برقع برافگن، ای پری، حسن بلاانگیز را
تا کلک صورت بشکند این عقل رنگ آمیز را
شب خوش نخفتم هیچ گه زان دم که بهر خون من
شد آشنایی با صبا آن زلف عنبربیز را
دانم قیاس بخت خود کم رانم از زلف سخن
لیکن تمنا می کنم فتراک صید آویز را
بگذشت کار از زیستن، خیز، ای طبیب خیره کش
بیمار مسکین را بگو تا بشکند پرهیز را
پر ملایک هیزم است آنجا که عشقت شعله زد
شرمت نیاید سوختن خاشاک دودانگیز را
چون خاک گشتم در رهت، چون ایستادی نیستت
باری چو بر ما بگذری آهسته ران شبدیز را
شد عشق جانم را بلا، بی غمزه چشم صنم
قصاب ما نامهربان چه جرم تیغ تیز را
عیاری ما را رسن دور است ازان کنگر، ولی
این اشک شبرو را بگو، آن ناله شب خیز را
بو کز زکوة حسن خود بینی به خسرو یک نظر
اینک شفیع آورده ام این دیده خونریز را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به وصف زیبایی و عشق پرداخته و احساسات عمیق شاعر را نسبت به معشوق خود ابراز میکند. شاعر در تلاش است تا معشوقش را تحت تاثیر زیباییاش قرار دهد و از او میخواهد که برقع خود را کنار بزند تا زیباییاش نمایان شود. او از بیخوابی و نگرانیهایش به خاطر عشق سخن میگوید و میداند که بختش کم است، اما از عشقش ناامید نیست. شاعر از معشوقش میخواهد که به حال او رحم کند و سختیهای عشق را درک کند. او همچنین اشاره میکند که عشقش آتشینی است که همه چیز را میسوزاند و او برای دیدن معشوقش اشتیاق دارد. در پایان، شاعر به گناهان و دردهای عشق پرداخته و به دنبال نجاتی از این وضعیت است و از معشوق میخواهد که به او نظر کند.
هوش مصنوعی: ای پری، حجاب خود را کنار بزن تا زیبایی خیرهکنندهات عقل را دگرگون کند.
هوش مصنوعی: من هیچ گاه در شب آرام و آسوده نخوابیدم، چون از لحظهای که آشناییام با نسیم صبح باعث شد تا به خاطر خونم دلم بسوزد و آن زلف خوشبو را ببینم.
هوش مصنوعی: میدانم که نباید به بخت خود کمتوجهی کنم و از زیباییهای کلام کاسته کنم، اما با این حال آرزو دارم که گرفتار جذابیت و زیباییهای کلام شوم.
هوش مصنوعی: زمان به پایان رسیده است، برخیز، ای پزشک، و بیمار بیچاره را نجات بده. به او بگو که دعا و پرهیزها را کنار بگذارد.
هوش مصنوعی: در placeای که عشق تو شعلهور شد، فرشتگان هم به عنوان هیزم حضور دارند و تو شرم نمیکنی از سوختن دستههای بیارزش و بیاهمیت.
هوش مصنوعی: زمانی که من به خاک تبدیل شوم و در مسیر تو حرکت کنم، وقتی تو متوقف میشوی، وجودت برای من به کمترین میزان هم نمیرسد. فقط کافی است که تو به آرامی از کنار ما عبور کنی، مانند شبدیز که به آرامی میتازد.
هوش مصنوعی: عشق باعث درد و رنج من شده و زیبایی چشمان معشوقم، که مانند قصاب بیرحم است، هیچ گناهی در استفاده از شمشیر تیز خود ندارد.
هوش مصنوعی: ما از دوری کنگر، در کار خود عیاری داریم، اما این اشک که در دل شب جاری است را بگو، و آن نالهای که در دل شب به گوش میرسد را بیان کن.
هوش مصنوعی: بوی خوب زکات زیباییات را میتوانی به خسرو نشان بدهی؛ اکنون که شفاعتی برای این دیدگان خونی آوردهام.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چند از مؤذن بشنوم توحید شرکآمیز را
کو عشق تا یک سو نهم شرع خلافانگیز را
ذکر شب و ورد سحر نی حال بخشد نی اثر
خواهم به زناری دهم تسبیح دستآویز را
ترک شراب و شاهدم بیمار کردست ای طبیب
[...]
تا شانه شد مشاطه گر آن زلف عنبربیز را
پامال شد مشک خطا در زیر پا شبدیز را
با زاهد بیمار دل برگوی ز افلاطون خم
صحت شود گر بشکند با جام می پرهیز را
گردون اگر بر هم خورد خورشید دیگرگون شود
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.