر شافعی و بوحنیفه است.
هوش مصنوعی: اگر بوحنیفه تو را به دیوانگی و حسرت بکشاند، در سوی دین چیزی جز فرشته و موجودات خوب و نیک وجود ندارد.
هوش مصنوعی: اگر شافعی نسبت به تو استوار و پایبند باشد، این نشاندهندهی اطمینان و پاکی ریشهاش به من مربوط میشود.
هوش مصنوعی: هر دو درست میگویند، اما آنچه ما در نظر داریم نادرست است. نادرستی ناشی از بدیهای دل من و توست.
هوش مصنوعی: اگر به حقیقت و یقین نگریسته شود، سنتها همچون سنبل و دین مانند سوسن در باغ معرفت میروید.
هوش مصنوعی: من به خاطر نصیحتی که داشتم، این را گفتم و پس از ارائه مشاورهام، رفتم.
هوش مصنوعی: اگر به من نصیحت کنی که از روزهای بد دوری کنم، مانند این است که به عیسی (ع) یاد میدهی که چگونه یک پزشک باشد.
هوش مصنوعی: عقل واقعی به انسان آگاهی میدهد، اما نادانی بدبختی و جهل را به انسان تحمیل میکند.
هوش مصنوعی: خوی و شخصیت تو مانند آتش است که همیشه در حال شعلهور شدن است، ولی آبرو و اعتبار تو مانند خاکی است که به سرعت از بین میرود و به راحتی تحت تأثیر قرار میگیرد. مانند بادی که به راحتی میتواند آن را جابجا کند.
هوش مصنوعی: اگر تو بد نیستی، پس چرا با من کینهورزی؟ اگر چنین است، این رفتار را در دین نکن.
هوش مصنوعی: آنچه را که به خاطر شهوت و کینه از دست دادهای، دوباره برنگردان. به خاطر ندای مردم و خواستههای آنها، دل و ایمان خود را فدا نکن.
هوش مصنوعی: فردی که به دنبال عموم مردم است، نمیتواند به بیهودهروی آنها دست یابد و نتیجه مطلوبی از این کار نخواهد گرفت.
هوش مصنوعی: من به تو نصیحتی در مورد دین میکنم، اگر خوب باشد که بپذیری و اگر بد باشد، من از تو دور خواهم شد.
هوش مصنوعی: ای دوست، چرا به خاطر حرفهای بیخود و بیمزه خودت، خود را زیر فشار و سختی میافکنی؟
هوش مصنوعی: این جمله به ما میگوید که نباید درباره افراد بزرگ و مهم، به گونهای صحبت کنیم که مختص به حیوانات یا افراد کمارزش است. در واقع، احترام و ادب در سخن گفتن درباره بزرگان اهمیت دارد و نباید آنها را با الفاظ نادرست و بیاحترامی توصیف کنیم.
هوش مصنوعی: من به تو راه نجات را نشان دادم، اما اگر نخواهی، خودت را به نادانی میزنی و از آن بیخبر میمانی.
هوش مصنوعی: اگر از نصیحتهای دینی استفاده نکنی، عاقبت کار خود را به نحو نامناسبی میبینی.
هوش مصنوعی: اگر از من جدا هستی، حرفپذیر نیستی و خودت را در چنگال شیطان میافکنی و آسیب میبینی.
هوش مصنوعی: چون تو نمیتوانی با دیدن حقیقتها را بشناسی، این هزینهای که میپردازی برای آدمهای عادی نیست.
هوش مصنوعی: همهی موجودات در این دو روزه، مانند رودهای پر از باد، تازه و شاداب شدهاند.
هوش مصنوعی: از روی خواهش و تمنا صحبت میکند، اما هیچ مفهوم عمیق و واقعی در آن وجود ندارد، مانند صدای زنگ که فقط صدا میدهد و هیچ چیز دیگری را به همراه ندارد.
هوش مصنوعی: هر کس که عقلش نبیند و درک نکند، همچون حیوانی خواهد بود.
هوش مصنوعی: مرد باید عیبهای خودش را ببیند و به جای نشستن و غیبت کردن دیگران، تلاش کند تا خود را اصلاح کند.
هوش مصنوعی: اگر عیبهای خود را بشناسی، هرگز جزو مردم عادی نخواهی بود، بلکه همچون جهانی بزرگ و قدرتمند خواهی بود.
