فردوسی » شاهنامه » پادشاهی هرمزد دوازده سال بود » بخش ۱۰
بدو داد مرد بد آمیز را
چنان بدکنش دیو خونریز را
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶
می ده ای ساقی که می به درد عشق آمیز را
زنده کن در می پرستی سنت پرویز را
مایه ده از بوی باده باد عنبربیز را
در کف ما رادی آموز ابر گوهر بیز را
ای خم اندر خم شکسته زلف جان آمیز را
[...]
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷
جاودان خدمت کنند آن چشم سحر آمیز را
زنگیان سجده برند آن زلف جان آویز را
توبه و پرهیز کردم ننگرم زین بیش من
زلف جان آویز را یا چشم رنگ آمیز را
گر لب شیرین آن بت بر لب شیرین بدی
[...]
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹
ساقیا می ده که جز می نشکند پرهیز را
تا زمانی کم کنم این زهد رنگآمیز را
ملکت آل بنیآدم ندارد قیمتی
خاک ره باید شمردن دولت پرویز را
دین زردشتی و آیین قلندر چند چند
[...]
نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش دوم: خردنامه » بخش ۵ - در اندازه هر کاری نگهداشتن
مکش بر کهن شاخِ نوخیز را
کز این کشت شیرویه پرویز را
باباافضل کاشانی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱
ای پریشان کرده عمدا، زلف عنبربیز را
بر دل من دشنه داده غمزهٔ خونریز را
شد فروزان آتش سودایت اندر جان و دل
درفکن در جام بیرنگ آب رنگ آمیز را
می پیاپی، بی محابا ده، میندیش از حریف
[...]
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۴۸ - آمدن مهمان پیش یوسف علیهالسلام و تقاضا کردن یوسف علیهالسلام ازو تحفه و ارمغان
هین چه آوردید دستآویز را
ارمغانی روز رستاخیز را
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۵۸ - پرسیدن پیغمبر صلی الله علیه و سلم مر زید را که امروز چونی و چون برخاستی و جواب گفتن او که اصبحت ممنا یا رسول الله
وا نمایم راز رستاخیز را
نقد را و نقد قلبآمیز را
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۵۶ - عذر گفتن نظم کننده و مدد خواستن
چون مسبح کردهای هر چیز را
ذات بی تمییز و با تمییز را
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۸۱ - آمدن آن امیر نمام با سرهنگان نیمشب بگشادن آن حجرهٔ ایاز و پوستین و چارق دیدن آویخته و گمان بردن کی آن مکرست و روپوش و خانه را حفره کردن بهر گوشهای کی گمان آمد چاه کنان آوردن و دیوارها را سوراخ کردن و چیزی نایافتن و خجل و نومید شدن چنانک بدگمانان و خیالاندیشان در کار انبیا و اولیا کی میگفتند کی ساحرند و خویشتن ساختهاند و تصدر میجویند بعد از تفحص خجل شوند و سود ندارد
هین بیاور سیخهای تیز را
امتحان کن حفره و کاریز را
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۹۵ - رجوع کردن به حکایت آن شخص وام کرده و آمدن او به امید عنایت آن محتسب سوی تبریز
فر فردوسیست این پالیز را
شعشعهٔ عرشیست این تبریز را
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۶
برقع برافگن، ای پری، حسن بلاانگیز را
تا کلک صورت بشکند این عقل رنگ آمیز را
شب خوش نخفتم هیچ گه زان دم که بهر خون من
شد آشنایی با صبا آن زلف عنبربیز را
دانم قیاس بخت خود کم رانم از زلف سخن
[...]
جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۳
چون پریشان میکند آن زلف عنبربیز را
در جهان میافکند آشوب و رستاخیز را
گر ز پیش چهره زیبا براندازد نقاب
ترسم آشوب رخش بر هم زند تبریز را
ور کند بازوی خود رنجه به خون چون منی
[...]
جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۴
ساقیا! خیز و بیار آن آب رنگ آمیز را
وان حریف تلخ شیرین کار شورانگیز را
جز حدیث رندی و قلاّشی از رندان مپرس
ما چه می دانیم رسم توبه و پرهیز را
گو بیا از عاشقان آموز اندر نیم شب
[...]
سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲
ای که نام اشنوده باشی خسرو پرویز را
رو سفر کن تا ببینی خسرو تبریز را
بی گمان عاشق شدی شیرین برو فرهاد وار
گر بدی از لطف و حسن آن مملکت پرویز را
آفرین بر مادر گیتی و بر طبعش که او
[...]
جامی » هفت اورنگ » تحفةالاحرار » بخش ۱۴ - در دعای دولتخواهی جناب ارشاد پناهی خواجه ناصرالدین عبیدالله ادام الله تعالی ظلال ارشاده علی مفارق الطالبین الی یوم الدین
داده چو نم کلک گهر ریز را
شست ستمنامه چنگیز را
جامی » هفت اورنگ » تحفةالاحرار » بخش ۶۲ - ختم خطاب و خاتمه کتاب
تیغ کند خامه سر تیز را
رشته برد نظم دلاویز را
جامی » هفت اورنگ » خردنامه اسکندری » بخش ۱۳ - آغاز سخن گستری به شروع در خردنامه اسکندری
تفاوت بود اهل تمییز را
به هر کس ندادند هر چیز را