ای که نام اشنوده باشی خسرو پرویز را
رو سفر کن تا ببینی خسرو تبریز را
بی گمان عاشق شدی شیرین برو فرهاد وار
گر بدی از لطف و حسن آن مملکت پرویز را
آفرین بر مادر گیتی و بر طبعش که او
نام خسرو کرد این شیرین شورانگیز را
لایق این مرتبه شیرین تواند بود و بس
گر شکر چین در خور ست این لعل شکر ریز را
هر شبی از پرتو خود شمع بر بالین نهد
آفتاب روی او مر صبح بیگه خیز را
غالیه ارزان شود هرگه که مشک افشان کند
بر تن همچون حریر آن شعر عنبر بیز را
چشم بیمارش چوبی پرهیز ریزد خون خلق
تن درستی کی بود بیمار بی پرهیز را
نزد مستان شراب عشق او تیره است آب
با لب میگون او صهبای دردآمیز را
سیف فرغانی مدام از فتنه حسنش بود
منتظر همچون شهیدان روز رستاخیز را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به شخصیت تاریخی خسرو پرویز و عشق او به شیرین اشاره میکند. او از خواننده میخواهد تا به تبریز سفر کند و زیباییهای آنجا را ببیند. شاعر به قدرت عشق اشاره کرده و میگوید که اگر کسی از محاسن این مملکت لذت نبرد، باید عاشق شود. او همچنین به هنر و طبع مادر گیتی که نام خسرو را بر شیرین نهاده، تحسین میکند. زیبایی شیرین را با شکر و لعل مقایسه میکند و میگوید که روشنایی چهره او از هر شمعی برتر است. در ادامه، شاعر از مشکلات و دردهایی که عاشقان به خاطر عشق متحمل میشوند، سخن میگوید و در نهایت به نام سیف فرغانی اشاره میکند که از زیبایی خسرو و شیرین الهام گرفته است.
هوش مصنوعی: اگر نام خسرو پرویز را شنیدهای، به سفر برو تا خسرو تبریز را ببینی.
هوش مصنوعی: بدون شک عاشق شدهای، شیرین. اگر بخواهی، مثل فرهاد با عشق و فداکاری و از رو محبت و زیبایی به دنبال تو میروم، حتی اگر بیاحترامی کنی و از لطف و زیبایی آن سرزمین دور شوی.
هوش مصنوعی: مادر زمین و طبیعتش قابل ستایش است، زیرا او این دیوانه و شیرین را خسرو نامید.
هوش مصنوعی: تنها کسی که شایسته این خوشبختی و مقام است، میتواند باشد که اگر شکر، تلخ باشد، این سنگ قیمتی که شکر را به شکل ریز درآورده، قابل پذیرش است.
هوش مصنوعی: هر شب شمعی از نور خود را در کنار خوابگاهش قرار میدهد و آفتاب، چهرهاش را صبح زود نشان میدهد.
هوش مصنوعی: هر وقت عطر و بویی همچون حریر بر بدن پخش شود، ارزش غالیه (عطر و بوی خوش) نیز پایین میآید.
هوش مصنوعی: چشم بیمار او به نوعی باعث ایجاد خونی در بدن دیگران میشود، بنابراین چگونه ممکن است که یک شخص بیمار بتواند به بهبودی برسد در حالی که خود از پرهیز و احتیاط دوری کند؟
هوش مصنوعی: در نزد عاشقان، شراب عشق او به قدری دلخراش است که آبی که با لبهای زیبایش مخلوط شده، به نظر تلخ و دردناک میآید.
هوش مصنوعی: سیف فرغانی همیشه در انتظار فتنه و جذبه حسنش بود، مانند شهیدانی که منتظر قیامت و روز محشر هستند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
می ده ای ساقی که می به درد عشق آمیز را
زنده کن در می پرستی سنت پرویز را
مایه ده از بوی باده باد عنبربیز را
در کف ما رادی آموز ابر گوهر بیز را
ای خم اندر خم شکسته زلف جان آمیز را
[...]
ای پریشان کرده عمدا، زلف عنبربیز را
بر دل من دشنه داده غمزهٔ خونریز را
شد فروزان آتش سودایت اندر جان و دل
درفکن در جام بی رنگ، آب رنگ آمیز را
می پیاپی، بی محابا ده، میندیش از حریف
[...]
چون پریشان میکند آن زلف عنبربیز را
در جهان میافکند آشوب و رستاخیز را
گر ز پیش چهره زیبا براندازد نقاب
ترسم آشوب رخش بر هم زند تبریز را
ور کند بازوی خود رنجه به خون چون منی
[...]
هر خسی قیمت نداند ناله شبخیز را
خسروی باید که داند قدر این شبدیز را
خامشی دریا و گفت و گو خس و خاشاک اوست
پاک کن از خار و خس این بحر گوهر خیز را
دفتر گل را به آب چشم خواهد پاک شست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.