هوش مصنوعی: از این نوع حواشی و بیخودیها دوری کن و به کار و فعالیت خود بپرداز و از سخنپراکنی بگذرم.
هوش مصنوعی: اگر از سرشت و ماهیت خود آگاهی داشته باشی، پس باید بدانی که درد و رنج راهنمای تو هستند.
هوش مصنوعی: اگر نگران دین و مسائل معنوی هستی، به دنبال حقیقت و اعتقاد باش، چون راهی برای آرامش درونت در این جستوجو نهفته است.
هوش مصنوعی: هر کسی که به درد دلش رسید، باید او را تحسین کرد و به او احترام گذاشت.
هوش مصنوعی: کسی که با چهرهای عبوس و ناراضی به مهمان نگاه میکند، نان را به اندازه جانش باارزش میداند.
هوش مصنوعی: ای دوست، سخنان خوب من را بشنو، وگرنه بهتر است کمتر صحبت کنی و به جایی که شایستهاش باشد بروی.
هوش مصنوعی: من بندهام و فقط سخن امامان را میشنوم، نه سخنان نادانان را.
هوش مصنوعی: به خاطر خجالت، پایم را روی پای خودم گذاشتهام و وقتی که دستم را بر روی دستم میزنم، حس شادی و خوشحالی به من دست میدهد.
هوش مصنوعی: هرچند که من حالا پیر شدهام، اما لطفاً به جوانی و گذشتهام رحم کن.
هوش مصنوعی: من مشهورم و منتظر پیامی از آقایی هستم که به من سلام کند، زیرا من از نوکران او هستم.
هوش مصنوعی: اگر بوحنیفه تو را پسند نمیکند، خودت را بسوزان و نابود کن، مانند آتشی که در دل چوب سپندو وجود دارد.
هوش مصنوعی: اگر شافعی بر تو مشغول تلاش و خدمت باشد، من به سوی تو با امید و ایمان به حق میآیم.
هوش مصنوعی: هر دو بزرگوار بر من ارجمند هستند و من بر روحشان درود و سلام میفرستم.
هوش مصنوعی: این بیت اشاره به این دارد که امام به عنوان راهنمای قرآن و معانی آن عمل میکند، در حالی که دیگران با ادعاها و استدلالهای خود به دنبال اثبات نقطه نظر خود هستند. به عبارت دیگر، وجود امام و راهنماییهای او از اهمیت بیشتری برخوردار است و از او نمیتوان صرفاً با دلایل و استدلالهای عادی کنارهگیری کرد.
هوش مصنوعی: آن شخص با رفتار خود همچون دریاچهای سبز و آرام است و این به کلام حیدر، شیر دل، اشاره دارد.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که یکی از آنها مانند دریا است که همه چیز را در بر میگیرد و دیگری به مانند یک نظریه در علم است که به همه علوم و دانشها مرتبط میشود.
هوش مصنوعی: او مانند ستارهای درخشان و قابل توجه است، و این نور او را به شکوه و زیبایی خاصی برجسته میکند.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که قوانین دینی و شرعی به خاطر اصول و رویکردهای خود، تقویت و ایجاد رونق شدهاند، در حالی که انحرافات و ناهنجاریها از این اصول آسیب میبینند و تضعیف میشوند.
هوش مصنوعی: یکی از آنها مانند ارکان و پایههای دین است و دیگری مانند بدن و جان در اسلام به شمار میآید.
هوش مصنوعی: هر دو نفر تلاش و کوشش کردهاند، اما نتیجه یکی از آنها به خوبی و موفقیت رسیده و دیگری در ابتدا کارش را آغاز کرده است.
هوش مصنوعی: پیامبر با خوشحالی از تلاش و کوشش این افراد خبر میدهد و این تلاشها آثار مثبتی در وفق با اصول دینی دارد.
هوش مصنوعی: کسانی که در جستجوی دین و معنویت هستند، از تلاش و کوششی که دارند، اعتبار و ارزش خاصی نزد افراد خردمند پیدا میکنند و به حقیقت خود را به امام و پیشوای راستین میرسانند.
هوش مصنوعی: جان من برای هر دو فدای شما باشد، روح من برای قول و وعدههای شما خوراکی باشد.
هوش مصنوعی: نسیم الهی از هر دو سوی خوشحال است، زیرا که بسیاری از انسانها از آنها بهرهمند شدهاند.
هوش مصنوعی: کسی که از حرفهای دیگران نتواند حفظ خود را کند، در واقع گرفتار و متضرر شده است.
هوش مصنوعی: قبل از اینکه شتر به جایی برود و پراکنده شود، نباید به دنبال جستجو و کار و فعالیت بیفتد.
هوش مصنوعی: تا زمانی که کارهای نادان به فساد نرود، مرد حکیم و دارای درایت نیز در آرامش و آسایش به سر میبرد.
هوش مصنوعی: شما که چیزی از مسألهای نمیدانید، چرا باید صرفاً به خاطر سخن گفتن، جدل کنید؟
هوش مصنوعی: وقتی مردی در مرتبهای بالا قرار میگیرد و سوار بر مرکب میشود، خیلی زود از آن مقام شاداب و خوشحال نخواهد بود و به زودی دچار نگرانى خواهد شد.
هوش مصنوعی: مرد نادان زمانی که بخواهد به دانش برسد، احساس خفگی و سرگشتگی میکند و از وجود خود و دنیای آشنا جدا میشود.
هوش مصنوعی: هر کسی که از دلیل و برهان دور بماند، در واقع خود را به دردسر انداخته و در مشکلات فراوانی گرفتار میشود.
هوش مصنوعی: کسی که کارهای بد انجام میدهد، به طور قطع سزاوار رفتن به جهنم است.
هوش مصنوعی: خداوند، تو که نجاتدهندهی بندگانت هستی، در روز روشنایی به من کمک کن تا از تاریکیهای شب رهایی یابم.
هوش مصنوعی: من به زیبایی از مقام والای یقین نسبت به تمام امامان دین سخن میگویم.
هوش مصنوعی: اگرچه من خشک و بیروح به نظر میآیم، اما در دل به خاطر ستایشها، زبانم پر از احساس و شور است.
هوش مصنوعی: اگرچه همه مردم با من دشمنی میکنند، اما نباید دوستی را نادیده بگیرند.
هوش مصنوعی: من در حالتی که به خلیفهام احترام میگذارم، از نقد و بررسیهای او بهره میبرم و به تمامی سوالات پاسخ میدهم.
هوش مصنوعی: اگر عمرم طولانی و همچون عمر سام و نوح باشد، یا اگر مانند نفس و روح پایدار بمانم،
هوش مصنوعی: ستایش و زیبایی آنها است که دست من همچون شمعی درخشان و روشن به نظر میآید.
هوش مصنوعی: من هرچند که در جمع باشم یا تنها، در هر حال تمام وجودم متعلق به آنهاست.
هوش مصنوعی: من به خاطر محبوبیتم معروف هستم، و چون خدمتگزار او هستم، خود را در مقام خواجگی احساس میکنم.
هوش مصنوعی: من به خانهام نخواهم رفت، زیرا در حالتی ناپاک هستم و نمیتوانم به سراغ آن بروم.
هوش مصنوعی: تو مانند چرخهای هستی که ماهی در آن میچرخد و من همچون غذایی هستم که بر روی تابه میجوشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون بیامد بوعده بر سامند
آن کنیزک سبک زبام بلند
برسن سوی او فرود آمد
گفتی از جنبشش درود آمد
جان سامند را بلوس گرفت
[...]
چیست آن کاتشش زدوده چو آب
چو گهر روشن و چو لؤلؤ ناب
نیست سیماب و آب و هست درو
صفوت آب و گونه سیماب
نه سطرلاب و خوبی و زشتی
[...]
ثقة الملک خاص و خازن شاه
خواجه طاهر علیک عین الله
به قدوم عزیز لوهاور
مصر کرد و ز مصر بیش به جاه
نور او نور یوسف چاهی است
[...]
ابتدای سخن به نام خداست
آنکه بیمثل و شبه و بیهمتاست
خالق الخلق و باعث الاموات
عالم الغیب سامع الاصوات
ذات بیچونش را بدایت نیست
[...]
الترصیع مع التجنیس
تجنیس تام
تجنیس تاقص
تجنیس الزاید و المزید
تجنیس المرکب
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.